بازگشت

امام حسين عليه السلام الگوي زندگي (2)


4 . شجاعت



خداوند متعال در توصيف ويژگيهاي مردان الهي و مبلغان راه حقيقت، شجاعت و شهامت را يكي از بارزترين صفات و خصلتهاي آنان مي شمارد و مي فرمايد: «الذين يبلغون رسالات الله ويخشونه ولا يخشون احدا الا الله وكفي بالله حسيبا» (1) «كساني كه رسالتهاي الهي را ابلاغ مي كنند و تنها از خدا مي ترسند و از غير او هيچگونه واهمه ندارند و خداوند براي حسابرسي كافي است .»



همچنين خداوند در سوره مائده جهادگران راه خدا را دلير مرداني به شمار آورده است كه در راه دفاع از حق و آرمانهاي والاي اسلامي هيچگاه خسته نمي شوند و از سرزنش و ملامت سست عنصران و منافقان و مخالفان هرگز شك و دو دلي به خود راه نمي دهند و با روحيه قوي و شهامت بي نظير خود تاج و تخت طاغوتهاي زمان را به لرزه در آورده، به فضل و رحمت الهي دل مي بندند: «يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم، ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء والله واسع عليم » (2) آنان در راه خدا جهاد مي كنند و از سرزنش هيچ ملامتگري نمي ترسند و اين [روحيه شجاعانه] فضل خداست كه به هر كس كه بخواهد عنايت مي كند و خداوند وسعت دهنده دانا است .»



اسوه دلاوران



حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السلام نمونه بارزي از مبلغان با شهامت پيامهاي الهي است كه در گفتار و كردار، روحيه قوي و عظمت نفس خود را نشان داد . در اينجا صفحاتي را از تاريخ شجاعت آن رادمرد الهي ورق مي زنيم:



شجاعت در گفتار



امام حسين عليه السلام از همان دوران كودكي و نوجواني به صراحت لهجه و بي باكي و شجاعت معروف بود . او اين خصلت ستوده را از جدش رسول اكرم صلي الله عليه و آله و اميرمؤمنان علي عليه السلام به ارث برده بود . امام عليه السلام در يكي از روزهاي اوائل خلافت خليفه دوم، در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله نشسته بود . آن حضرت كه دوران نوجواني را سپري مي كرد، متوجه شد كه عمر بالاي منبر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله قرار گرفته و در مورد آيه «النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم » (3) براي مردم سخن مي گويد . امام حسين عليه السلام با شنيدن سخنان متناقض خليفه از جايش بلند شده و با شجاعت تمام فرمود:



«انزل عن منبر ابي رسول الله لا منبر ابيك از منبر پدرم رسول خدا صلي الله عليه و آله فرود آي نه منبر پدرت .»



ابن خطاب از اعتراض شديداللحن امام يكه خورده و گفت: راست مي گويي . بلي اين منبر پدر توست نه پدر من . چه كسي اين سخن را به تو آموخت؟ آيا پدرت علي بن ابي طالب؟! امام حسين عليه السلام فرمودند: به جانم سوگند! اگر در اين مورد از پدرم هم اطاعت كرده باشم، بيراهه نرفته ام چرا كه او هدايتگر و من ره يافته اويم .



آنگاه در ادامه فرمود: اي پسر خطاب! اگر مردم از ما اهل بيت عليهم السلام پشتيباني مي كردند، تو نمي توانستي بر آل محمد مسلط شده و بر منبرشان بنشيني . خدا آنگونه كه سزاي توست، سزايت دهد و از بدعتي كه پديد آوردي به سختي بازجوئيت كند . »



خليفه با خشم تمام از منبر پائين آمده و به همراه عده اي، نزد علي عليه السلام رفت و گفت: اي اباالحسن! امروز از فرزندت حسين چه چيزها كه نديدم! او در مسجد رسول الله صلي الله عليه و آله با صداي بلند با ما سخن مي گويد و اوباش و اهل مدينه را بر عليه من مي شوراند . (4)



حماسه امام حسين عليه السلام در جنگ صفين



امام حسين عليه السلام دلاور مردي بود كه شجاعت و شهامتش دوست و دشمن را به حيرت آورده بود . حماسه آفرينيهاي آن حضرت در جنگهاي جمل و صفين و نهروان زبانزد خاص و عام بود . عبدالله بن قيس از دلاوريهاي امام حسين عليه السلام در جنگ صفين چنين گزارش كرده است:



در نبرد صفين در ميان لشكر علي عليه السلام و در ركاب آن حضرت بودم . ابوايوب سلمي از فرماندهان معاويه به كمك نيروهاي خود بر آب فرات مسلط شده و آن را به روي ما بست .



لشكريان علي عليه السلام از شدت عطش به آن حضرت شكايت كردند . اميرالمؤمنين عليه السلام نيز براي بازپس گيري آب فرات عده اي را فرستاد، اما آنان نااميد برگشتند .



مولاي متقيان عليه السلام از گرفتاري پيش آمده به شدت ناراحت شد . در آن حال امام حسين عليه السلام عرضه داشت:



«امضي اليه يا ابتاه؟ پدر جان! آيا من براي باز كردن راه آب بروم؟» علي عليه السلام فرمود: «پسرم! برو .»



حضرت سيدالشهداء عليه السلام به همراه عده اي به نيروهاي دشمن حمله كرده و آنان را از فرات دور ساخته و خيمه اش را در كنار آب برافراشت و عده اي را براي حفاظت از آب گمارد .



آنگاه نزد پدر بزرگوارش آمد و پيروزي خويش را مژده داد . اما علي عليه السلام از شنيدن بازگشائي راه آب به گريه افتاد . به امام گفته شد: يا علي! اين اولين پيروزي است كه در اين جنگ به بركت حسين عليه السلام به دست آمد، چرا گريه مي كنيد؟! امام فرمود: بلي درست است، اما من به ياد روز عاشورا افتادم كه حسينم با لب تشنه به شهادت مي رسد . و از شدت ظلم اسب او شيهه مي كشد و مي گويد: اي واي از دست امتي كه فرزند دختر پيامبرشان را كشتند . (5)



مصادره اموال طاغوت



حضرت اباعبدالله عليه السلام همواره با توانمندي و اقتدار كامل با دشمنان اسلام و زورگويان و مستكبران برخورد مي كرد و هر كجا احساس وظيفه مي نمود، با شجاعت تمام از حق دفاع كرده و اهل باطل را كوچك مي شمرد . داستان زير نمونه اي از اقتدار و جرات آن حضرت را در مقابل طاغوت نشان مي دهد .



