بازگشت

تحليل واقعه عاشورا


اعوذ باالله من شيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم



الم نشرح لك صدرك و وضعنا عنك وزرك. الذي انقض ظهرك. و رفعنا لك ذكرك. فان مع العسر يسرا". ان مع العسر يسرا". فاذا فرغت فانصب. و الي ربك فارغب.







اهميت سوگواري براي اباعبدالله(ع)



چون در آستانه ي ماه محرم قرار داريم. امشب را به تحليلي پيرامون حادثه ي پرشكوه كربلا خواهيم پرداخت و وظيفه ي خود را در قبال كربلا و نهضت دوران ساز و حركت آفرين عاشوراي اباعبدالله(ع) مطرح مي كنيم. جمله ي مشهوري است از اباعبدالله(ع) كه فرموده است: ...





«انا قتيل العَبِرة، لا يَذ كُرُني مُؤمِنٌ الاّ بكِي» من كشته ي اشكم. «انا قتيل العَبِرة» من كشته اشكم «لا يَذكُرُني مُؤمِنٌ الاّ بَكي» هيچ مؤمني نيست كه مرا ياد كند و اشكش جاري نشود. يعني اگر كسي مؤمن باشد، شيفته ي خاندان اهل بيت باشد امكان ندارد وقتي با سوگ و سوز كربلا برخورد مي كند اشكش جاري نشود. همين اشك زمينه ي التيام زخم كربلا و عامل تلطيف دل و روح و مستعد كردن درون انسان براي تزكيه، تهذيب، پذيرش حق، انقلاب دروني و سرانجام انقلاب در بيرون است. ما هيچ سلاحي برنده تر از اشك نمي شناسيم و هيچ نهضتي هم، همچون كربلا اشك آفرين و سوزناك نيست.



