بازگشت

آيينه ي عاشورا


قال علي عليه السلام : «و هذا القران انما هو خط مسطور بين الدفتين لاينطق بلسان و لابد له من ترجمان1؛ و اين قرآن، همانا خطي است نوشته شده بين دو جلد و با زبان سخن نمي گويد و به ناچار بايد ترجماني داشته باشد.»



مقاله اي كه پيش رو داريد، بر آن است كه پيوند عميق «قرآن صامت» و «قرآن ناطق» را در «آينه ي عاشورا» بنگرد و در حد توان تجسم آيات اين كتاب آسماني را در «كربلا» به تصوير بكشد.



در ميان حوادثي كه در طول تاريخ بشر رخ داده است، هيچ كدام به برجستگي و پويايي «حركت بنياني» عاشورا نيست؛ نهضتي كه در منطقه اي محدود، زماني كوتاه وكارواني كوچك به وقوع پيوست، اما توانست الگويي عملي براي آزادمردان و عدالت خواهان جهان ارائه كند. و پيروزمندانه بر تاركِ تاريخ جاودان بماند. به حق بايد اين واقعه را به ديد معجزه نگريست و به عنوان راهكاري مؤثر براي مبارزه عليه ظلم و ستم از آن بهره گرفت. اين حقيقت تا آنجا پيش مي رود كه مهاتما گاندي، مصلح مبارز هندي، نيز به مقتداي آزاديخواه ما اقتدا مي كند و مي گويد: «من چيز تازه اي براي مردم هند نياورده ام. آنچه انجام دادم، محصولي است از مطالعات و تحقيقات كه درباره ي تاريخ زندگي قهرمان كربلا انجام دادم. اگر ما بخواهيم هند را از چنگال استعمار نجات دهيم، لازم است همان راهي را بپيماييم كه حسين بن علي پيمود.2»



آيينه دار كربلا



«قال الصادق عليه السلام : اِنّ اللّه ولايتنا اهل البيت قطب القرآنن و قطب جميع الكتب. عليها يستدير محكم القرآن3؛ امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند ولايت ما اهل بيت را محور قرآن و همه ي كتابها قرار داده است و آيات محكم قرآن بر محور ولايت ما مي چرخد».



پيوند ناگسستني عترت و قرآن را رسول مكرم اسلام صلي الله عليه و آله وسلم بارها در گوش زمان ندا داده بودند، تا هيچ كس اين حقيقت را به فراموشي نسپارد. قرآن، اين كلام جاويدان الهي را ترجماني بايد تا مشعل در دست مشعلداران واقعي بماند و تشنگان آب حيات در پرتو هدايتگري آن دو به سرچشمه ي خورشيد بار يابند و با تمسك به ريسمان آسماني قرآن و عترت از امواج سهمناك اين درياي طوفاني سوار بر كشتي نجات آل الرسول عليهم السلام به ساحل سعادت برسند اينك آنچه حسين عليه السلام ، اين قران ناطق را با قرآن صامت پيوند مي زند، مي نگريم.



الف ـ هدايت:



از آيات بسياري روشن مي شود كه دليل نزول قرآن كريم هدايت انسان به سوي زندگي جاويد است. قرآن كريم نخست همه ي مردم را هدايت و به خداپرستي دعوت مي كند.



«شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس»4؛ ماه رمضان (همان ماه) است كه در آن، قرآن فرو فرستاده شده (كتابي) كه مردم را راهبر است.



البته در عمل همه ي مردم هدايت نمي شوند و تنها گروهي اندك دعوت



از آيات بسياري روشن مي شود كه دليل نزول قرآن كريم هدايت انسان به سوي زندگي جاويد است. قرآن كريم نخست همه ي مردم را هدايت و به خدا پرستي دعوت مي كند. قرآن را اجابت مي كنند.



«ذلك الكتاب لاريب فيه هدي للمتقين...»5؛ اين است كتابي كه در (حقانيت) آن ترديدي نيست (و) مايه ي هدايت تقوا پيشگان است.



امام حسين عليه السلام نقل مي كند: نزد پيامبر خدا صلي الله عليه و آله وسلم بودم، ابي بن كعب نيز آنجا بود پيامبر خدا به من فرمود: آفرين به تو اي اباعبداللّه ، اي زينت آسمانها و زمينها!



ابي ابن كعب پرسيد: اي رسول خدا چگونه كسي غير از تو زينت آسمان ها و زمين ها است؟



پيامبر فرمود: اي ابي! قسم به كسي كه مرا به حق به پيامبري برگزيد! همانا حسين بن علي (مقامش) در آسمان بزرگتر از زمين است. در سمت راست عرش الهي نوشته اند (حسين) چراغ هدايت و كشتي نجات است6.