در سال پنجاه و چهارم هجري، يكي از كاروانهاي حامل اموال حكومتي - كه از يمن براي معاويه ارسال شده بود - از مدينه مي گذشت . امام حسين عليه السلام به يارانش دستور داد تا كاروان را توقيف نموده و محموله هاي آن را در ميان نيازمندان بني هاشم و ديگران تقسيم نمايند . آنگاه به معاويه نامه اي به اين شرح نوشت: «اما بعد، فان عيرا مرت بنا من اليمن تحمل مالا وحللا وعنبرا وطيبا اليك، لتودعها خزائن دمشق وتعل بها بعد النهل ببني ابيك، واني احتجت اليها فاخذتها، والسلام بعد از حمد و ثناي الهي! با كارواني از يمن مواجه شديم كه اموال و پوشاك و عنبر و عطرهاي ديگر به سوي تو حمل مي كرد تا آنها را در خزائن [كاخهاي خود، در] دمشق ذخيره كرده و تشنگان فرزندان پدرت را سيراب سازي [و در رفاه و آسايش خود و بستگانت صرف نمائي! ] اما من به آنها نياز داشتم و در آنها تصرف كردم . والسلام .»



اين حركت انقلابي و شجاعانه سرور آزادگان جهان، موجبات نارضايتي و خشم معاويه را فراهم آورد و طي نامه اي، آن حضرت را از عواقب اين كار برحذر داشت . (6)



امام حسين عليه السلام در حركت انقلابي ديگري در راه كربلا و در منزل تنعيم، قافله اي ديگر را كه از يمن اجناس گران قيمتي به سوي شام و براي يزيد مي برد، تصرف كرده و كرايه شتربانان را با كمال خوشرويي به آنان پرداخت نمود . (7)



وارث راستين پدر



سالار شهيدان وارث حقيقي شجاعت و رشادت پدر بزرگوارش علي عليه السلام بود . آن مرد ميدان جهاد و مبارزه روحيه مقاومت و شكست ناپذيري خود را در نهج البلاغه چنين توصيف مي كند: «والله لو تظاهرت العرب علي قتالي لما وليت عنها، ولو امكنت الفرص من رقابها لسارعت اليها (8) به خدا سوگند! اگر تمام عرب در نبرد با من پشت به پشت يكديگر دهند، از صحنه جنگ روي برنمي گردانم و اگر فرصت باشد به پيكار همه آنها مي شتابم .»



در روز عاشورا امام حسين عليه السلام آنچنان شجاعانه مي رزميد و با دلي پر قوت بي باكانه نيروي دشمن را تارومار مي كرد كه كسي را ياراي مقاومت در برابر آن حضرت نبود . او در حال مبارزه با رجزهاي شورآفرين خود شجاعت روحي و عظمت نفس و معرفت والاي خويش را نشان مي داد . امام عليه السلام به راست و چپ لشكر حمله برده و مي فرمود:



اناالحسين بن علي



آليت ان لا انثني



احمي عيالات ابي



امضي علي دين النبي



«من حسين فرزند علي هستم . سوگند خورده ام كه در برابر ستمگران تسليم نشوم . از خانواده پدرم حمايت مي كنم . پيوسته بر طبق دين پيامبر حركت خواهم كرد .»



يكي از فرماندهان نظامي يزيد به نام تميم بن قحطبه در مقابل امام قرار گرفت و گفت: اي پسر علي! تا كجا مي خواهي دشمني خودت را با يزيد ادامه دهي! امام حسين عليه السلام فرمود: آيا من به جنگ شما آمده ام يا شما جنگ را بر من تحميل كرده ايد؟! من راه را بر شما بسته ام، يا شما راه را به رويم بسته ايد؟! شما برادر و فرزندان مرا شهيد كرده ايد و حالا بين من و شما شمشير حكم فرماست .



فرمانده يزيدي گستاخانه و با غرور تمام به امام گفت: حسين! زياده سخن نگو، نزديك بيا تا شجاعت تو را ببينم! امام حسين عليه السلام با غرشي رعدآسا به پيش رفت و شمشير خويش را چنان بر گردن فرمانده مغرور دشمن فرود آورد كه سر او به كناري پرتاب شد . اين حركت امام آن چنان اضطرابي در لشكر دشمن پديد آورد كه «يزيد ابطحي » از فرماندهان لشكر دشمن به كوفيان نهيب زد كه: آيا اين همه لشكر از برابر يك نفر مي گريزد؟!



يزيد ابطحي براي تقويت روحيه لشكر قدم پيش نهاده و براي مبارزه با امام اعلام آمادگي كرد . سربازان دشمن از ديدن او كه در شجاعت و نبردهاي تن به تن معروف بود، خوشحال شدند . امام حسين عليه السلام به وي فرمود: آيا مرا مي شناسي كه اينگونه بي واهمه به ميدان نبرد مي آيي؟! يزيد بدون اعتنا به سخن امام حمله را آغاز كرد، اما حضرت به او امان نداد و با دفع حمله وي چنان بر سرش كوبيد كه لاشه بي جانش بر زمين افتاد . (9)





*



سماواتيان پرده برداشتند سماواتيان محو و حيران همه كه يارب چه زور و چه بازوست اين؟! عجب صف شكن، پهلوان يلي است ولي حيف كاين تشنه لب بي كس است غريب است و بي يار و بي مونس است

*



به نظاره گردن برافراشتند سرانگشت حيرت به دندان همه مگر با قدر هم ترازوست اين به نيروي و مردي بسان علي است غريب است و بي يار و بي مونس است غريب است و بي يار و بي مونس است



هنگامي كه عمرسعد شجاعت بي نظير ابا عبدالله الحسين عليه السلام را مشاهده كرد - كه چگونه از كشته ها پشته مي ساخت و نيروهاي دشمن را از هر سو به عقب مي راند - احساس نمود كه ديگر لشكر او در مقابل هجوم امام تاب مقاومت ندارند . به نيروهايش نهيب زد: «الويل لكم اتدرون لمن تقاتلون؟ هذا ابن قتال العرب، فاحملوا عليه من كل جانب واي بر شما، آيا مي دانيد با چه كسي مي جنگيد؟ اين فرزند كشنده عرب است پس از هر طرف بر او حمله كنيد .»



