بازگشت

انگيزه ها و پيامدهاي نهضت حسيني


مقدمه



با فرارسيدن ماه محرم ، صفحه تاريخ اسلام و مسلمانان ورق مي خورد و جهان اسلام ، سال ديگري پشت سر نهاده و گامي ديگر به سال نو مي گذارد.



هلال محرم در هر سال ، حادثه خونين كربلا، و جانبازي و فداكاري و نهضت پرافتخار بزرگ ترين قهرمان تاريخ بشريت را در خاطره ها تجديد مي نمايد و قلوب مسلمانان جهان ـ بالاخص شيعيان ـ را به بررسي بزرگ ترين حادثة تاريخي انسان ها كه هزار و سيصد و اندي سال پيش روي داده است ، متوجه مي سازد. شايان توجه اين كه اين حادثه نه تنها فراموش نمي شود، بلكه هر چه زمان بيش تر مي گذرد، تاريخ نهضت اين فرزند عدالت و كوثر، نوتر و تازه تر مي گردد.



هر حادثه بزرگ و عظيمي كه در جهان روي دهد، طولي نمي كشد كه جزر و مدّزندگي آن را به دست فراموشي مي سپارد ، مرور زمان از هيجان و فروغ و درخشندگي آن مي كاهد، و سرانجام جزو تاريخ گرديده و تنها در صفحات متروك آن ، نام و نشاني از آن باقي مي ماند.



گويا حوادث تاريخي ، بسان غذا است . همان طور كه غذا پس از آن كه وارد معده شد، از طريق دستگاه گوارش به صورت هاي مختلفي درآمده و هضم مي گردد، حوادث ورويدادها نيز در هاضمة بزرگ جهان به تدريج هضم گرديده و حوادث ديروز جاي خود رابه حوادث نوتر مي دهد. اين قانون مسلم و طبيعي جهان است .



ولي برخي از اين حوادث ، مانند طلاست و در هاضمه بزرگ روزگار هضم نمي گرددو گذشت زمان هيچ تأثيري در كاهش قدرت بقاي آن ندارد.



تاريخ ِ مردان الهي و جانبازي و فداكاري پيامبران آسماني و نهضت ها وانقلاب هايي كه به وسيله پيشوايان بزرگ بشريت صورت پذيرفته ، همگي از اين نوع حوادث است كه هاضمه بزرگ جهان ، بر اثر ارتباط و پيوندي كه با فطرت انساني دارد، قادربه هضم آن نيست و هرگز فراموش نمي شود و براي ابد در خاطره ها زنده و جاويد مي ماند.



نهضت حضرت حسين بن علي (ع) و انقلاب خونين عاشورا يكي از حوادث جاويدان اجتماع بشري است كه تجربه و آزمايش ، بزرگ ترين گواه آن مي باشد.



در تاريخ خونين كربلا، دو مطلب بيش از مطالب ديگر شايان توجه و نياز به بررسي هاي دقيق و عميق تاريخي دارد:



يكي ، انگيزه هايي كه اين نهضت را به وجود آورد و ديگري ، نتايج درخشاني كه ازاين انقلاب مقدس به دست مي آيد. بيان همه علل و نتايج پر بركت نهضت حسيني خارج از عهده نگارنده و اين مقال مختصر است ، لذا فقط به بيان برخي از علل قيام حسين بن علي (ع) و پيامدهاي آن اشاره خواهيم كرد.







انحراف از مسير اسلام محمّدي



يكي از علل نهضت حضرت حسين بن علي (ع) انحراف هايي بود كه در دستگاه حكومت به اصطلاح اسلامي آن روز پديد آمده بود. اگر چه دوران حكومت يزيد سرآغازاين انحراف ها نبود ـ بلكه انحراف حكومت ، از مسير صحيح اسلامي از روزي آغاز گرديدكه حكومت اسلامي به وسيله گروهي از صحابه ، از محور اصلي خود منحرف گرديد. ولي اين انحراف در سال هاي نخستين حكومت خلفا چندان نمايان و چشم گير نبود، ولي به مرور زمان اين انحراف وسيع تر و شكاف آن عميق تر گرديد. كار به جايي رسيدكه ابوسفيان دشمن شماره يك اسلام و پيامبر، كه مدت ها به ظاهر، اسلام آورده و به صفوف مسلمانان پيوسته بود ـ در نخستين روزهاي خلافت عثمان در يك جلسه سري كه خودخليفه نيز در آن شركت داشت و تمام اعضاي آن را، خاندان خليفه (بني اميه ) تشكيل مي داد، جرأت پيدا كرد و گفت :