قافله سالار كربلا از همان آغاز حركت خود تنها به هدايت مردم مي انديشيد و تلاش مي كرد در هر موقعيت، با هر وسيله اي آنان را از گمراهي نجات دهد؛ اما با اين همه جز گروهي اندك هدايت آن حضرت را نپذيرفتند و تنها پرهيزكاران و نيكوكاران دعوت قرآن ناطق، حسين عليه السلام را لبيك گفتند.



«هذا بصائر للناس و هدي و رحمة لقوم يوقنون7»؛ اين (كتاب) براي مردم، بينش بخش و براي قومي كه يقين دارند، رهنمود و رحمتي است.



ب ـ جاودانگي:



قرآن كريم جاودان كتابي براي همه است، لذا خداوند به رسول خاتم صلي الله عليه و آله وسلم اين گونه امر كرد:



«قل اللّه شهيدا بيني و بينك و اوحي الي هذا القران لانذركم به و من بلغ»8؛ بگو خدا ميان من و شما گواه است و اين قرآن به من وحي شده است تا به وسيله ي آن شما و هر كس را (كه اين پيام به او) برسد هشدار دهم.



امام صادق عليه السلام نيز همين حقيقت را اين چنين بيان مي كند:



«القرآن تأويل يجري كما تجري الليل والنهار و كما تجري الشمس والقمر9؛



براي قرآن تأويلي است كه چون شب و روز و خورشيد و ماه در جريان است.



آنچه در طول چهارده قرن بر حادثه ي باشكوه عاشورا گذشته است، حكايت از اين حقيقت مي كند كه عاشوراييان نيز چون آيات قرآن و قافله سالار اين كاروان به عنوان قرآن ناطق به زمان و مكان خاصي محدود نمي شوند و چون شب و روز و خورشيد و ماه در همه ي زمانها ومكانها جاري هستند. وقتي به دورترين نقاط گيتي نظر كنيم، خاطره كربلا را چون آيه، آيه ي قرآن زينت بخش جان آزاد مردان جهان مي بينم و اين حقيقت را رسول معظم اسلام صلي الله عليه و آله وسلم چنين بيان كرد:



«ان لقتل الحسين حرارة في قلوب المؤمنين لاتبرد ابدا10؛ همانا براي شهادت حسين عليه السلام حرارتي در دلهاي مؤمنان است كه تا ابد به سردي نمي گرايد.»

ج ـ الگو دهي:



قرآن كريم در كنار طرح مسائل نظري و بيان انديشه هاي ناب الهي، الگوي عملي نيز معرفي مي كند تا ديگر خداجويان، به ياري نمونه هايي كه معرفي مي شود، به سر منزل مقصود برسند.



«لقد كان لكم فيهم اسوة حسنة لمن كان يرجواللّه واليوم الاخِر»؛11 قطعا براي شما در (پيروي از) آنان سرمشقي نيكوست (يعني) براي كسي كه به خدا و روز بازپسين اميد مي بندد.



«قد كانت لكم اسوة حسنة في ابراهيم والذين معه»12؛ قطعا براي شما در (پيروي از) ابراهيم و كساني كه با او هستند، سرمشقي نيكوست.



همين شيوه را ما به روشني در سيره ي سالار شهيدان حسين بن علي عليه السلام نيز مي بينيم.



امام عليه السلام در لحظات آغازين نهضت خود تلاش مي كند الگويي بسازد و حتي در سخنان نوراني خويش اين اصل را به نمايش مي گذارد. او در مقابل پيشنهاد بيعت، به وليدبن عتبه رو مي كند و بعد از معرفي خود مي فرمايد: «مثلي لايبايع لمثله13»؛ اگر با دقت به اين واژه ها بنگريم، الگودهي امام حسين عليه السلام كاري روشن است؛ زيرا امام سخن از فرد به ميان نمي آورد؛ بلكه نحوه ي برخورد و تفكر را پيش مي كشد و فرهنگ حسيني را قابل بيعت با فرهنگ يزيدي نمي داند؛ حال اين روحيات حسيني در هر كجا، هر زمان و هر كس كه باشد، بيعتشان با فرهنگ يزيد غيرممكن است. پس الگوي آزاد مردان در مقابل پيشنهاد مروان براي بيعت نيز از اصل الگوسازي استفاده كرد و فرمود: «و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد14؛ هنگامي امت پيامبر به رهبري چون يزيد گرفتار شود، بايد با اسلام وداع كرد.»