كربلا، بزرگترين انقلاب در كوتاه ترين محدوده ي زماني و مكاني و ماندگارترين جريان تاريخي تاريخ اسلام است. ما هيچ حادثه اي را در تاريخ اسلام هم طراز كربلا نمي شناسيم و هيچ حادثه اي هم آن قدرت و عظمت را ندارد كه خود را تا قله ي كربلا برساند؛ حتي خيبر، بدر، احد و خندق و تمام جنگ هاي صدر اسلام و تمام حوادث اساسي و سرنوشت ساز در تاريخ اسلام، قابل اندازه گيري با كربلاي اباعبدالله(ع) نيستند و اين در شرايطي است كه كربلا كوتاه ترين انقلاب جهان، محدودترين انقلاب از نظر جغرافيايي و كمترين تعداد را در قيام خويش دارد. ما انقلاب هفتاد و دو نفره در تاريخ نداشتيم و در آينده هم نخواهيم داشت بي شك در آينده هر انقلابي با وضعيت جمعيتي كه جهان ما دارد جمعيت بزرگي را به دنبال خود خواهدكشاند. ما با كودتا كار نداريم. سخن از انقلاب است چون كودتا حركتي است كه از بالا انجام مي گيرد و انقلاب حركتي است كه از پايين آغاز مي شود. ما هيچ انقلابي را در تاريخ نداريم كه اين همه تعداد ياورانش كم باشد. پس يك خصوصيت كربلا اين است كه انقلاب كربلا از نظر كميت، كمترين نفرات را داشته است. خصوصيت دوم اين است كه محدودترين انقلاب از نظر جغرافيايي باز انقلاب كربلاست زيرا تمام ميداني كه حسين(ع) در آن مي جنگد در مجموع به چند كيلومتر نمي رسد. اگر فاصله ي مزار حر تا اباعبدالله(ع) را كه شايد به هزار متر هم نرسد تا مرقد اباالفضل العباس(ع) را كه به دو كيلومتر هم نمي رسد در نظر بگيريم، يعني اگر طول ميدان به اندازه ي دو كيلومتر و عمق آن به اندازه ي دو الي سه كيلومتر باشد مجموع ميداني كه اباعبدالله(ع) در آن جنگيده است به شش كيلومتر هم نمي رسد. (شش يا حداكثر ده كيلومتر) كوتاه ترين انقلاب از نظر زمان هم انقلاب كربلاست. اگر ما حتي مقدمات كربلا را هم در نظر بگيريم كه مثلا حركت اباعبدالله(ع) از حدود بيست و هفتم ماه رجب سال 60 هجري آغاز مي شود و در دهم محرم سال 61 هجري تمام مي شود. يعني فرض كنيم ماه رجب، (كه البته ماه رجب هم تمام شده است چون گفته شده كه امام(ع) روز 27 ماه رجب از مدينه خارج مي شود براي رفتن به مكه). پس مي شود ماه رجب را هم ناديده گرفت. پس شعبان، رمضان، شوال، ذي القعده، ذي الحجه و مي رسيم به محرم. يعني كل قيام اباعبدالله(ع) پنج ماه و تقريبا"دوازده روزبيشترطول نكشيده است. و اگر خود اصل نبرد و رزم را در نظر بگيريم كه معمولا" در تحليل ها هميشه آن مدت را ملاك قرار مي دهند. همه ي حادثه ي كربلا به ده ساعت نمي رسد. چون كربلاي اباعبدالله(ع) حدود ساعت 10 صبح شروع مي شود يعني در گيري ها در كربلا حدود ساعت 9 الي 10 شروع مي شود و تقريبا" حدود ساعت پنج وسي وهشت دقيقه حادثه كربلا تمام شده و اباعبدالله(ع) به شهادت رسيده است. از نظر بررسي هايي كه كرده اند گفته شده كه زمان شهادت اباعبدالله(ع) وقت نماز عصر است كه آن موقع تقريبا" حدود ساعت پنج و سي وهشت دقيقه مي شود. حالا اگر اين قدر هم دقيق نگوييم شهادت اباعبدالله(ع) تا غروب هم طول نمي كشد. اگر از ساعت 9 صبح تا 6 بعدازظهر كه هنگام غروب است ، را فرض كنيم، چون فصلي هم كه اباعبدالله(ع) در آن جنگيده بين تابستان و پاييز است باز هم از ده ساعت بيشتر تجاوز نمي كند. پس كوتاه ترين انقلاب جهان هم انقلاب كربلاست.







كربلا، خالص ترين انقلاب



خالص ترين انقلاب هم انقلاب كربلاست! چرا؟ چون در تمام حركت هاي تاريخي حتي نبردهاي صدر اسلام هميشه عناصر ناخالص، اخلال گر و منافق وجود دارند.اما در جريان كربلا هيچ ناخالصي وجود ندارد. همه عاشق هستند. همه براي شهادت آمده اند. هيچ كس انديشه ي زنده ماندن پس از كربلا را ندارد. و هيچ كس نيامده تا بماند و به نامي و ناني برسد. در كربلاي اباعبدالله(ع) از اين خبرها نيست. امام(ع) خود يارانش را ستود و فرمود شما بهترين ياراني هستيد كه زمين در آغوش گرفته است. پس از شما ديگر صحابي به خوبي صحابه ي من پيدا نخواهد شد. اين ها مختصات شگفت كربلاست.



امام(ع) در توصيف ياران فرمود: اينان به مرگ مأنوس تر و آشناتر و شيفته تر از كودك به سينه و شير مادر هستند. ياران عاشورا تجسم عشق و ايثار و پاكبازي بودند.