بعد از اين فرمان از سويي چهار هزار تيرانداز دشمن، حضرت سيدالشهداء عليه السلام را آماج تيرهاي خود قرار داده و آن حضرت را تيرباران كردند و از سوي ديگر به سوي خيمه ها هجوم بردند . در اين حال سرور آزادگان فرياد برآورد: «يا شيعة آل ابي سفيان ان لم يكن لكم دين وكنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا في دنياكم اي پيروان خاندان ابي سفيان! اگر دين نداريد و از روز قيامت نمي هراسيد، لااقل در زندگي آزادمرد باشيد .»



شمر گفت: حسين! چه مي گويي!؟ امام فرمود: «انا الذي اقاتلكم وتقاتلوني والنساء ليس عليهن جناح فامنعوا عتاتكم عن التعرض لحرمي مادمت حيا من با شما مي جنگم و شما با من نبرد مي كنيد، اين زنان گناهي ندارند تا من زنده هستم از تعرض ياغيانتان به خانواده من جلوگيري نماييد .» (10)



حضرت مهدي عليه السلام با اشاره به رشادتهاي امام حسين عليه السلام، خطاب به آن حضرت مي گويد: «فلما راوك ثابت الجاش غير خائف ولا خاش، نصبوا لك غوائل مكرهم وقاتلوك بكيدهم وشرهم (11) زماني كه لشكر كوفه تو را قويدل و نترس و پرجرات يافتند [و توانائي جنگيدن مردانه با تو را در خود نديدند]، دامهاي [مرگ آفرين] مكرشان را بر سر راهت نهادند و با حيله و شرارتشان به مقابله با تو برخاستند .»



5 . عبادت و عرفان



از ويژگيهاي وجود مقدس حضرت سيدالشهداء عليه السلام عشق به مناجات و عبادت است و اين يكي ديگر از نشانه هاي بارز بندگان خاص الهي است . خداوند متعال در سوره فرقان درباره بندگان خاص خود مي فرمايد: «الذين يبيتون لربهم سجدا وقياما» (12) «[آنان] كساني هستند كه شبها براي خدا بيدار مانده و به سجده و قيام مي پردازند .»



عبادت پروردگار داراي آثار ويژه تربيتي و مايه تكامل روحي و معنوي انسان است . عبادت و عرفان، روح و روان بندگان را با قدرت بي منتهاي الهي و باكمال مطلق پيوند مي دهد . انسان را از مركب غرور و خودخواهي به زير كشيده و در سلك خوبان عالم و دلدادگان حضرت حق قرار مي دهد .



خداوند متعال در آيه ديگري در مورد پارسايان و بندگان ستوده خويش مي فرمايد: «كانوا قليلا من الليل ما يهجعون وبالاسحار هم يستغفرون » (13) «آنها مقدار اندكي در شب مي خوابند و در سحرگاهان استغفار مي كنند .»



امام حسين عليه السلام در عبادت و عرفان و كسب مقامات معنوي به درجه اي از معرفت رسيد كه مدال نفس مطمئنه به نامش ثبت گرديد . (14)



دعاي عرفه امام حسين عليه السلام نمونه اي ديگر از عرفان آن سيماي ملكوتي است آنجا كه به درگاه خداوند عرض مي كند:



«ماذا وجد من فقدك؟ وما الذي فقد من وجدك؟ لقد خاب من رضي دونك بدلا ولقد خسر من بغي عنك متحولا (15) [پروردگارا! چه يافت آنكه تو را گم كرد؟ و آنكه تو را يافت ديگر چه گم كرده است؟ مطمئنا آن كسي كه به ديگري به جاي تو راضي شد زيانكار است و آنكه از تو روي گرداند در خسران خواهد بود!»



مهلت براي عبادت



عصر روز تاسوعا عمرسعد فرمان حمله داد . حضرت ابوالفضل عليه السلام از سوي امام حسين عليه السلام مامور گرديد تا شب عاشورا را از جفاكاران ستم پيشه مهلت بگيرد و جنگ به روز بعد موكول شود . حضرت اباعبدالله عليه السلام انگيزه خويش را از تاخير انداختن جنگ، به برادرش عباس عليه السلام چنين بيان داشت: «يا عباس! اركب بنفسي انت يا اخي ... ارجع اليهم فان استطعت ان تؤخرهم الي غدوة وتدفعهم عنا العشية، لعلنا نصلي لربنا الليلة وندعوه ونستغفره، فهو يعلم اني كنت احب الصلوة له وتلاوة كتابه وكثرة الدعاء والاستغفار (16) برادرم عباس! جانم به فدايت، سوار شو ... به سوي آنان برو و اگر توانستي جنگ را تا صبح فردا به تاخير انداز و امشب آنان را از ما دور كن، شايد ما بتوانيم امشب در پيشگاه پروردگارمان به نماز و دعا و استغفار بپردازيم، او خوب مي داند كه من پيوسته نماز براي او و تلاوت قرآنش و بسيار دعا كردن و طلب آمرزش خواستن از درگاهش را دوست داشته ام .»



امام حسين عليه السلام آنچنان عشق به نماز و ذكر و دعا دارد كه مي خواهد شبي را از دشمن مهلت گرفته و به راز و نياز و نيايش بپردازد و اين در حالي است كه با صلابت تمام در مقابل خواسته هاي نامشروع دشمن ايستاده و مقاومت مي كند .



نيايش عاشورائيان



حضرت سيدالشهدا عليه السلام در طول زندگي خويش با تمام وجود به خداوند عشق مي ورزيد و از عمق جان او را عبادت مي كرد . خصلتهاي نيك و عبادتها و راز و نيازهاي عاشقانه اش، عارفان خداجوي را به اطرافش گرد آورده بود . تك تك ياران باوفاي امام - آن پرورش يافته گان مكتب حسيني - عابدان شب و شيران روز بودند . پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در وصف چنين نيك مرداني مي فرمايد:



«رهبان الليل اسد بالنهار (17) [مردان خدا] شب به عبادت مي پردازند و روز همچون شير [نيرومند به انجام وظيفه اقدام مي كنند] .» در اينجا به نمونه هائي از ياران عارف و نيايشگر امام حسين عليه السلام اشاره مي كنيم:



1 . حضرت عباس عليه السلام با آن همه فضائل اخلاقي و سيرت و صورت زيبائي كه داشت، اما اثر سجده هاي طولاني در پيشاني نوراني اش بيشتر جلوه مي كرد به همين جهت قاتل آن حضرت با حسرت تمام مي گفت: «اني قتلت شابا مع الحسين بين عينيه اثر السجود، فما نمت ليلة منذ قتلته (18) من جوانمردي را از همراهان حسين عليه السلام كشتم كه در پيشاني اش آثار سجده نمايان بود و از آن زمان كه او را كشتم يك شب [راحت] نخوابيده ام .»