آري يزيد يك فرد است و آنچه مهم به نظر مي رسد، تفكر يزيدي است كه امام عليه السلام در لحظات آغازين نهضت خود تلاش مي كند الگويي بسازد و حتي در سخنان نوراني خويش اين اصل را به نمايش مي گذارد.او در مقابل پيشنهاد بيعت، به وليدبن عتبه رو مي كندو بعد از معرفي خود مي فرمايد: «مثلي لايبايع لمثله»



ممكن است در هر زمان، مكان و انساني بروز كند.



امام حسين عليه السلام در يكي از منازل بين راه، در مسير كربلا به نام «بيضه» نيز حركت خود را به شيوه اي «الگويي عملي» معرفي كرد و فرمود:



«فانا حسين بن علي وابن فاطمه بنت رسول اللّه صلي الله عليه و آله وسلم نفسي مع انفسكم و اهلي مع اهلكم فلكم في اسوة15؛ من حسين فرزند علي و فاطمه دختر رسول خدا هستم خودم با شما و اهل بيتم با خاندان شما است و كار من براي شما الگوست.»



با اين وصف، كيست كه ادعا كند كربلا و عاشورا با او پيوند نخورده است و براي او عاشورا بسان آيينه اي است كه آيات قرآن به روشني در آن منعكس مي شود و امام حسين عليه السلام و ياران وفادارش تجسم عيني آن دسته از آياتند كه سيماي حق جويان، عدالت خواهان و خداباوران را به تصوير مي كشد.



الگويي ندارد؟ زن يا مرد، كوچك يا بزرگ، پير يا شيرخوار، مطيع ياعصيانگر، غني يا فقير و خلاصه صاحب هر عقيده و تفكر؛ با كربلا و عاشورا گره مي خورد و اين حادثه دانشگاهي است به وسعت همه ي زمانها، مكانها و انسانها، براي تمام اين گروهها معلم دارد و الگو ارائه مي كند.



آيينه دار آيات



عاشورا بسان آيينه اي است كه آيات قرآن به روشني در آن منعكس مي شود و امام حسين عليه السلام و ياران وفادارش تجسم عيني آن دسته از آياتند كه سيماي حق جويان، عدالت خواهان و خداباوران را به تصوير مي كشد.



1ـ اصلاح:



«ان اريد الا الاصلاح ماستطعت و ما توفيقي الا باللّه عليه توكلت واليه انيب»16؛ من قصدي جز اصلاح (جامعه) تا آنجا كه بتوانم، ندارم و توفيق من جز به (ياري) خدا نيست. بر او توكل كرده ام و به سوي او بازمي گردم.



بر اساس آنچه از آيات قرآن كريم به دست مي آيد، پيامبران الهي با هدف اصلاح در ميان مردم وارد شده اند. آنان با



در ميان حوادثي كه در طول تاريخ بشر رخ داده است، هيچ كدام به برجستگي و پويايي «حركت بنياني» عاشورا نيست



عنايت به انحراف هاي فكري و اخلاقي جوامع بشري همواره تلاش مي كردند اصلاحگر باشند.



امام حسين عليه السلام نيز در لحظات آغازين نهضت خود در بخشي از وصيت نامه ي خود به برادرش محمد حنفيه هدفش را اصلاح جامعه بيان مي كند و مي فرمايد: «انما خرجتُ لطلب الاصلاح في امة جدي17؛ همانا من براي اصلاحگري در امت جدم از مدينه خارج شدم.

2ـ امر به معروف و نهي از منكر:



«يومنون باللّه واليوم الأخر و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون في الخيرات و اولئك من الصالحين»18؛ به خدا و روز قيامت ايمان دارند و به كار پسنديده فرمان مي دهند و از كار ناپسند بازمي دارند. و در كارهاي نيك شتاب مي كنند و آنان از شايستگانند.»



در جامعه اسلامي امر به معروف و نهي از منكر فريضه اي حياتي است واز ديدگاه قرآن بر همه مسلمانان واجب است، لذا امام حسين عليه السلام در مدينه و در جوار قبر رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله وسلم به پايين ترين درجه ي امر به معروف و نهي از منكر عمل كرد و فرمود: «اللهم اني احب المعروف و انكر المنكر19».



همچنين زماني كه در مقابل مروان بن حكم قرار گرفت، به بالاترين درجه ي آن كه همانا براندازي ريشه ي فساد و حكومت ظالمانه و فسادانگيز يزيد است، اشاره كرد و فرمود:



«و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد لقد سمعت جدي رسول اللّه يقول: الخلافة محرمة علي آل ابي سفيان20؛ و هنگامي كه اُمت به پيشوايي چون يزيد دچار شود، بايد با اسلام وداع كرد؛ از جدم رسول خدا شنيدم كه مي گفت: حكومت بر آل ابي سفيان مردم است.»