«اكنون كه فرمانروايي از آن بني اميه است ، خلافت را بسان گوي برباييد و به يك ديگر پاس دهيد و كوشش كنيد كه از دودمان اميه بيرون نرود و در اعقاب و فرزندان شمابراي ابد محفوظ بماند. به آنچه كه من سوگند ياد مي كنم نه بهشتي در كار است و نه دوزخي ».



يك چنين توصيه گستاخانه اي كه حاكي از كفر و بي ديني است ، در جلسه اي كه كار گردانان و مستشاران حكومت اسلامي در آن حضور داشتند، از انحراف و ارتجاع اعضاي حكومت به اوضاع سياه جاهليت حكايت مي كند.



لذا مي بينيم كه ابوسفيان نه تنها به كيفر ارتداد خود نرسيده ؛ حتي مورد ملامت وتوبيخ حكومت وقت هم قرار نگرفت ، بلكه توصيه او كم كم جامه عمل به خود پوشيد وچيزي نگذشت كه خليفه ، پسر عموي ابوسفيان ، يك حكومت صد در صد اموي به وجودآورد و سراسر استان هاي اسلامي را به خويشاوندان جنايت كار و دنيا پرست خود ـ كه همگي از بني اميه بودند ـ سپرد.



اگر در دوران رسول خدا(ص) و قسمتي از دوران حكومت خليفة اول و دوم ملاك انتخاب براي استانداري ، فرمانداري و قضاوت ، شايستگي و امانت بود، در اين مدت ِخلافت ، ملاك انتخاب ، تنها و تنها خويشاوندي با خاندان بني اميه بود.



اگر چه حكومت الهي و سراسر عدل امير مؤمنان علي (ع) پس از عثمان بربسياري از اين تبعيضات و ستم ها خاتمه داد، ولي بر اثر كوتاه بودن دوران حكومت آن

رادمرد الهي ، عمّال حكومت اموي ريشه كن نگرديدند، و پس از شهادت آن حضرت بارديگر يكي از فرزندان اميه ، يعني معاويه بر كشورهاي اسلامي ، تسلط يافت و عمّال ستم گر خود را مانند زياد، عمرو بن عاص ، سمره ، مروان و...بر نواميس و اموال و بيت المال مسلمانان مسلط ساخت .



حجر بن عدي و رشيد هجري و عمرو بن حمق و ميثم تمّار و صدها منادي حق وآزادي را به خاطر مبارزه با خود كامگي وي ، به وضع فجيعي به قتل رسانيد.







بيعت نكردن امام با يزيد



معاويه در طول خلافت بيست سالة خود پايه هاي حكومت فرزند فرومايه اش ،يزيد را كه عصارة فساد و ثمرة شجرة پست اموي بود، محكم و استوار ساخت . پس ازمرگ معاويه ، مردي روي كار آمد كه نه تنها تربيت ديني نداشت ، بلكه با اسلام و پيامبر به خاطر كينه توزي هاي دوران جاهليت و جنگ هاي بدر و احد و احزاب شديداً مخالف بود.حكومتي كه بايد محقق رسالت اسلام ، مجري قوانين حدود، نماينده افكار و آراي مسلمانان و تجسم روح جامعه اسلامي باشد، به دست مرد پليدي افتاد كه آشكارا موضوع رسالت و وحي محمدي (ص) را انكار مي كرد و بسان جد خود ابوسفيان ، همه را پنداري بيش نمي دانست .