2 . حضرت زينب كبري عليها السلام نيز در عبادت و عرفان به مقامي رسيده بود كه امام حسين عليه السلام هنگام وداع از او التماس دعا گفته و به وي فرمود: «يا اختاه لا تنسيني في نافلة الليل (19) خواهرم! مرا در نماز شب فراموش مكن .»



و از امام زين العابدين عليه السلام روايت شده كه فرمود: «عمه ام زينب بعد از حادثه عاشورا از كوفه تا شام و در اوج بحران روحي، نمازهاي واجب و مستحب خود را به نحو زيبائي انجام مي داد، اما در برخي موارد نمازهايش را نشسته ادا مي كرد چرا كه غذاي خود را به بچه هاي يتيم مي داد و گاهي خود گرسنه مي خوابيد . (20)



3 . امام حسين عليه السلام هنگامي كه به بالين حبيب بن مظاهر آمد، به شب زنده داريهاي وي اشاره كرده و فرمود:



«لله درك يا حبيب، لقد كنت فاضلا تختم القرآن في ليلة واحدة (21) اي حبيب! خدا به تو پاداش نيك عنايت كند، تو انسان باكمالي بودي و در يك شب قرآن را ختم مي كردي .»



ياران امام حسين عليه السلام كه در رفتار و گفتار آيينه آن حضرت بودند، در شب عاشورا چنان به مناجات مشغول بودند كه نوشته اند: زمزمه هاي عاشقانه آنان همانند صداي زنبور عسل به گوش شنوندگان مي رسيد . «وبات الحسين واصحابه تلك الليلة ولهم دوي كدوي النحل ما بين راكع وساجد وقائم وقاعد (22) شب عاشورا امام حسين و يارانش بيدار ماندند و صدايي چون نغمه زنبورهاي عسل داشتند . آنان در حال ركوع و سجود و قيام و قعود بودند .»



اين نيايشگران عارف، همان كساني بودند كه فرداي آن شب جانبازيها و حماسه هاي جاويدان آنان اهل آسمان و زمين را به تحير واداشت . در حقيقت ايثار و فداكاريهاي آنان نتيجه معرفت عميق و كمال شناخت آنان از حضرت حق بود . آنان در خداشناسي و توحيد به مقامي رسيدند كه دردها و رنجهاي جنگ را احساس نمي كردند . در روايات آمده است: «لم يجدوا الم مس الحديد (23) درد برخورد آهن (نيزه ها و شمشيرهاي آهنين) را احساس نمي كردند .»



نه اينكه آنان تيرها، شمشيرها و نيزه ها را نمي ديدند يا توجه نداشتند، بلكه درد و رنج جسمي آنها در مقابل شوق شهادت و لقاء و رضايت پروردگار متعال رنگ باخته بود و آنچنان از عشق الهي سرمست بودند كه خود را فراموش كرده و به دنياي ديگري مي انديشيدند .



نماز عشق



از بارزترين نشانه هاي عبادت و عرفان در سيره حضرت حسين عليه السلام، برگزاري نماز ظهر عاشورا است . هنگامي كه در ظهر عاشورا ابوثمامه صيداوي به حضور آن حضرت آمده و در اوج جنگ با دشمن عرضه داشت: يااباعبدالله! فدايت شوم، گرچه اين مردم با حملات و هجومهاي پي درپي خود به تو نزديك شده و مي خواهند تو را به شهادت برسانند، اما به خدا سوگند! تا مرا نكشته اند نمي توانند به تو آسيبي برسانند . دوست دارم در حالي به ملاقات پروردگارم بشتابم كه اين آخرين نمازم را هم به مامت شما خوانده باشم . با شنيدن سخنان ابوثمامه، امام به آسمان نگاه كرده و فرمود: «ذكرت الصلوة جعلك الله من المصلين الذاكرين . نعم هذا اول وقتها نماز را ياد كردي، خداوند متعال تو را از نمازگزاراني كه به ياد خدا هستند قرار دهد . بلي الان اول وقت نماز است .»



سپس امام فرمود: لحظاتي از دشمن آتش بس بخواهيد! ولي هنگامي كه دشمن آتش بس موقتي را نپذيرفت سالار شهيدان در مقابل باران تير دشمن به نماز ايستاد . دو نفر از ياران امام حسين عليه السلام به نامهاي زهيربن قين و سعيدبن عبدالله حنفي براي محافظت امام عليه السلام پيشاپيش ايستاده و سينه هايشان را در مقابل تيرهاي دشمن سپر قرار دادند و حضرت به همراه ياران باقي مانده خود، نماز ظهر عاشورا را به پا داشت .



سعيد كه در مركز خطر ايستاده بود، تيرهاي دشمن را با دست و صورت و سينه اش دفع مي كرد . هنگامي كه نماز به پايان رسيد، او با بدني خونين به زمين افتاد . (24) و در حالي كه نفسهاي آخر را مي كشيد چشمانش را گشوده و با تبسمي مليح به سيماي امام حسين عليه السلام نگريست و در همان لحظه به امام عرض كرد: «اوفيت يابن رسول الله! اي پسر رسول خدا! آيا من [به عهد خود] وفا كردم .»



سرور آزادگان از جان نثاري و فداكاري سعيد تقدير نموده و با لحني رضايت آميز فرمود: «نعم انت امامي في الجنة (25) بلي تو در بهشت پيشاپيش من خواهي بود .»