آن حضرت براي تحقق بخشيدن به بالاترين مرحله ي امر به معروف و نهي از منكر در كربلا حاضر شد و با همه ي اصحابش به اين آيه ي قرآني، به بهترين صورت، جامه ي عمل پوشاند.



3ـ اوج عزت:



«وللّه العزة و لرسوله و للمؤمنين ولكن المنافقين لايعلمون؛ عزت از آنِ خدا و از آنِ پيامبر او و از آنِ مؤمنان است، ليكن منافقان نمي دانند». پيامبران الهي و مؤمنان راستين همواره بر قله ي عزت و مردانگي ايستاده اند، قرآن كريم مسلمانان را از تن دادن به ذلت و خواري برحذر مي دارد و تنها سرچشمه ي شكوه و عظمت را خداي سبحان مي داند. امام حسين عليه السلام نيز در مواردي گوناگون عزت واقعي را براي آزاد مردان و كمال جويان تبيين كرد، از جمله در «ذو حسم» يكي از منازل بين راه كربلا، فرمود:



«ليس شأني شأن من يخاف الموت ما اهون الموت علي سبيل نيل العز واحياء الحق ليس الموت في سبيل العز الاحياة خالدة و ليست الحياة مع الذل الا الموت الذي لاحياة معه...لكنكم لاتقدرون علي هدم مجدي و محو عزتي و شرفي فاذا لا ابالي بالقتل21؛ حالِ من مانند كساني كه از مرگ مي ترسند، نيست چه مردن در راهي كه به عزت وزنده شدن حق منتهي مي شود، آسان است مرگ در راه عزت چيزي جز زندگي جاودان و زندگي ذليلانه چيزي جز مرگ بي روح نيست... اما شما براي درهم كوبيدن عظمت و نابودي عزت و شرفم توان نداريد، پس هيچ اعتنايي به مرگ نمي كنم.»



4ـ حفظ حرمت:



«واذ جعلنا البيت مثابة للناس و امنا»22؛ و چون خانه (كعبه) را براي مردم محل اجتماع و (جاي) امني قرار داديم».



كعبه حرم امن الهي است و در هيچ شرايطي نبايد حرمتش شكسته شود. در آن هنگام كه عده اي همچون فرزند زبير مكه را سنگري براي رسيدن به مطامع دنيوي خود كرده بودند، امام حسين عليه السلام سپري شد تا از حرمت حرم پاسداري كند و حاضر نشد با ريختن خونش در آنجا حدود الهي ناديده گرفته شود؛ از اين جهت بود كه به فرزند زبير فرمود: «واللّه لئن اقتل خارجا منها بشبر احب الي من ان اقتل داخلاً منها بشبر23؛ به خدا سوگند! اگر يك وجب بيرون از مكه كشته شوم، برايم محبوبتر است از اين كه يك وجب داخل آن كشته شوم».



*



رفتي به پاس حرمت كعبه به كربلا اجر هزار عمره و حج در طواف تو است اي مروه و صفا به فداي صفاي تو

*



شد كعبه حقيقي دل كربلاي تو اي مروه و صفا به فداي صفاي تو اي مروه و صفا به فداي صفاي تو



5 ـ جهاد:



«و جاهدوا في اللّه حق جهاده»24؛ جهاد در راه خدا يكي از مقدس ترين اعمال در فرهنگ ديني ما مسلمانان است. در آيات بسياري خداوند از ما خواسته است تا با مال و جان در راهش جهاد كنيم. در كربلا آيات جهاد به تمام معنا تبلور يافت و امام حسين عليه السلام با تمام وجود حق جهاد را ادا كرد. آن حضرت از تمام وجود خود در راه خدا گذشت، حتي خاندانش را نيز در اين مبارزه ي الهي سهيم كرد و در برابر ام سلمه چنين فرمود:



«يا اماه و انا اعلم اني مقتول مذبوح ظلما و عدوانا و قد شاء عزوجل ان يري حرمي و رهطي مشردين و اطفالي مذبوحين مأسورين مقيدين و هم يستغيثون فلا يجدون ناصرا25؛ اي مادر! من مي دانم كه مذبوح و كشته ي ستم و دشمني ام و خداي بلندمرتبه مي خواهد حرم و خاندانم را آواره و كودكانم را كشته، اسير و دربند ببيند با اين كه فريادرسي مي طلبند، ياوري نمي بينند.»