با آن كه بر اساس يكي از بندهاي پيمان نامه صلح امام حسن (ع) بامعاويه ، هيچ گونه حقي در انتخاب جانشين براي معاويه وجود نداشت ، اما او هيچ وقت به آن بند ـ مثل ساير بندهاي ديگر عهدنامه ـ عمل نكرد و چنان كه خود در جمع كوفيان اظهار داشت ،همه آنها را زير پا گذاشت .



آيا در چنين اوضاع و احوال و با انتشار فساد در حوزه هاي حكومت اسلامي و نفوذعناصر مرتجع كه مي خواستند اوضاع را به دوران جاهليت باز گردانند حضرت حسين بن علي (ع) كه نمونه تقوا و پرهيزكاري و سمبل آزادي و يگانه حامي دين و ياور پيامبر بود،مي توانست دست بيعت به چنين مردي بدهد و بر جنايات و ستم كاري ها و منويات پليداو صحّه بگذارد؟!



و هم چنين معاويه در موروثي كردن حكومتش با پيشنهاد و مساعدت بعضي ازكارگزاران در ده سال آخر زمامداريش ، تلاش ها و اقدامات زيادي به منظور طرح و تثبيت جانشيني پسرش يزيد از خود نشان داد.چنان كه به بعضي از مناطق حوزة اسلامي مسافرت كرد واز نزديك با ترفندها و شگردهاي ويژه ، مسئله جانشيني يزيد را مطرح كرده و با تهديد يا تطميع مردم از آنها براي يزيد بيعت گرفت . او در سفري كه به مدينه داشت ، علاوه بر گرفتن بيعت از مردم اين شهر، دنبال آن بود كه از شخصيت هاي با نفوذ وبزرگ اين شهر كه در رأس آنان حسين (ع) قرار داشت بيعت بگيرد.و از اين رو پس از ورودبه اين شهر با حسين بن علي (ع) و عبدالله بن عباس و بعضي از بزرگان ديگر ديدار كرده و پس از طرح موضوع ، تلاش كرد تا موافقت آنان را در اين باره جلب كند.



امام حسين (ع) در پاسخ به درخواست معاويه با ذكر مقدمه اي چنين نوشت :



«آنچه درباره يزيد گفتي كه خود به حدّ كمال رسيده و مي تواند امت محمد را اداره كند، دريافتم مي خواهي با اين سخنان مردم را دربارة او به اشتباه اندازي .گويا مي خواهي دربارة شخصيتي ناشناخته سخن گويي و يا غايبي را بستايي و از كسي كه مردم درباره اوچيزي نمي دانند، سخن گويي ، در صورتي كه يزيد خود شخصيت و باطنش را آشكارساخته است . اگر مي خواهي از مهارت و توانايي يزيد آگاه شوي ، از او درباره سگ هاي شكاري و كبوتران پيش پرواز به هنگام تاختن و مسابقه دادن بپرس و در مورد كنيزان آوازخوان و نوازنده سؤال كن تا تو را به خوبي آگاهي داده و ياري كند، دست از اين تلاش ها

بردار. چه سودي برايت دارد كه خدا را با گناهان اين مردم به بيش تر از آنچه خود مرتكب شده اي ملاقات كني ؟



به خدا سوگند! تو پيوسته باطل ، ستم و بيدادگري را اختيار نموده اي و اكنون بين توو مرگ جز يك چشم بر هم زدن فاصله نيست . پس از آن در روز رستاخيز بر عمل ماندگارخود درآيي و آن روز هرگز گريزگاهي نخواهي داشت . اين تو بودي كه امر مهم خلافت راكه از اجدادمان به ارث رسيده بود، از ما بازداشتي با اين كه به خدا سوگند ما ازرسول خدا(ص) از جهت نسبي ارث مي بريم و تو آن را به عنوان حجت خلافت يزيد نزد ماآورده اي ...».