سيد بن طاووس نوشته است: هنگامي كه تيرهاي بدنش را شمردند، به غير از جراحات نيزه و شمشير، 13 تير به دست و صورت و سينه سعيد بن عبدالله حنفي اصابت كرده بود . (26)



آخرين مناجات



و آخرين مناجات امام حسين عليه السلام در گودال قتلگاه بود كه آن حضرت با پروردگار خود عاشقانه نجوا مي كرد: «اللهم متعالي المكان ... صبرا علي قضائك يا رب لا اله سواك يا غياث المستغيثين مالي رب سواك ولا معبود غيرك صبرا علي حكمك يا غياث من لا غياث له ... اي خدايي كه مقامت بس بلند است ... در مقابل قضاي تو شكيبا هستم . اي پروردگاري كه بجز تو خدايي نيست! اي فريادرس دادخواهان! مرا جز تو پروردگاري و معبودي نيست . بر حكم تو صابر و شكيبا هستم . اي فريادرس آنكه فرياد رسي ندارد .»



و آنگاه كه صورت خونين به خاك گذاشت و آخرين سجده اش را بجا آورد، فرمود: «بسم الله وبالله وفي سبيل الله وعلي ملة رسول الله .» (27)



6 . پاسداري از ارزشهاي الهي



امام حسين عليه السلام به عنوان پاسدار ارزشهاي الهي وحافظ سنتهاي پيامبر صلي الله عليه و آله، براي پيشرفت اهداف والاي اسلام از هيچ كوششي فروگذار نمي كرد و از مهمترين اقدامات آن حضرت در مدت عمر بابركت خويش، تجديد حيات اسلام واحياي ارزشهاي فراموش شده آن مي باشد . به همين جهت اين جمله در ميان انديشمندان اسلامي به زبانها افتاده است كه: «الاسلام محمدي الحدوث وحسيني البقاء» يعني، اسلام را حضرت محمد صلي الله عليه و آله به جهان بشريت عرضه نمود و حسين بن علي عليه السلام با تمام وجود از آن پاسداري و حمايت كرد .



در حقيقت شهادت خونين حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام و ياران باوفايش موجب شد كه غبار جهل و ستم كه در طي سالهاي بعد از رحلت رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله قوانين اسلامي را تحت الشعاع قرار داده بود، از چهره سنتهاي حقيقي اسلام زدوده شود و نور درخشان معارف الهي بار ديگر به دلهاي غفلت زده بتابد . چنانكه در زيارت نامه آن حضرت مي خوانيم: «اشهد انك قد اقمت الصلوة وآتيت الزكوة وامرت بالمعروف ونهيت عن المنكر (28) [يا اباعبدالله!] شهادت مي دهم كه تو نماز را بپاداشتي و زكات را ادا كردي و امربه معروف و نهي ازمنكر نمودي .»



اساسا از ديدگاه فرهنگ وحياني اهل بيت عليهم السلام، احياي امربه معروف و نهي ازمنكر خيلي مهمتر و عظيمتر از ساير ارزشهاي الهي است، همچنانكه علي عليه السلام مي فرمايد: «وما اعمال البر كلها والجهاد في سبيل الله عند الامر بالمعروف والنهي عن المنكر الا كنفثة (29) في بحر لجي تمام كارهاي نيك و جهاد در راه خدا در مقابل امربه معروف و نهي ازمنكر همچون قطره اي در مقابل درياي مواج و پهناور است .»



در واقع جهاد و ساير فرائض ديني بخشي از امربه معروف و نهي ازمنكر به معناي وسيع آن مي باشد .



در كنار مرقد پيامبر صلي الله عليه و آله



امام حسين عليه السلام چنان شيفته حفظ دين و احياي امربه معروف و نهي ازمنكر بود كه هنگام وداع با قبر رسول خدا صلي الله عليه و آله چنين گفت: «اللهم ان هذا قبر نبيك محمد صلي الله عليه و آله وانا ابن بنت نبيك وقد حضرني من الامر ما قد علمت . اللهم اني احب المعروف وانكر المنكر واسالك يا ذالجلال والاكرام بحق القبر ومن فيه الا اخترت لي ما هو لك رضي ولرسولك رضي (30) خداوندا! اين قبر پيامبر تو [حضرت] محمد صلي الله عليه و آله است و من فرزند دختر پيامبرت هستم . براي من پيشامدي رخ داده كه خود مي داني . پروردگارا! من معروف را دوست دارم و از منكر بيزارم . اي صاحب جلالت و كرامت! به حق اين قبر و صاحب آن از تو مي خواهم راهي را براي من برگزيني كه رضايت تو و رسولت در آن باشد .»



نامه به بزرگان بصره



امام حسين عليه السلام در نامه اي به بزرگان بصره در مورد رواج سنتهاي منفي در جامعه هشدار داده و حمايت آنان را براي احياي سنتهاي صحيح و حاكم شدن ارزشهاي الهي خواستار شده و فرمود: «انا ادعوكم الي كتاب الله وسنة نبيه، فان السنة قد اميتت وان البدعة قد احييت وان تسمعوا قولي وتطيعوا امري اهدكم الي سبيل الرشاد (31) من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش فرا مي خوانم، چرا كه سنت به تدريج از ميان رفته و بدعت زنده شده است . اگر به سخنم گوش دهيد و از فرمانم اطاعت كنيد، شما را به سوي راه رستگاري راهنمايي خواهم كرد .»



مبارزه با بنيانگذاران بدعتها



امام حسين عليه السلام بر اين باور بود كه با تمام وجود بايد از ارزشهاي اسلامي حمايت شود . به همين جهت با زمامداران مستبد و ضدارزشي بني اميه هيچگاه سر سازش نداشت . او با حاكمان هواپرست و خودخواه مبارزه بي اماني را آغاز نمود و جان خويش را با تمام هستي اش در اين راه فدا نمود . اساسا براي حفظ اصول يك مكتب صحيح و آسماني بايد با بنيانگذاران بدعتها مبارزه شود و يك مسلمان آزاده در پاسداري از مكتب خويش با مؤسسين سنتهاي منفي سازش نمي كند .



علي عليه السلام فرمود: «اظلم الناس من سن سنن الجور ومحاسنن العدل (32) ظالم ترين افراد، كسي است كه سنتهاي ظلم را در جامعه رواج داده و سنتهاي عادلانه را از ميان بردارد .»



نامه به معاويه



امام حسين عليه السلام از هر فرصتي براي احياي معارف الهي بهره مي جست . گفتارها، نامه ها و اقدامات عملي آن حضرت نشانگر اين واقعيت است . امام در نامه اي كوبنده اقدامات غيرشرعي معاويه را زير سؤال برده و او را شديدا مؤاخذه مي كند و در آخر نامه مي فرمايد: «فابشر يا معاوية بالقصاص واستيقن بالحساب واعلم ان لله تعالي كتابا لا يغادر صغيرة ولا كبيرة الا احصاها (33) اي معاويه! قصاص [خدا] را به ياد داشته باش و به حسابرسي [الهي در روز قيامت] يقين كن، و بدان كه خداوند متعال كتابي دارد كه از ثبت هيچ عمل ريز و درشتي فروگذاري نمي كند .»