6ـ اشتياق شهادت



«من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتطر...»26؛ از مؤمنان مرداني هستند كه به آنچه با خدا عهد بستند، صادقانه وفا كردند، برخي از آنان به شهادت رسيدند و برخي ديگر در (همين) انتظارند».



آزاد مردان و سبك روحان همواره به لقاي خدا مي انديشند و براي پرواز روحشان از قفس تن لحظه شماري مي كنند اين حالت در ميان كاروان كربلا موج مي زد و قافله سالارشان هنگامي كه مي خواست با كعبه وداع كند، حال و هواي خود را چنين بيان كرد.



«خط الموت علي ولد آدم مخط القلادة علي جيد الفتاده و ما اولهني الي اسلافي اشتياق يعقوب الي يوسف27؛ مرگ چون گردنبندِ جوانان، به گردن فرزند آدم افتاده است و چقدر مشتاقم براي پيوستن به گذشتگانم مانند اشتياق يعقوب به يوسف.»



امام حسين عليه السلام :



«الناس عبيدالدنيا والدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرّت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قلّ الديانون؛ مردم بندگان دنيايند و دين لقلقه ي زبانشان است. تا هنگامي كه معيشتشان فراهم باشد، گرد دين مي چرخند. اما آن گاه كه كوره ي آزمايش به ميان آيد، دينداران كم هستند.»



در شب عاشورا نيز قاسم ابن الحسن عليه السلام كه به لقاي الهي مي انديشد، در جواب امام و مقتدايش كه پرسيد مرگ نزد تو چگونه است، مي گويد: «احلي من العسل»28. هر يك از ديگر ياران عاشورايي سيد شهيدان نيز براي آغوش كشيدن عروس شهادت تا صبح بر سجاده سبز عبوديت دست دعا به آسمان مي برند و آنقدر ثابت قدم و آماده مي مانند كه وقتي زينب كبري عليها السلام از امام روحيه ي يارانش را مي پرسد، حضرت در جواب مي فرمايد:



«واللّه لقد بلوتهم فما وجدت فيهم الا الاشوس الاقعس يستأنسون بالمنية دوني استيناس الطفل الي محالب امه29؛ به خدا قسم آنان را آزموده ام و آنان را جز مطمئن و ثابت قدم نيافتم. انس آنان به مرگ مانند علاقه ي كودكان به سينه ي مادر است.»



*



سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت تنم از واسطه دوري دلبر بگداخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت30

*



آتشي بود درين خانه كه كاشانه بسوخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت30 جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت30



7ـ وفاداري:



«ان الذين يبايعونك انما يبايعون اللّه يداللّه فوق ايديهم فمن نكث فانما ينكث علي نفسه و من او في بما عاهَدَ عليه اللّه فسيؤتيه اجرا عظيما31؛ در حقيقت كساني كه با تو بيعت مي كنند، جز اين نيست كه با خدا بيعت مي كنند. دست خدا بالاي دستهاي آنان است، پس هر كه پيمان شكني كند، تنها به زيان خود پيمان مي شكند و هر كه بر آنچه با خدا عهد بسته است، وفادار بماند، به زودي خدا پاداشي بزرگ به او مي بخشد».



وفاداري نسبت به پيماني كه انسان با خدا و امت با امام مي بندد، از مهمترين عوامل پيروزي انسان و جامعه است، چه بسيارند افرادي كه در رفاه و آسايش داد عهد و وفا سر مي دهد، اما هنگامي كه در كوره ي آزمايش جاي مي گيرند پيمان مي شكنند. امام حسين عليه السلام هنگام ورود به كربلا اين حقيقت را چنين بيان كرد:



«الناس عبيدالدنيا والدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرّت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قلّ الديانون32؛ مردم بندگان دنيايند و دين لقلقه ي زبانشان است. تا هنگامي كه معيشتشان فراهم باشد، گرد دين مي چرخند. اما آن گاه كه كوره ي آزمايش به ميان آيد، دينداران كم هستند.»



اما عاشوراييان وفادار، مصداق واقعي «ان الذين قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا» شدند.



*



روز نخست چون دم رندي زديم وعشق شرط آن بود كه جز ره اين شيوه نسپريم33

*



شرط آن بود كه جز ره اين شيوه نسپريم33 شرط آن بود كه جز ره اين شيوه نسپريم33



و شب عاشورا هنگامه ي اظهار وفاداري بود. در آن حلقه ي عاشقانه، امام عليه السلام هر آنچه را كه فردا رخ مي داد، با نماز ستون خيمه ي دين و پرچم خداجويان است و برترين و شيرين ترين لحظه براي بندگان مؤمن است كه در كربلا به زيباترين صورت تجسم يافت.