ناشناخته ترين سرزمين



نكته ي عجيب ديگر درباره ي كربلا اين است كه زمين كربلا ناشناخته ترين سرزميني است كه انقلاب در آن واقع مي شود. يعني قبل از حركت اباعبدالله(ع) هيچ كس اين زمين را نمي شناسد. هيچ كس نمي داند كربلا كجاست! حتي وقتي وارد سرزمين كربلا مي شوند. خيلي ها اسمش را نمي دانند. يكي مي گويد به آنجا مي گويند عَقْر، يكي مي گويد عمورا، ديگري مي گويد نواويس، يكي مي گويد نينوا، ديگري مي گويد كربلا. اين نشان مي دهد كه اين سرزمين يك سرزمين مجهول است. و اين نكات در حركت اباعبدالله(ع) قابل تأمل است. كه چرا اباعبدالله(ع) يك سرزمين ناشناخته را براي قيام خود انتخاب كرده است. چرا به مدينه نرفت كه هم آشناست و هم سرزميني مشخص است! مزار پيغمبر(ص) هم آنجاست و بزرگان همه در آن جمع هستند. چرا مكه نرفت، خانه ي خدا! آنجا بهترين نقطه است. چرا يمن نرفت كه پيشنهاد محمد حنفيه است و يك سرزمين خوش آب و هواست و شيعيان هم فراوانند. جايي مي آيد كه وقتي خود و يارانش به آنجا مي رسند، سپاه حر كه مي آيد گوش اسب ها از پشت تپه ديده مي شود و ياران اباعبدالله(ع) تكبير مي گويند. حضرت فرمودند چرا تكبيرگفتيد؟ ياران مي گويند نخل ديديم. (آن ها گوش اسب هاي سپاه حر را نخل تصور كرده بودند). آشناترين فرد به آن سرزمين حبيب است،(حبيب بن مظاهر اسدي) ايشان مي گويند فكر نمي كنم اينجا نخل باشد به گمانم بايد چيز ديگري باشد و همين كه اسب ها بالا مي كشند، معلوم مي شود كه اين ها نيروي رزمي سپاه حر است. پس معلوم مي شود حتي آشناترين فرد به اين سرزمين، درباره ي آن آشنايي دقيق ندارد. و اين از نكات برجسته ي انقلاب كربلاست. انتخاب يك سرزمين ناشناخته خود قابل تأمل است.هر چند در صورت بيروني و ظاهري تاريخي، امام(ع) جبرا ًو در محاصره ي سپاه حُر به كربلا آمد.







بهترين اسوه و الگو



انقلاب كربلا با اين مشخصات بهترين الگو و اسوه براي ماست. چون از همه خالص تر است و شوري است كه در عالم افكنده شده و تا قيامت هم سردي نمي پذيرد. پيغمبر فرمود: «اِنَّ لِقَتلَ الحسين(ع) حَرارَةَ في قُلوُبِ المُسلِمين لُن تَبرُدَ اَبَداً» (از شهادت حسين آتشي در جان مسلمين برافروخته مي شود كه تا قيامت خاموشي و سردي نمي پذيرد) وقتي چنين حادثه اي است نياز به بررسي دارد و ما بايد كربلا را خوب بشناسيم و همين جا طرح مي كنم فرض است بر تك تك شما كه كربلا را بشناسيد. خدا رحمت كند عزيزاني را كه زماني مثل شمع در اين جلسه سوختند و روشني افروختند و امروز شما كه اينجا حضور داريد محصول و ميوه ي آنان هستيد .







بهره گيري از فرصت



يادم هست حدود هفت، هشت سال قبل در اين مجلس كه از حدود ده سال قبل شروع شده است به عزيزاني كه در جلسه بودند و الان جاي همه ي آن ها خالي است گرچه در جان ما حضور دارند عرض كردم حيف است وقتي ماه محرم فرا مي رسد و اين همه تكايا برپا مي شود و اين همه نيرو و استعداد زير اين تكايا جمع است، اين همه عاشق و شيفته از بچه هاي شش، هفت ساله گرفته تا پيرمردهاي قد خميده كمك مي كنند و تكايا را برپا مي كنند شب هم جمع مي شوند و هيچ موضوعي براي مشغول شدن ندارند كاري نكنيم. هيچ كس هم نيست دست آن ها را بگيرد و در هيچ كجا جز تكايا هم نمي شود آن ها را پيدا كرد. افرادي كه در ماه خدا هم به مسجد نمي آيند، در ماه اباعبدالله(ع) تكايا را برپا مي كنند سينه چاكان اباعبدالله(ع) هستند، چرا ما به سراغ آن ها نرويم و چرا با آن ها كار نكنيم.