يا هنگامي كه «وليد» (استاندار مدينه ) امام را به استانداري دعوت نموده ونامه يزيد را براي او خواند و از حضرت خواست كه با يزيد بيعت كند، وي درپاسخ گفت :



ما خاندان نبوت و رسالت هستيم و مركز آمد و رفت فرشتگان و محل نزول رحمت خدا مي باشيم .يزيد مردي است فاسق ، بزه كار، شراب خوار، قاتل ِ بي گناهان و متجاهر به فسق ، «و مثلي لا يبايع مثله » و شخصي مثل من با اين سوابق درخشان ، با چنين كسي بيعت نمي كند.



بدين گونه امام (ع) با نهضت خلاّقه و سازنده خود، ماهيت كثيف اين حكومت را به مسلمانان جهان نشان داد و پرده از روي منويات خطرناك آنان برداشت و سرانجام احساسات مردم را بر ضد امويان بسيج نمود. لذا چيزي نگذشت كه در تمام اقطاركشورهاي اسلامي ، قيام هايي به وجود آمد كه منجر به نابودي كامل حكومت امويان گرديد.







پيامدهاي اجتماعي نهضت حسيني



بي ترديد هر حركت و جنبشي كه با هدف سازمان نوين و نظام جديد و اصلاحات معنوي ويا هر هدف ديگري بر پا شود، به دنبال خود تأثير و پيامدهاي مستقيم و غيرمستقيمي بر افكار عمومي و اوضاع و شرايط اجتماعي مي گذارد. اما هر قيامي كه براي رسيدن به اهداف و اغراض شخصي صورت بگيرد در يك مقطع زماني خاص پا بر جامي ماند و با مرور زمان به از بين رفتن پديدآورندگان آن ، محكوم به فناست . ولي نهضت هاي الهي كه براي حمايت از حق و اصلاح جامعه و به وجود آوردن عدالت ورسيدن به فضائل انساني و اخلاقي صورت پذيرد، محدود به زمان خاصي نبوده و پايدار واستوار هستند و اساساً شكست در آنها معنا ندارد، بلكه همواره در خاطره ها زنده مانده ومي مانند ؛ هرچند در ظاهر شكست خورده و قيام كنندگان از ميان رفته باشند.



قيام خونين سيدالشهدا قيامي است كه در ظهر روز دهم محرم سال شصت و يك هجري سركوب گشته و خاندانش را به اسارت برده اند و حكام آن روز جشن پيروزي بر پانموده ، و رقص شادي نمودند، اما طولي نكشيد كه شعاع وجودي اين نهضت خونين ، عالم را درنورديد و از فرداي عاشورا، صداي عاشوراييان در كوي و برزن ها پيچيد و علم پيروزي برافراشت و كاخ بيدادگري را لرزاند. امروز راز اين حقيقت را بايد در ماهيت اين نهضت جست و جو كرد و آن چيزي جز اصلاح امور و احياي فضايل انساني و كرامت بشري ومعامله با وجود رحماني نبوده ؛ چنان كه سالار شهيدان هنگام خارج شدن از مدينه ، هدف از قيام را اين چنين بيان فرمود:



«اني لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي » و اصلاح جامعه از كژي ها و انحرافات ، خواسته باطني هر انسان آزاده اي است وبه همين دليل است كه از آن هنگام تا به امروز نهضت عاشورا همواره مورد توجه عاشقان حق و حقيقت بوده و هست و هر روز رازي از آن واقعه پر رمز و راز براي پويندگان راه كمال و سعادت گشوده شده و چون چشمه سار معرفت الهي همواره مي جوشد وتشنگان فضايل انساني را سيراب مي كند.



امسال كه از طرف مقام معظم رهبري ، سال عزّت وافتخار حسيني نام گرفته ، برآنيم كه يك بار ديگر به سوي آن درياي معرفت رفته و در ساحل آن درياي موّاج به نظاره نشسته و توشه راه برداشته و راه كمال پيشه كنيم و پيامدهاي اجتماعي اين نهضت غرورانگيز را در حد توان بر شماريم :







1. آگاهي بخشيدن به مسلمانان



تاريخ گواهي مي دهد كه پيامبر گرامي اسلام (ص) با هدايت الهي و حمايت علوي توانسته بود امتي تربيت كند كه به جاي دل دادن به شمشير و شمردن قبرها:(حتي زرتم المقابر) و لب به كاسه شراب داشتن ، سر به آستان قدس ساييده و چون ملائك لب به ذكر تسبيح ، گشوده و شب را به قيام و قعود بگذرانند و روز را در كنار رحمت الهي و به يادخدا سر كنند.