زلالي تمام به يارانش فرمود، و پيمان خويش را برداشت و از آنان خواست تا او را تنها بگذارند، اما همه ي رادمردان اعلان وفاداري كردند. كه امام مدال پرافتخار وفاداري را زينت بخش سينه هايشان كرد و فرمود: «اما بعد فاني لااعلم اصحابا او في و لاخيرا من اصحابي و لااهل بيت ابر و لااوصل من اهل بيتي جزاكم اللّه عني خيرا34؛ اما بعد؛ به درستي من ياراني باوفاتر و بهتر از اصحابم نمي شناسم و اهل بيتي نيكو و نزديكتر از اهل بيتم سراغ ندارم. خدا از طرف من جزاي خير به شما دهد!»



*



دامن دولت به صد خون دل افتاد به دست به فسوني كه كند خصم، رها نتوان كرد35

*



به فسوني كه كند خصم، رها نتوان كرد35 به فسوني كه كند خصم، رها نتوان كرد35



8ـ اقامه ي نماز:



«الذين ان مكنّاهم في الارض اقاموا الصلاة»36؛ همان كساني كه چون در زمين به آنان توانايي دهيم، نماز را برپا مي دارند.



نماز ستون خيمه ي دين و پرچم خداجويان است و برترين و شيرين ترين لحظه براي بندگان مؤمن است كه در كربلا به زيباترين صورت تجسم يافت. در شب به يادماندني عاشورا هم خيمه گاه امام حسين عليه السلام صحنه ي عبادت و بندگي بود و همه ياران، در هر نقطه اي گويا مسجدي بنا كرده و به نماز و راز و نياز مشغول بودند.



«لهم دوي كدوي النحل بين قائم و راكع و ساجد37؛ زمزمه آنان چون صداي زنبوران عسل بود، در حال نماز و ركوع و سجده بودند.»



اما زيباترين صحنه ي اقامه ي نماز را بايد در عاشورا و گرما گرم جهاد و مبارزه ديد. آن هنگام كه ابوثمامه به امام عليه السلام عرض كرد: دوست دارم نمازي را كه وقتش نزديك است، بخوانم سپس به لقاء پروردگار برسم. امام سر به سوي آسمان برافراشت و فرمود:



«ذكرت الصلاة جعلك اللّه من المصلين الذاكرين! نعم هذا اول وقتها. ثم قال: سلوهم ان يكفوا عنا حتي نصلي38؛ ياد از نماز كردي، خدا تو را از نمازگزاران ذاكر قرار دهد! آري اول وقت نماز است! سپس فرمود از دشمن بخواهيد دست نگهدارند تا نماز بخوانيم».

9 - انتخاب برتر



«انا هديناه السّبيل امّا شاكرا وامّا كفورا»1



«همانا ما راه را به او (انسان) نمايانديم يا سپاسگزار است يا ناسپاس.»



خداوند با فرستادن كتب آسماني و پيامبران ربّاني همه ي انسان ها را به ساحل سعادت، هدايت كرده است.



همواره گروهي به نداي آسماني آنان، لبيك مي گويند و در زندگي بهترين را انتخاب مي كنند.



قرآن كريم درباره ي آنان مي فرمايد:



«الّذين يستمعون القول فيتبّعون احسنه اولئك الذين هديهم اللّه واولئك هم اولوا الالباب»2



«آن كساني كه به سخن گوش مي دهند و از بهترين آن پيروي مي كنند. ايشان كساني اند كه خدا هدايتشان كرده و اينان خردمندانند.»



از ديدگاه قرآن كريم، جهان هستي كوره آزمايش انسان ها است و فلسفه ي مرگ و زندگي انتخاب برتر است.



«الّذي خلق الموت والحيوة ليبلوكم ايّكم احسن عملاً وهو العزيز الغفور»3



«آن خدايي كه مرگ و زندگي را بيافريد تا بيازمايدتان كدام يك از شما در عمل نيكوتر است و اوست عزيز و آمرزنده.»



چرخه هستي بر آن است تا براي همه ي انسان ها صحنه ي آزمايشي فراهم آورد تا بندگان راستين خداوند از مدعيان دروغين عبوديت جدا شوند.



انسان همواره در طول زندگي، بر سر دو راهي انتخاب قرار دارد. او انتخابگر است و بايد راهي را برگزيند كه سرانجامش خوشبختي واقعي است و در ميان امواج سهمناك زندگي بر كشتي مطمئن سوار شود كه عاقبت به ساحل سعادت لنگر اندازد.