مرور تاريخ كربلا، يك وظيفه



چرا نمي آييد تاريخ عاشورا را بخوانيد كه از هر قصه اي شيرين تر است! البته تعبير من از شيريني نه اين كه العياذ بالله يك داستان تفنني باشد، نه، عاشورا قصه اي است كه حقيقتاً دل انسان را مي ربايد و اگر بيان بشود از كوچك تا بزرگ شيفته ي گوش دادن به آن مي شوند.



كربلا ، آيه ي عجيب

عجبا كه اباعبدالله(ع) در كوفه و شام به اين نكته اشاره كرد. وقتي سر مباركش بر نيزه بود آيات قرآن را زمزمه مي كرد و زيد بن اَرقَم مي گويد گوش دادم ديدم اين آيه ي سوره ي كهف را مي خواند: «اِنَّ اَصحابَ الكَهفِ وَ الرَّقيمِ كانوا مِن اياتِنا عَجَباً » اصحاب كهف و رقيم از آيات شگفت ما بودند.





زيد بن ارقم مي گويد من به او گفتم: داستان تو از داستان اصحاب كهف و رقيم شگفت انگيزتر و سوزناك تر است. وقتي كه ما چنين حادثه اي داريم چرا وقت صرف نكنيم و درباره ي آن مطالعه نكنيم. اگر شما روزي سه ساعت وقت بگذاريد مي توانيد در عرض سه الي چهار روز اجمالاً تمام تاريخ كربلا را يك بار بخوانيد و بعد برويد در تكايا براي بچه ها تعريف كنيد اين مي تواند براي شما آغاز خوبي باشد كه راه بيفتيد و صحبت بكنيد و تغذيه كنيد. اين همه دل، آماده ي گرفتن و پذيرفتن، اين همه گوش آماده ي شنيدن، اين همه زمينه براي بذر پاشيدن، و اين همه محيط براي مطرح كردن داريم، چرا استفاده نكنيم. اين ها از نعمت هايي است كه به پاس آن ها خداوند ما را بازخواست مي كند. نعمت محرم نعمت بزرگي است. مي توان سوگند خورد كه اگر شما صحبت كرديد و توانستيد دلي را براي اباعبدالله(ع) بلرزانيد و قطره اشكي را برگونه اي جاري كنيد بهشت براي شما تضمين شده است. يقين داشته باشيد، چون در اين زمينه روايت است كه امام(ع) فرمود: «اگر كسي يك قطره اشك يا به اندازه ي بال مگسي اشك بريزد يا حتي در خود شرايط تباكي ايجاد كند و خودش را به حالت گريه بيندازد و يا ديگران را آماده كند براي گريه كردن وي رستگار است». و هركس ده نفر را بگر ياند قطعاً وارد بهشت خواهد شد. فرصت آماده است. حالا نه صرفاً براي اكتساب بهشت، بلكه براي اكتساب علم، معرفت و شناخت اهل بيت، پرورش و تهذيب قلوب، تلطيف قلوب، تأثير گذاشتن بر كساني كه هيچ جا نمي توان آن ها را پيدا كرد جز در ايام ماه محرم. در همين ده روز، اين هم يك فرصت فشرده است. فقط ده شب است. چرا استفاده نكنيم. برويد مطالعه بكنيد، كربلا را بخوانيد و عرضه بكنيد. خجالت هم نكشيد. همه شما هم مي توانيد هيچ كس هم خود را كم نبيند، توجيه هم نكنيد من نمي دانم اين چند سال كه اين موضوع را مطرح مي كنم چند نفر اين كار را انجام داده اند، ولي خدا را شاهد مي گيرم كه گفتم و بهترين فرصت هم در اختيار شما بود. حالا استفاده كرديد يا نكرديد، جوابش را بعداً مي توانيد بگوييد. همه بايد تاريخ عاشورا را بخوانيد و خوب هم بشناسيد. زنده ترين جرياني كه ما داريم جريان كربلاست. اباعبدالله(ع) در آنجا فرمود: «لَكُم فيّ اُسوَة» من براي شما اسوه و الگو هستم. بياييد از من استفاده كنيد. بياييد كربلاي مرا بخوانيد. كربلا