اما پس از رحلت جانگداز پيامبر گرامي اسلام (ص)، جمعي در سقيفه گرد آمده وسكان هدايت جامعه نبوي را به ناحق در دست گرفته و با كنار گذاشتن عدل الهي و روح وجان مصطفي ، علي ّ مرتضي (ع)، كاروان امت اسلامي را از راه كرامت و فضيلت باز داشته و در مسير جهالت قرار داده و راه را براي حاكميت امويان هموار نمودند. سرانجام ، لباس خلافت به صورت سلطنتي بر تن ناپاك فرزند ابو سفيان پوشاندند و آن زادة كينه وعناد وكفر چنان وضعيتي را در جامعه اسلامي پديد آورد كه حق پرستان و ره پويان راه محمدي در اقليت مطلق قرار گرفته و انسجام و وحدت ، جاي خود را به از هم گسيختگي و پراكندگي

داده ، چنان كه شهيد مطهري در اين زمينه مي نويسند:



«اموي ها شخصيت ملت مسلمان را چنان له كرده و كوبيده بودند كه ديگر كسي ازآن احساس هاي اسلامي در خودش نمي ديد. اما همين كوفه بعد از مدت سه سال انقلاب كرد و پنج هزار توّاب از همين كوفه پيدا شد و سر قبر حسين بن علي (ع) رفتند و در آن جاعزاداري كردند و به درگاه الهي از تقصيري كه كرده بودند. توبه كردند و گفتند: ما تا انتقام خون حسين بن علي را نگيريم از پاي نمي نشينيم و عمل كردند و قتلة كربلا را همين هاكشتند و شروع اين نهضت از همان عصر عاشورا و از روز دوازدهم بود».







2. معرفي گروه باطل و احياي اسلام راستين



از پيامدهاي مهم نهضت امام حسين (ع) فاش ساختن چهره دروغين و نفاق گروه باطل بود. واقعه كربلا چهره واقعي و ماهيت حقيقي حاكميتي را كه به نام اسلام برمردم حكمراني مي كرد، براي افكار عمومي روشن ساخت و تفاوت ميان حكومت موروثي و سلطنتي را با اسلام راستين آشكار ساخت .



چنان كه مردم بعد از خطبه غرّاي امام سجاد(ع) در شام دريافتند كه ريشه هاي انحراف در جامعه اسلامي از كجا سرچشمه گرفته و چگونه گروهي ناحق ، خود را حق جلوه داده و حق را خانه نشين و باطل را بر مركب حكومت نشاندند و حاكميت جامعه نوپاي نبوي را به نااهلان سپردند. آنان نيز عليه فرزندان و اهل بيت پيامبر رحمت كاري كردندكه ياد آن ، سينه ها را داغدار مي كند.



آري آن چنان عليه اهل بيت جفا كردند كه امام حسين (ع) در روز عاشورا لحظاتي پيش از شهادت بر آن شد تا خود و نسبش را به مردم معرفي كند لذا فرمودند:



« هان اي مردم ، به سخنم گوش كنيد و در پيكارم تعجيل ننماييد تا حق اندرزشما كه بر من است ، ادا كرده و عذر آمدن خود را بيان كنم . به درستي كه ولي ّ من خدايي است كه قرآن را نازل و صالحان را سرپرستي مي كند.