دفاع از حريم خانواده



معاويه پس از شهادت اميرمؤمنان علي عليه السلام و تحميل قرارداد صلح بر امام حسن عليه السلام، به دنبال راهي بود كه با خاندان نبوت پيوندي برقرار كند . به اين جهت مروان را مامور ساخت تا از ام كلثوم دختر عبدالله بن جعفر براي يزيد خواستگاري كند . او نيز در مجلسي كه اعيان مدينه و سران بني اميه حضور داشتند، ضمن تمجيد از فرزند ناپاك معاويه، طي سخناني آرزو كرد كه اين ازدواج سربگيرد .



عبدالله بن جعفر همسر حضرت زينب عليها السلام تصميم گيري نهائي را به دائي دختر يعني، حضرت ابا عبدالله عليه السلام موكول نمود . امام حسين عليه السلام در همان جلسه به پاخاسته و خطاب به مروان و حضار چنين فرمود: حمد و سپاس خداوندي را كه ما اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله را براي پاسداري از دين خود و رهبري مردم برگزيد، و قرآن و وحي خود را بر ما نازل كرد . اي مروان! تو سخن گفتي و ما گوش كرديم! اينكه گفتي پدر دختر هر چه پيشنهاد كند آن را مهريه ام كلثوم قرار خواهيد داد، به جانم سوگند! ما اهل بيت در مقدار مهريه از سنت پيامبر صلي الله عليه و آله عدول نمي كنيم . آن حضرت مهريه دختران و همسرانشان را بيست اوقيه معادل 480 درهم تعيين مي كردند . و اما اينكه گفتي قرض پدرش را نيز ادا خواهيد كرد، چه زماني زنان ما بدهيهاي ما را پرداخته اند كه اين دومي باشد؟! اما اينكه گفتي اين وصلت ارتباط بين دو قبيله بني هاشم و بني اميه را تقويت كرده و موجب صلح و سازش و آرامش خواهد بود، به صراحت مي گويم كه دشمني ما اهل بيت با سران بني اميه در راه خدا و به خاطر دين خداست و هرگز براي رسيدن به دنيا با شما مصالحه نخواهيم كرد . روابط نسبي اين دشمني را از ميان برنداشت، چگونه پيوند سببي موجب صلح و دوستي خواهد بود .»



سپس امام حسين عليه السلام تك تك سخنان مروان را با قاطعيت و استدلال كامل و منطقي پاسخ گفت و در پايان در مورد ازدواج دختر حضرت زينب عليها السلام فرمود: «اي مردم حاضر در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله! گواه باشيد كه من دختر خواهرم ام كلثوم، فرزند عبدالله بن جعفر را به عقد پسرعموي او قاسم بن محمدبن جعفر در آوردم و مهريه او را چهارصد و هشتاد درهم قرار دادم و زمين حاصلخيز خود در مدينه را به عنوان كمك هزينه زندگي به او بخشيدم .» (34)



در زمينه پاسداري امام حسين عليه السلام از ناموس مسلمانان، واقعه نجات همسر عبدالله بن سلام توسط حضرت اباعبدالله عليه السلام نيز قابل توجه است .



فجري در ظلمت



امام صادق عليه السلام فرمود: «اقراوا سورة الفجر في فرائضكم ونوافلكم، فانها سورة الحسين بن علي عليه السلام من قراها كان مع الحسين بن علي عليه السلام يوم القيامة في درجته من الجنة (35) سوره فجر را در نمازهاي واجب و مستجب خود بخوانيد زيرا اين سوره حسين بن علي عليهما السلام است و هر كس آن را بخواند، در روز قيامت با حسين بن علي عليهما السلام در درجه او از بهشت خواهد بود .»



نكته قابل توجه در اين روايت اين است كه از ميان سوره هاي قرآن سوره فجر به آن حضرت مخصوص گشته است . فجر به معناي سپيده و روشنائي است و امام حسين عليه السلام در روزگار ظلمت و تاريكي زمامداران خودسر و مستبد بني اميه كه مي رفت آثار و نشانه هاي روشن الهي به بوته فراموشي سپرده شود و ارزشهاي الهي كه با زحمات طاقت فرساي رسول گرامي اسلام در جامعه نوپاي نبوي تدريجا فراموش مي شد، با فداكاري و نثار هستي خويش همچون سپيده دم درخشيده و با ارائه تصوير روشني از مباني و احكام اسلام، شاهراه انسانيت را تا قيامت روشن نمود .



خداوند متعال براي ارج گذاري از اين همه جان نثاري امام حسين عليه السلام در راه پاسداري از ارزشهاي الهي - كه طبق عهد خود هستي اش را فداي آن نمود - هديه اي آسماني به آن حضرت عنايت كرد . در حديث موسوم به حديث لوح در مورد مقام بلند آن حضرت مي فرمايد: «جعلت حسينا خازن وحيي واكرمته بالشهادة وختمت له بالسعادة فهو افضل من استشهد وارفع الشهداء درجة . جعلت كلمتي التامة معه والحجة البالغة عنده، بعترته اثيب واعاقب (36) من حسين را گنجينه دار وحي خود قرار دادم و او را با شهادت گرامي داشتم و [زندگي اش را] با سعادت به پايان بردم . پس او برترين كسي است كه به شهادت رسيد و در درجه، بالاترين شهيدان است . كلمه تام خود را با او قرار دادم و حجت بالغه من در نزد اوست . ميزان پاداش و كيفر در نزد من، خاندان حسين است .»