حادثه ي بي افتي است. در كربلا هيچ چيز نيست كه معنادار نباشد. آن حركت ها اشاره ها، ايستادن ها، رفتن ها، گزينش افراد، كار اباعبدالله(ع)، شگردهاي اباعبدالله(ع)، انتخاب زمين، همه اين ها معنادار است. حتي اسم اين زمين هم معنادار است. اسم زمينش كربلاست. كربلا در زبان عِبري به معني مزرعه ي خداست. كرب به معني مزرعه و لا به معني خداست. اصلاً ال و ايل به معني خداست. در زبان عِبري بابل يعني باب خدا. اينجا خانه ي خداست و اين در ورودي آن است. اسرائيل يعني بنده ي خدا. ايل يعني خدا و نزديك به واژه ي الله است. كربلا يعني مزرعه ي خدا، جايي كه عزيزان خدا بذر جانشان را مي افشانند و با خون خود، بذر اسلام را آبياري مي كنند. و اين خود معناي لطيفي است. در راه خدا بايد مزرعه ي عالم « اَلدُّنيا مَزرَعَةُ الاخِرَة» در بهترين مزرعه، براي خدا بذر بپاشيم و بهترين بذري كه مي شود در اين مزرعه پاشيد بذر جان است. پس اگر «اَلدُّنيا مَزرَعَةُ الاخِرَة» است. بهترين كساني كه در اين عالم زراعت مي كنند شهدا هستند. «اَلدُّنيا مَزرَعَةُ الاخِرَة» كربلا هم مزرعه ي خداست. و در آنجا شهيد هست. پس معلوم مي شود بهترين كساني كه در عالم زراعت مي كنند شهدا هستند و هيچ كس بهتر از شهيد، حديث «اَلدُّنيا مَزرَعَةُ الاخِرَة» را نفهميده و پياده نكرده است. اين قابل تأمل است و قابل بررسي. بياييد مطالعه كنيد اباعبدالله(ع) چه مي كند چرا حركت مي كند، اخلاق كربلا را بحث كنيد. من از برادارن دعوت مي كنم كه پاي بحث هايي كه درباره ي تاريخ عاشوراست بنشينيد و استفاده كنيد و منتقل كنيد. هر كدام از شما يك دفتر براي كربلا داشته باشيد. كربلا آن قدر بزرگ هست كه ما براي آن يك دفتر داشته باشيم. يك دفتر انتخاب كنيد اگر شعري است، مطلبي است در آن بنويسيد. اگر توانايي صوتي داريد كه طبعاً دانستن و شناختن كربلا براي شما واجب تراست. امروز خدمت يكي از برادران ذاكر اهل بيت بودم، گفتم اگر تمام محتواي مرثيه ي برادراني كه ذاكر اباعبدالله(ع) هستند بررسي شود، به چهارده- پانزده مرثيه نمي رسد و اكثر هم مرثيه روز عاشورا را مي خوانند. در حالي كه در مقدمه حركت اباعبدالله(ع) ده ها مرثيه براي طرح كردن وجود دارد. و اگر ذاكرين عزيز آن ها را نمي گويند به اين دليل است كه نمي دانند. چون تاريخ كربلا را نخوانده اند: بر آن ها واجب است، بلكه بر آن ها واجب است كه تاريخ كربلا را بخوانند تا در بيان حوادث دچار اشتباه و خطا نشوند. بقيه هم همين طور. ما شيعه اباعبدالله(ع) هستيم. بايد بشناسيم، بايد آشنا بشويم. بنابراين دعوت مي كنم از همه ي عزيزان كه بياييد كربلا را بخوانيم، حداقل از 15 رجب (مرگ معاويه) شروع كنيم. گرچه اگر كسي از قبل از امام حسن مجتبي(ع) و موضع گيري هاي آن حضرت شروع كند خيلي بهتر مي تواند حادثه ي كربلا را عرضه نمايد. بياييد و برويد در اين تكايا، بيست تا كودك كوچك قد و نيم قد نشسته، براي همين ها حرف بزنيد، نگوئيد بچه هستند. براي آن ها هم مي شود حرف زد، آن ها هم خوب مي گيرند. سه چهار شب قبل بنده را دعوت كردند