در «ثعلبيه» (يكي از منازل بين راه) مردي از امام حسين عليه السلام درباره آيه ي شريفه ي: «يوم ندعو كلّ اُناس بامامهم»4 مي پرسد، آن حضرت مي فرمايد:



«امام دعا الي هدي فاجابوا اليه وامام دعا الي ضلالة فاجابوا اليها هؤلاء في الجنة وهؤلاء في النار وهو قوله تعالي «فريق في الجنّة وفريق في السّعير»5»6 «پيشوايي به هدايت دعوت مي كند پس (گروهي) او را اجابت مي كنند و پيشوايي به گمراهي دعوت مي كند پس عده اي او را اجابت مي كنند. آن گروه در بهشت و اين گروه در آتشند. و اين گفته خداوند است كه گروهي در بهشت و گروهي در دوزخند.»



بر همين اساس امام حسين عليه السلام در «زَرود» (يكي از منازل بين راه) قاصدي را به خيمه ي «زهير بن قين» مي فرستند و او مردد بر سر دو راهي «انتخاب» مي ماند و همسرش مشوق او مي شود تا دعوت آن حضرت را بپذيرد. حاصل اين ملاقات پيوستن ايشان به كاروان كربلا مي شود.



در قصر بني مقاتل (يكي از منازل بين راه) آن امام هدايتگر قاصدي دنبال «عبيداللّه بن حر جعفي» مي فرستند و هنگامي كه با او رو به رو مي شوند مي خواهد تا ياريشان كند اما او با اين كه مي داند، راه رسيدن به ساحل سعادت پيوستن به كشتي نجات امام حسين عليه السلام است. دعوت امام را نمي پذيرد و گمراهي را بر هدايت ترجيح مي دهد.



در حقيقت كربلا صحنه نمايش انتخاب برتر و عاشورا ميدان آزمون است و امام عليه السلام اين بزرگ معلم دانشگاه عشق و ايمان در بخشي از خطبه ي دوم خود در آن روز حماسه و شور چنين فرمود:



«الا ان الدعي بن الدعي قد ركز بين اثنتين بين السلة والذلة وهيهات منا الذلة ابي اللّه ذلك ورسوله والمؤمنون وحجود طابت وطهرت وانوف حمية ونفوس ابيه من ان نؤثر طاعة اللئام علي مصارع الكرام»7.



«آگاه باشيد كه زنازاده ي پسر زنازاده، ميان دو چيز پافشاري كرده، شمشير كشيدن و خواري كشيدن و دور است كه ما به ذلت تن دهيم كه نه خدا و رسولش بر ما مي پسندند و نه مؤمنان و دامن هاي پاك و سرهاي پر حميّت و جان هاي والا، مي پذيرد كه ما فرمانبرداري فرومايگان را بر كشته شدنِ با افتخار ترجيح دهيم.»



10 - نفس مطمئنه



«يا ايّتها النّفس المطمئنّة ارجعي الي ربّك راضية مرضيّة»8.



«اي روح آرامش يافته خشنود و پسنديده به سوي پروردگارت باز گرد.»



قرآن كريم در آياتي نوراني مراتب نفس انسان را بيان مي كند كه از جمله ي آن ها نفس امّاره9، نفس لوامه10 و نفس مطمئنه است و بالاترين درجه ي آن همان نفس مطمئنه مي باشد كه يكي از مصداق هاي كامل آن، وجود مبارك حضرت سيّد الشهدا عليه السلام است.



امام صادق عليه السلام مي فرمايد:



«اقرؤوا سورة الفجر في فرائضكم ونوافلكم فانها سورة الحسين بن علي وارغبوا فيها رحمكم اللّه» فقال ابو اسامة وكان حاضرا في المجلس كيف صارت هذه السورة للحسين عليه السلام خاصه فقال «الا تسمع الي قوله تعالي «يا ايّتها النفس المطمئنة» انّما يعني، الحسين بن علي فهو ذو النفس المطمئنة الراضية والمرضية واصحابه من آل محمد هم الراضون عن اللّه يوم القيامة وهو راض منهم»11.



«سوره ي فجر را در نمازهاي واجب و مستحب خود بخوانيد كه سوره ي حسين بن علي است و به آن روي آوريد، خدا شما را رحمت كند. ابو اسامه كه در مجلس حاضر بود، پرسيد: چگونه اين سوره مخصوص حسين عليه السلام است پس امام فرمود: آيا سخن خدا را نشنيده اي [كه خطاب مي كند:] اي روح آرام! همانا مقصود حسين بن علي است كه داراي نفس مطمئنه و خشنود و پسنديده است و ياران او از خاندان محمد صلي الله عليه و آله نيز در قيامت از خداوند خشنودند و خدا هم از آنان راضي است.»