آن حضرت در تمامي آن دوران حساس و بحراني به اقتضاي اوضاع روز و شرايط زمان، بهترين و شايسته ترين شيوه را در حفظ مباني اسلام و مبارزه با باطل و سردمداران نفاق در پيش گرفت و ثمره اين تلاشهاي خستگي ناپذير و سراسر افتخار، شهادت عاشقانه اي بود كه رضايت حق را در پي داشت . به همين جهت مصداق كامل آيه «يا ايتها النفس المطمئنة ارجعي الي ربك راضية مرضية فادخلي في عبادي وادخلي جنتي » (37) «اي نفس مطمئن! به سوي پروردگارت بازگرد در حالي كه تو از او راضي هستي و او هم از تو . پس در رديف بندگان من به بهشت داخل شو!» گرديد . (38)



در اينجا چه زيباست كه عاشقان آن بنده برگزيده الهي و سرور آزادگان عالم، خطاب به حضرتش زمزمه كنند كه:





*



در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم به وقت صبح قيامت كه سر زخاك برآرم به گفتگوي تو خيزم به جستجوي تو باشم

*



بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم به گفتگوي تو خيزم به جستجوي تو باشم به گفتگوي تو خيزم به جستجوي تو باشم



7 . صلابت و قاطعيت



از ويژگيهاي مهم رهبران آسماني كه موجب توفيقات بيشتر آنان شده است، ايمان قوي، اراده اي پولادين و قاطعيت و صلابت در راه هدف مي باشد . حضرت كاظم عليه السلام در دعاي روز 27 رجب فرموده است: «وقد علمت ان افضل زاد الراحل اليك عزم ارادة يختارك بها (39) و من مي دانم كه بهترين توشه هجرت كننده به سوي تو، عزم و اراده [جدي] است كه به وسيله آن تو را انتخاب مي كند .»



مسلما كساني كه با ايمان راسخ و معرفتي عميق در راه خدا گام برمي دارند از اراده اي آهنين برخوردارند، و براي رسيدن به اهداف عاليه خويش از مشكلات راه و موانع نفس گير آن هراسي به دل راه نمي دهند .



حضرت سيدالشهداء به عنوان رهبر قيام عاشورا از چنين اراده و صلابتي برخوردار بود . آن حضرت در پاسخ برادرش محمد حنفيه - كه راههاي مصلحت آميزي براي حضرت پيشنهاد مي كرد - انگيزه نيرومند و اراده خلل ناپذير خود را در مبارزه با زمامدار خودكامه بني اميه اين چنين ابراز نمود: «يا اخي! لو لم يكن في الدنيا ملجا ولا ماوي لما بايعت يزيد بن معاوية (40) برادرم! اگر در روي زمين هيچگونه پناهگاه و مركز امني نباشد، با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد .»



اين سخن حضرت حسين عليه السلام يادآور همان كلمات پرصلابت جد بزرگوارش رسول الله صلي الله عليه و آله است، هنگامي كه حضرت ابوطالب پيشنهاد مشركين را مبني بر خودداري آن حضرت از ابلاغ پيام آسماني خويش به وي بيان كرد .



رسول الله صلي الله عليه و آله به عمويش ابوطالب چنين فرمود: «يا عم! والله لو وضعوا الشمس في يميني والقمر في يساري علي ان اترك هذا الامر حتي يظهره الله او اهلك فيه، ما تركته (41) عمو جان! به خدا سوگند! اگر آنان خورشيد را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند كه از اين كار (دعوت به توحيد و مبارزه با بت پرستي) دست بردارم، هرگز نخواهم پذيرفت تا اينكه يا خداوند دين مرا پيروز كند يا در اين راه جانم را از دست بدهم .»



و قرآن در سوره فتح به اين اراده مقاوم و استوار حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله و يارانش اشاره كرده و مي فرمايد: «محمد رسول الله والذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم » (42) «محمد صلي الله عليه و آله فرستاده خداست و همراهان او در برابر كفار مقاوم و سرسخت و در ميان خودشان مهربانند .»



صلابت و قاطعيت امام حسين عليه السلام را مي توان در جمله معروف آن حضرت به نظاره نشست كه در آن گفتار تاريخي، علل و انگيزه هاي خويش را از قيام عاشورا بيان نمود، و با صداي رسا به تمام آزادگان عالم فرهنگ مقاومت و پايداري در راه حق را چنين آموخت: «الا وان الدعي ابن الدعي قد ركزني بين اثنتين، بين السلة والذلة و هيهات منا الذلة، يابي الله ذلك لنا ورسوله والمؤمنون وحجور طابت وطهرت وانوف حمية ونفوس ابية من ان نؤثر طاعة اللئام علي مصارع الكرام (43) آگاه باشيد كه ناپاك فرزند ناپاك (عبيد الله بن زياد) مرا براي پذيرش يكي از دو راه مجبور كرده است: بين مرگ و ذلت . اما هيهات! كه ما ذلت را بپذيريم، خداوند متعال و رسولش و مؤمنين و دامنهاي پاك و مطهر و غيرتمندان و عزتمندان عالم، بر ما نمي پسندند كه اطاعت از فرومايگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجيح دهيم .»



در فرهنگ تعالي بخش امام حسين عليه السلام ذلت و حقارت و تسليم در برابر ناحق معني و مفهوم ندارد .



داستانهايي از قاطعيت امام حسين عليه السلام



امام در طول زندگي سراسر افتخار خويش، اقتدار و ابهت و قاطعيت را نصب العين خود قرار داده و در مقابل حركتهاي تجاوزكارانه با صولت حيدريه و صلابت محمديه ايستادگي نمود، و قدمي از مواضع حق خود عقب نشيني نمي كرد .



1 . ابن ابي الحديد مي نويسد: امام حسين عليه السلام در مدينه يك قطعه زمين مرغوب داشت و معاويه از روي طمع توسط عوامل خود آن را تصرف كرده بود . سالار شهيدان با معاويه ملاقات كرده و ضمن دفاع از حق خود به وي گفت:



معاويه! يكي از سه راه حل را انتخاب كن! يا زمين را از من خريداري كن و قيمت عادلانه آن را بپرداز، يا زمين را به من بازگردان و يا عبدالله بن زبير يا عبدالله بن عمر را براي داوري دعوت كن وگرنه چهارمين راه صيلم خواهد بود . معاويه پرسيد: آن ديگر چيست؟ امام توضيح داد: يعني از هم پيمانهاي خود دعوت مي كنم و با اقتدار تمام حق را از متجاوز باز مي ستانم . معاويه تسليم شد (44) و زمين را بازگرداند .