كه در يكي از مساجد شمال شهر صحبت كنم. تصورم اين بود كه دعوتم كرده اند كه براي افراد بزرگ سال صحبت كنم ولي وقتي وارد مسجد شدم، يكدفعه با موجي از چهل پنجاه كودك كوچك قد و نيم قد مواجه شدم. به نظرم رسيد بنشينم و براي آن ها تاريخ كربلا بگويم. واقعاً احساس مي كردم كه اين حرف ها را خيلي بهتر از بزرگترها و خيلي شيفته تر از بهترين فيلمي كه به آن علاقه دارند مي شنوند. و همين كه بحث تمام شد هر كدام دستم را مي گرفتند و مي گفتند چه موقع مي آيي و بقيه آن ها را برايمان مي گويي. معلوم مي شود كه بچه ها علاقه مند هستند. اصلاً قصه جاذبه دارد. ما بياييم كربلا را بگوييم و در كنار آن مسائل اخلاقي را هم مطرح كنيم. كربلا لبريز از مسائل اخلاقي است. اما متأسفانه ما كمتر به اخلاق كربلا پرداخته ايم. اگر روزي توفيقي باشد و من از ميان شما ده تا آدم علاقه مند، دلسوخته و شيفته پيدا كنم كه بخواهند وقت بگذارند، كربلا را بين آن ها تقسيم مي كنم و بنشينند روي هر يك از قسمت هاي كربلا كار بكنند، آن وقت خواهيد ديد كربلاي ده ساعته يك دايرة المعارف ده جلدي مي شود. چرا ديگران اين قدر روي مسايلشان كار مي كنند، شما مي دانيد در دنيا مثلاً براي جنگ جهاني دوم چقدر فيلم درست كرده اند، براي يك واقعه ي كوچك چقدر فيلم درست كرده اند، براي يك زن به نام فلورانس نايتينگل كه در جنگ جهاني دوم پرستاري كرده چقدر فيلم، چقدر داستان، چقدر ستايش در تاريخ غرب وجود دارد. آن وقت ما هم حضرت زينب(س) را داريم و هنوز از او چيزي نمي دانيم. كدام يك از شما مي داند زينب(س) چه گفت، كدام يك از شما خطبه ي وي را خوانده است؟ بياييد خودمان را محاكمه كنيم. كدام يك از شما اخلاق كربلا را مطالعه كرده است؟ كربلا يك حادثه ي كامل است. تنها جنگ نيست، سياست است، مسائل نظامي است، اخلاقي است، فرهنگي است. در زيارت اربعين جمله ي لطيفي داريم اصلاً علت وقوع كربلا و نتيجه ي وقوع كربلا را در يك جمله بيان كرده است. در آن جا خطاب به پروردگار عرض مي كند كه «وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فيكَ» خدايا حسين خون دلش را براي تو تقديم كرد. (بهترين خون) و رگ اباعبدالله(ع) را كه زدند آن خون ناب را بيرون ريخت. «وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فيكَ لِيَستَنقِذَعِبادِكَ عَنِ الجَهالَة» تا آزاد كند بندگانت را از جهالت و ناداني. كربلا از تاريخ جهالت زدايي كرد. اگر كربلا نبود الآن ما نمي دانستيم بين يزيد و حسين(ع) كدام يك را انتخاب بكنيم و راحت بگويم اصلاً افكار ما، افكار معاويه اي بود. اگر آن خون، آن روز، در آن غروب بر خاك چكه نمي كرد الآن ما در ظلمت و جهالت به سر مي برديم «لِيَستَنقِذَ عِبادِكَ عَنِ الجَهالَة» تا بندگانت را از جهالت بيرون بياورد و «وَ حَيرَةَ الضَّلالَةَ» (و از سردرگمي و سرگشتگي و جهت نايافتن). اگر حسين(ع) نبود ما الآن نمي دانستيم چه كار بايد بكنيم، راه روشن نبود، خون او پرده ها را دريد، جاده را در نهايت وضوح و روشني در مقابل چشمان ما نشاند: اگر حسين(ع) نبود ما