اما بعد، اينك نسب مرا بررسي كنيد و ببينيد من كيستم ، سپس به خود آييد وخويشتن را نكوهش كنيد و بنگريد آيا شما را رواست كه مرا بكشيد و حرمتم را هتك كنيد؟ آيا من فرزند دختر پيامبر شما و فرزند وصي و پسر عموي پيامبر شما و فرزند اول مؤمن به خدا و اول تصديق كننده پيامبر و آنچه از خدا آورده ، نيستم ؟ آيا حمزه سيدالشهدا عموي پدرم نيست ؟ آيا جعفر طيّار، شهيد ذوالجناحين عموي من نيست ؟ آيابارها اين فرموده رسول خدا را در حق من و برادرم نشنيده ايد كه مي فرمود: اين دو سرورجوانان بهشتند؟ اگر در آنچه در حق است ، تصديقم كنيد و اگر باور نداريد از كساني كه مي دانيد بپرسيد. از جابر بن عبدالله انصاري ، ابو سعيد خدري ، سهل بن سعد ساعدي ، زيدابن ارقم و انس بن مالك بپرسيدو...»



بسيار مايه تأسف است كه گروهي از خدا بي خبر و غاصب خلافت نبوي آن قدردروغ به هم بافته اند و از اهل بيت بدگويي كرده اند كه امام حسين ، مجبور است حقانيّت خود را به وسيله صحابه پيامبر بشناساند.



اما اين وضعيت با شهادت مظلومانه امام حسين دگرگون گشت و مردم دريافتندكه سلطنت امويان مبتني بر اسلام نيست لذا ساير خلفاي امويان و عباسيان نتوانستندكارهاي نامشروع خود را به نام اسلام انجام داده و رنگ دين بدان ببخشند و افكار عمومي نيز واقعيت را شناخته و اعمال و رفتار آنان را مربوط به اسلام نمي دانستند.







3.احياي ارزش هاي اسلامي و انساني



يكي از آثار اساسي نهضت امام ، احياي ارزش هاي اسلامي ، انساني واخلاقي است كه نياز اساسي هر جامعه مي باشد. ارزش هايي كه تأثير گذار در فرهنگ يك جامعه است و گروه هاي اجتماعي بدون آنها دچار اختلال در گفتار و رفتار اجتماعي

مي گردند، چون ارزش هاي ديني با ثبات تر و غير قابل تغيير و مبتني بر وحي هستند و درذات خدا و اراده اش تغيير و تبديل راه ندارد. اما ارزش هاي اجتماعي از ثبات و دوام كافي برخوردار نيستند، زيرا متكي بر مقبوليت عامه و پذيرش غالب افراد جامعه مي باشندروشن است كه با تغيير ميول و خواسته هاي افراد، ارزشي بودن خود را از دست داده وارزش هاي ديگر جايگزين آنها مي گردند. از اين رو، اين گونه ارزش ها معمولاً بي ثباتند.(البته مي دانيم كه ديني بودن ارزش ها منافاتي با اجتماعي بودن آن ندارد) بدين ترتيب ارزش هاي ديني براي جوامع انساني امري حياتي و ضروري است .



لذا بديهي است كه احياي اين ارزش ها موجب بالندگي جوامع و نشاط زندگي اجتماعي افراد خواهد بود. بي ترديد يكي از پيامدهاي مهم و بر جسته نهضت حسيني احياي ارزش هاي اسلامي و انساني است . اين حادثه عظيم توانست جامعه دنيوي را از آن سستي اي كه پس از رحلت پيامبر پديد آمده بود، به جامعه اي بالنده تبديل نمايدمثل :







الف ـ احياي روحيه شهادت طلبي



شهادت ، ارزشي است كه انسان از ابتداي آفرينش تا به امروز به راه هاي گوناگون متوسل شده تا خود را جاودانه كند و اسمي ماندگار داشته باشد. لذا از مرگ هميشه ترس وواهمه داشته و دارد. اما خداوند متعال راهي را فراروي بشر قرار داده تا انسان هاي والاجاودانه بمانند، چرا كه تاريخ زندگي بشر گواه اين مطلب است كه مي فرمايد:



(و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل أحياء...).