2 . پس از آنكه معاويه حجر بن عدي را به همراه جمعي از ياران اميرمؤمنان علي عليه السلام به شهادت رساند، در همان سال به سفر حج رفت و در مجلسي با حضرت امام حسين عليه السلام ملاقات نمود . او ضمن صحبتهايش - براي زهرچشم گرفتن از ديگران و شايد هم براي ترساندن امام عليه السلام - با غرور خاصي گفت: اي ابا عبدالله! آيا شنيدي كه ما با حجر بن عدي و دوستان او كه از شيعيان پدرت بودند چه كرديم؟! امام حسين عليه السلام پرسيد: چه كرديد؟! معاويه گفت: آنها را كشتيم، كفن كرديم و بر جنازه شان نماز ميت خوانديم!



امام در پاسخ معاويه فرمود: «خصمك القوم يا معاوية، لكننا لو قتلنا شيعتك ما كفناهم ولا صلينا عليهم ولا قبرناهم» اي معاويه! اين قوم [در روز قيامت در محكمه عدل الهي از تو دادخواهي خواهند كرد و] دشمن توهستند . اما [بدان!] اگر ما پيروان تو را كشتيم، آنها را كفن نمي كنيم و بر آنان نماز نمي خوانيم و آنها را دفن نمي كنيم .» (45)



آن حضرت با اينكه با مشكلات فراوان روحي و جسمي و اجتماعي و سياسي مواجه بود، اما هيچگاه در برابر خلافكاران و متجاوزان به حقوق خدا و مردم نرمش و سازش نكرد و جز خدا را براي خود تكيه گاهي قرار نداد . او در مقابل دشمن خونخوار و بي رحم با روحيه اي تزلزل ناپذير اعلان نمود: «الا اني زاحف بهذه الاسرة علي قلة العدد وخذلان الناصر من با اين نيروي اندك و پشت كردن ياري دهندگان، در مقابل متجاوزان خواهم ايستاد .»





*



آمدم در كربلا تا با خدا سودا كنم آمدم تا در ره عهدي كه بستم با خدا دين و قرآن را به خون خويشتن احيا كنم

*



از دل و جان حكم او را موبه مو اجرا كنم دين و قرآن را به خون خويشتن احيا كنم دين و قرآن را به خون خويشتن احيا كنم



سخني با ياران



امام حسين عليه السلام در صبح روز عاشورا، پس از اداي نماز صبح، براي يارانش سخنراني كرده و در بخشي از آن به تقويت روحيه سپاه پرداخته و اهداف عالي خويش را بار ديگر به آنان توضيح داد و اراده خلل ناپذير خويش را در ادامه مبارزه، بار ديگر به يارانش ابلاغ نمود و آنان را به صبر و استقامت و پايداري سفارش كرد و فرمود: «ان الله تعالي قد اذن في قتلكم وقتلي في هذا اليوم، فعليكم بالصبر والقتال [ياران من!] خداوند متعال به شهادت شما و من در اين روز رضايت داده است، پس مقاومت كنيد و به مبارزه بپردازيد .»



امام در ادامه، با جملاتي كه از عمق جان و ايمان سرشارش سرچشمه مي گرفت، به يارانش چنين خطاب كرد: اي شريف زادگان! صبر و بردباري داشته باشيد و بدانيد كه مرگ پلي بيش نيست، كه شما را از رنج و سختي عبور داده و به بهشت پهناور و هميشگي مي رساند . چه كسي است كه نخواهد از يك زندان به قصري انتقال يابد؟ و همين مرگ براي دشمنان شما مانند آن است كه از كاخي به زندان و شكنجه گاه منتقل گردند . پدرم از پيامبر صلي الله عليه و آله براي من نقل فرمود كه: «ان الدنيا سجن المؤمن وجنة الكافر والموت جسر هؤلاء الي جنانهم وجسر هؤلاء الي جحيمهم (46) دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است، و مرگ پلي است كه اهل ايمان را به بهشت و اهل كفر را به جهنم مي رساند .»

پاورقي

1) احزاب/39 .



2) مائده/54 .



3) احزاب/6 .



4) الاحتجاج، ج 2، ص 14، باتلخيص .



5) مدينه المعاجز، ج 3، ص 139 .



6) ناسخ التواريخ، ج 1، ص 195 حياة الامام الحسين عليه السلام، ج 2، ص 232 .



7) تاريخ طبري، ج 4، ص 289 .



8) نهج البلاغه، نامه 45 .



9) معالي السبطين، ج 2، ص 30 .



10) العوالم، الامام الحسين عليه السلام، ص 293 اللهوف، ص 71 مناقب آل ابي طالب، ج 3، ص 258 .



11) المزار الكبير، محمدبن المشهدي، ص 503 .



12) فرقان/64 .



13) الذاريات/17 و 18 .



14) تفسير قمي، ج 2، ص 422 .



15) اقبال الاعمال، ج 2، ص 74 .



16) مقتل ابومخنف، ص 106 تاريخ طبري، ج 4، ص 315 .



17) وسائل الشيعه، ج 15، ص 188 .



18) مقاتل الطالبين، ص 78 .



19) وفيات الائمه، ص 441 .



20) وفيات الائمه، ص 441 .



21) شجره طوبي، ج 2، ص 442 .



22) اللهوف، ص 172 .



23) مدينة المعاجز، ج 3، ص 504 .



24) لواعج الاشجان، ص 156 .



25) سخنان حسين بن علي عليه السلام از مدينه تا كربلا، ص 202 .



26) مصباح المتهجد، ص 827 اقبال الاعمال، ج 3، ص 304 .



27) اللهوف، ص 206 .



28) مصباح المتهجد، ص 720 .



29) نهج البلاغه، حكمت 374 .



30) حياة الامام الحسين عليه السلام، ج 2، ص 259 .



31) سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 301 .



32) مستدرك الوسائل، ج 12، ص 231 .



33) معجم رجال الحديث، ج 19، ص 214 .



34) العوالم، الامام الحسين عليه السلام، ص 87 المناقب، ج 4، ص 38 و 39 .



35) تفسير مجمع البيان، ج 10، ص 341 .



36) كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 308 تا 311 .



37) فجر/28 - 30 .



38) تفسير قمي، ج 2، ص 422 .



39) اقبال الاعمال، ج 3، ص 277 .



40) معالم المدرستين، ج 2، ص 49 .



41) السيرة النبويه، ابن هشام، ج 1، ص 284 .



42) فتح/29 .



43) اللهوف، ص 180 .



44) شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 227 .



45) الاحتجاج، ج 2، ص 19 وسائل الشيعه، ج 2، ص 515 .



46) سخنان حسين بن علي عليه السلام، ص 157 .

عبدالكريم پاك نيا