امروز راه را نمي شناختيم. كربلا خط را روشن كرد. آن روزي كه دشمن خيمه ها را آتش زد، براي ما هم تمام بهانه ها به آتش كشيده شد. كربلا راه توجيه انسان را بست، حجت را بر همه تمام كرد. وقتي مي بينيم مثل يزيدي هست بايد قيام كنيم. پس كربلا از همه جهت قابل بررسي است. وقتي مي بينيد جايي دست حضرت ابوالفضل(ع) را روي عَلَمي زدند يا مثلاً اسمش را گذاشته اند عَلَم عباس يا تكيه ي حضرت عباس برويد آنجا و بگوئيد كه عباس كي بود. از فضايل و خصايل ابوالفضائل سخن بگوئيد. چون حضرت ابالفضل العباس(ع)، ابوالفضائل بوده است. ابوالفضل يعني پدر فضيلت و ابوالفضائل يعني پدر فضيلت ها. تمام فضيلتها در او جمع بود. امام جعفر صادق(ع) مي فرمايد: «كانَ عَمَّيَّ العَباس ابوالفَضائِل» حضرت مي فرمايد: عموي من اباالفضل جامع تمام فضيلت ها و ارزشهاي اخلاقي است. «بَينَ عَينَيِه مِن اَثَرِ السُجود» بين دو چشم او اثر سجده باقي بود. بگوييد بچه ها شما كه اين تكيه را براي اباالفضل برپا كرديد، صبح نمازتان را مي خوانيد يا نه؟ اگر كسي صبح نمازش را نخواند و بگويد من اباالفضل را دوست دارم، دروغ گفته است. بگوئيد بچه ها اين اباالفضل را كه شما دوست داريد به برادرش نمي گفت برادر، بلكه هميشه مي گفت: آقا. ببينيد شما هم اينجور هستيد! با برادرمان اين قدر صميمي هستيم! و چنين او را خطاب مي كنيم؟ اباالفضل هميشه به برادرش مي گفت: آقا، جز لحظه ي آخر كه افتاد و گفت: «يا اَخا اَدرِك اَخاك» برادر برادرت را درياب. در تمام زندگي خود جز يا سيدي، يا مولاي خطاب نمي كرد. و امام(ع) هم با او اين گونه بود. لذا وقتي كه به اباالفضل مي فرمايد: سوار شو برو با دشمن صحبت كن. لحن امام(ع) اين است: «بِنَفسي اَنتَ يا اخي اِركَب» جانم فدايت باد اي برادر سوار شو. اين مي گويد جانم فدايت باد. او مي گويد سيد من، آقاي من، مولاي من. اين است نحوه برخورد دو برادر، آيا ما اين چنين هستيم؟ او بود كه وقتي وارد آب شد كف زد در فرات ،آبي زلال مثل چشم ماهي روي كف دستش مي لرزيد و لبها هم از عطش ترك بسته، جنگيده ، خون از بدن رفته و الآن يك جرعه مي توانست به او توان بدهد و هزاران دليل براي نوشيدن آب وجود داشت. اما وقتي كه آب را آورد تا به فضاي دهان برساند «فَذَكَرَ عَطَشَ الحُسَين فَرَمَي الماءٍ» به ياد عطش حسين افتاد و آب را به امواج سپرد، موجي قوي تر از موج فرات در سينه ي اباالفضل جاري است و آن هم موج ايثار است. ما خيلي وقت ها در دل، قاتل حسين(ع) هستيم و او را مي كشيم و خود متوجه نيستيم امروز چند تا خوبي را كشتيد، چند تا تصميم خوب گرفتي و انجام ندادي؟ حسين(ع) در كربلاي دل شما تشنه لب شهيد شد. اگر يك خوبي در دل شما، در ذهن شما و وجود شما جوانه زد و شما آن را دنبال كرديد و پياده كرديد، جز اين نيست كه شما در كنار حسين(ع) بوده ايد و از او دفاع كرده ايد. بنابراين هم كربلا را در وجود خود منعكس كنيد و بجوئيد و بررسي كنيد و هم بكوشيد به بيرون منتقل كنيد و ديگران را هم با كربلا آشنا كنيد. (خدا ان شاءالله همه ما را موفق گرداند).