امام حسين (ع) مي دانست كه اگر كربلا برود شهيد خواهد شد و ديگران را نيز ازاين خبر بي اطلا ع نگذاشت و كشته شدن خود و يارانش را اعلام داشته و فرمود:



«من مي دانم در چه ساعت و در چه روزي كشته خواهم شد و مي دانم كدام شخص مرا خواهد كشت و از خاندان و ياران من كدام افراد كشته مي شوند».



سرانجام آن حضرت با شهادتش راه جاودانگي را به بشر آموخت و با خون سرخش نسخه آزادگي را پيچيد و از فرداي عاشورا، ارزش هاي اسلامي و انساني احيا گشت و آناني كه از ترس جان در مقابل زادة مرجانه تن به ذلت دادند و از ياري فرزند زهرا سر باز زدند،در مجلس ابن زياد فرياد زدند و مرگ سرخ را برگزيدند و بر بيدادگري ابن مرجانه شوريدندو...







ب ـ شناساندن مرجع و تكيه گاه الهي



اگر يك نظام اجتماعي بخواهد پايدار بماند، بايد به يك مرجع شايسته متكي باشد. لذا پيامبر گرامي اسلام در واپسين روزهاي عمر پر بركت خود به كمك علي (ع) وسلمان به مسجد رفته و بر فراز منبر قرار گرفته و با بيان : «انّي تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي ...»، اهل بيت خود را به مثابة گروه مرجع به امت اسلامي معرفي كرده تا آنان پس از رحلت آن حضرت از داشتن گروه مرجع مثبت و الهي محروم نباشند،بلكه با بهره گيري از اين گروه ، راه كمال را گرفته و در زندگي فردي و اجتماعي دچار تحيّر وسردرگمي نشوند. متأسفانه با آن همه تأكيد پيامبر، جامعه اسلامي پس از رحلت آن حضرت ، از اهل بيت غافل ماندند وتاوان سختي را در اين راه متحمل گرديدند.



البته عامل اصلي بازماندن امت در بهره گيري از معارف نوراني اسلام كه در قلوب عترت مكنون بود، اصحاب سقيفه بودند كه چون مي دانستند كه محبوبيت و نفوذ عترت رسول خدا در جامعه موجب تزلزل حكومت مغصوبه آنان شده و آنان را از مقاصد خويش (حكمراني بر امت ) باز مي دارد. از اين رو تلاش زيادي كردند تا امت را از خاندان عصمت جدا و دور نگه دارند كه متأسفانه تا حدودي موفق شدند، تا جايي كه مردم حتي مسائل شرعي وديني خود را از ائمه : نمي پرسيدند و اين تلاش ها در زمان سلطنت معاويه به اوج خود رسيده بود.



اما با حماسه كربلا تدريجاً عداوت ها و كينه ها نسبت به اهل بيت مبدل به مودت شد و هر چه جريان كربلا مي گذشت دوستداران اهل بيت بيش تر مي شدند به طوري كه پس از مدت كمي پنج هزار تن از مردم كوفه به خون خواهي فرزند زهرا قيام كرده و قتله كربلا را از ميان برداشتند.



چنان كه آيت الله صافي گلپايگاني در اين مورد مي نويسد:



«هرچه از محبوبيت امام حسين (ع) بگوييم كم گفته ايم ، اين مراسمي كه به عنوان عزاداري آن حضرت در هند، پاكستان ، عراق ، ايران ، سوريه ، لبنان ،بحرين ،افغانستان ، مصر و ديگر نقاط به عنوان زيارت قبر مطهر به خصوص در شب ها و روزهاي مخصوصه مانند عرفه ، نيمة رجب ، نيمة شعبان ، اربعين و عاشورا برگزار مي شود، نشان مي دهد كه حسين (ع) قلوب همه را مالك شده و مردم ، حتي بيگانگان عاشق و دلباخته اوشده اند».