دو سخن از اباعبدالله(ع)

پايان بخش صحبتم را دو سخن از اباعبدالله(ع) قرار مي دهم كه ان شاءالله تأكيدي باشند بر اين مسأله. اباعبدالله(ع) مي فرمايند: «يَابنَ آدَمَ اِنَّكَ اَنتَ اَيّام» (اي انسان تو جز يك مجموعه روز، چيز ديگري نيستي. «يَابنَ آدَمَ اِنَّكَ اَنتَ اَيّام كُلَّما مَضي يَومَ مَضي بَعضُك» (اي انسان تو جز يك مجموعه روز چيز ديگري نيستي، هر روزي كه بگذرد بخشي از وجود تو رفته است). پس روزها و فرصت ها را دريابيد و استفاده كنيد. در جاي ديگر حضرت اباعبدالله(ع) مي فرمايند: «اَيُها الناسُ نافِسوا في المَكارِم» (اي مردم وقتي به مكرمت ها ، بزرگي ها، خوبي ها و نيكي ها رسيديد پيشتاز باشيد «نافِسوا». منافسه به معناي مسابقه و پيشتازي است. وقتي امر خيري مطرح مي شود پيشتاز باشيد و گام جلو بگذاريد، دريا دل باشيد، اهل خطر باشيد، تاريخ كربلا را بخوانيد و عرضه كنيد، بي شك در وجود خيلي از شما مي جوشد كه من نمي توانم، من بروم در تكيه حرف بزنم! بگويم بچه ها مي خواهم براي شما صحبت كنم! آمديم چند نفر باسواد آنجا بودند، آن موقع من عرق مي كنم و در هم شكسته مي شوم، نه جرأت بكنيد و منتظر نمانيد ديگري گام بگذارد. بكوش تو اولين نفري باشي كه گام بگذاري و بكوش كه اين امر را به تأخير نيندازي، چرا كه «في التَأخيرِ آفات» (هميشه آفت ها در تأخير ماست) بعد هم دريغ مي خوريم كه چرا استفاده نكرديم. از همين امشب كه رفتيد ببينيد در زمينه ي كربلا كتاب داريد يا نه، اگر نداشتيد از ديگران بگيريد و بخوانيد استفاده كنيد، يادداشت برداريد، بعد ان شاءالله تصميم بگيريد و منتقل كنيد. خدا ان شاءالله بر توفيقات شما بيفزايد و ما را جزء صحابه ي اباعبدالله(ع) قرار دهد و روح مبارك اباعبدالله(ع) و همه ي شهداي كربلا و همه ي عزيزان شهيد را از همه ي ما خشنود و راضي گرداند و به ما توفيق عنايت فرمايد كه از اين فرصت هاي خير كه در پيش رو داريم استفاده كنيم . ان شاءالله جلسات خود را به درون تكايا و مساجد و حسينيه ها و هر كجا كه اجتماعي در طول اين مدت است ببريم و استفاده كنيم. كه اگر شما استفاده نكرديد ديگران در كمين هستند. اگر استفاده ي رحماني نشد، بهره گيري شيطاني خواهدشد.