ج ـ قيام هاي اجتماعي پس از نهضت



افراد هر جامعه اي به دنبال الگو و سرمشقي اند كه رفتار و كردار خود را به پيروي ازآن الگو تطبيق نمايند؛ گر چه همه صاحب فكر و انديشه اند، ولي گاهي و يا غالباً انسان به دليل عدم آگاهي از معيارهاي صحيح در انتخاب الگو راه خطا پيموده و در نتيجه نه تنهابه هدف نمي رسد بلكه دچار مشكلات عديده اي هم مي شود.



اما اسلام براي پيروان خود، اهل بيت را به عنوان الگو و سرمشق معرفي كرده است . از اين رو امام حسين الگويي شايسته رهبري است .



لذا بعد از نهضت مقدس عاشورا حركت ها و قيام هاي فراواني به تأسي از آن واقعه عليه حاكمان ستم گر صورت گرفت كه برخي از آنها عبارتند از:



1. قيام مدينه .



2. قيام توّابين در كوفه در سال شصت و پنج ه.ق .



3. قيام مختار ثقفي با انگيزة انتقام از قاتلان امام و شهيدان كربلا.



4. انقلاب زيدبن علي .



5. قيام حسين بن علي شهيد فخ ّ.



نهضت عاشورا نه تنها براي ما مسلمانان بلكه براي غير مسلمانان نيز سرمشق والگو قرار گرفته است ؛ چنان كه مهاتما گاندي رهبر هند مي گويد:



«من زندگي امام حسين ، آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام وتوجه كافي به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشورپيروز گردد، بايستي از سرمشق امام حسين پيروي كند.



اگر انقلاب شكوهمند اسلامي ايران به رهبري روحانيت و در رأس آن امام خميني و همّت والاي مردم با ايمان ايران اسلامي به بار نشست ، به بركت احياي شهادت طلبي وتأسّي از امام حسين (ع) بود وگرنه دشمن با آن همه امكانات و حمايت هاي بي دريغ شرق و غرب در دوران انقلاب و جنگ هشت ساله سرانجامي جز شكست نمي توانست داشته باشد و اين نبود جز روحيه اي كه از فرزند كوثر به ارث برده بودند.



بي ترديد نهضت پر افتخار حسيني منبع لايزال معارف الهي و معنوي و چشمه سار آثار و بركات دنيوي و اخروي است كه فرا روي تشنگان حقيقت و پويندگان راه اهل بيت قرار دارد. پيامدهاي آن منحصر به يك يا چند زمينه نيست . ما فقط به برخي ازپيامدهاي اجتماعي آن قيام پر شور و با بركت ، در حد بضاعت خود اشاره كرديم . وگرنه پيامدهاي پر بركت نهضت حسيني فراتر ازاين حرف ها است .

پاورقي

1. استيعاب .



2. مقاتل الطالبيين .



3. صلح الحسن ، شيخ راضي آل ياسين ، چاپ چهارم ، بيروت ، مطبعه علاءالدين ،1399 -ه .



4. ثورة الحسين ، ترجمه مهدي پيشوايي ، انتشارات الست فردا.



5. مقتل الحسين مقرّم ، سيد عبدالرزاق الموسوي ، چاپ قم ، بصيرتي .



6. مرتضي مطهري ، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، 1380ه.ش .



7. اقتباس از آثار و بركات سيدالشهدا در دنيا و آخرت ،عليرضا رجالي تهراني ،انتشارات نبوغ ، 1375.



7. موسوعة كلمات الامام الحسين ، چاپ قم ، دار المعروف للطباعة والنشر.



8. قندوزي ، سليمان بن ابراهيم ، ينابيع المودة لذوي القربي ، تحقيق سيد علي جمال اشرف الحسيني ، انتشارات اسوه ، 416 ه.ق .



9. لطف الله صافي گلپايگاني ، پرتوي از عظمت حسين ، قم ، منشورات مدرسة الامام المهدي .



10. ارزيابي انقلاب حسين ، ترجمه مهدي پيشوايي ، چاپ دار التبليغ .



11. سيد عبدالكريم هاشمي نژاد، درسي كه حسين به انسانها آموخت ، مؤسسه انتشارات فراهاني ، 1351.


فرج اللّه فرج اللهي