امام حسين عليه السلام در طول مسير مدينه تا كربلا بارها موضوع شهادت و سرانجام كاروان عاشورا را با ياران خود در ميان گذاشت تا آنان كه به چيز ديگري جز خدا مي انديشيدند، راه خود را جدا كنند.



آخرين بار در شب عاشورا عاقبت كار خود را با ياران خود مطرح كردند. ايشان در اوج غناي روحي با نَفْسي آرام و آگاه به آنچه فردا رخ خواهد نمود، از همه ي يارانش خواست تا از تاريكي شب بهره گيرند و او را رها كنند و بروند.



اما شاگردان مكتب عشق و ايمان كه جام اطمينان و عرفان را از دست ساقي كوثر نوشيده بودند، با نفسي مطمئن پروانه وار گرد خورشيد وجود امام عليه السلام حلقه زدند و هر يك به نوعي از آن حضرت حمايت كردند. فرزندان مسلم بن عقيل گفتند:



نه، به خدا سوگند... ما چنين كاري نمي كنيم و از ياري تو دست برنمي داريم و با جان و مال و خاندان در ركاب تو مي جنگيم تا به درجه ي شهادت نايل شويم.



مسلم بن عوسجه اظهار كرد:



«ما از شما جدا نمي شويم تا سينه هايمان آماج تيرها شود و تا جايي كه دستانمان توان دارد، در ركابت شمشير مي زنيم و اگر سلاحي در دست نداشتيم، با سنگ مي جنگيم تا سرانجام به فيض شهادت برسيم.»



و زهير گفت:



«به خدا سوگند دوست دارم، هزار بار كشته و زنده شوم و خدا با كشته شدنم، از تو و جوانان خاندانت بلا بگرداند.»12



پس از آن كه هر يك از ياران به نوعي با اطمينان تمام حاضر به جدايي از امامشان نشدند و نفس مطمئنه و قرآن ناطق عاشورا به نيت صادقانه و مخلصانه ي آنان پي بردند، مدال شهادت را زينت بخش سينه هاي سوزان و منتظر آنان كردند و فرمودند.



«اني غدا اقتل وكلكم تقتلون معي ولا يبقي منكم احد»13.



«همانا من فردا كشته مي شوم و همه ي شما با من به شهادت مي رسيد و احدي از شما باقي نمي ماند.»



11 - توبه



«يا ايّها الّذين آمنوا توبوا الي اللّه توبة نصوحا»14.



«اي كساني كه ايمان آورده ايد، به درگاه خداوند توبه كنيد توبه اي خالصانه.»



قرآن كريم همه ي انسان ها را به توبه فرا مي خواند و بازگشت كنندگان و پاكي طلبان را محبوب خدا مي داند15 و اين در را به روي همه و براي هميشه باز و آن را عامل تبديل گناهان به حسنات مي داند و مي فرمايد:



«إلاّ من تاب وءامن وعمل عملاً صالحا فاؤلئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسنت وكان اللّه غفورا رحيما»16.



«مگر آن كساني كه توبه كنند و ايمان آورند و كارهاي شايسته كنند. خدا گناهانشان را به نيكي ها بدل مي كند و خدا آمرزنده ي مهربان است.»



يكي از مصداق هاي عيني اين آيه ي شريفه «حر بن يزيد رياحي» است. اگر چه كنكاش در شخصيّت او مجالي بيش از اين مي طلبد امّا با نگاهي گذرا به آنچه در طول مسير او از كوفه تا كربلا بر او گذشته، به دست مي آيد كه ايشان از همان آغاز حركت مطمئن نبود كه سرانجام كار به جنگيدن با امام حسين عليه السلام منجر مي شود.



وقتي از كوفه براي مقابله با كاروان كربلا گام برداشت، سروشي آسماني او را به بهشت بشارت داد.



آن ندا سؤالي در ذهن او ايجاد كرد و همواره از خود مي پرسيد: بشارت به بهشت و ستيز با فرزند دختر پيامبر صلي الله عليه و آله چگونه ممكن است؟ همين جرقه ي بصيرت سبب شد تا او در «شراف» - يكي از منازل بين راه - در مقابل نفرين امام عليه السلام كه فرمودند: «ثكلتك امّك» ادب نگه دارد و در مقابل عظمت آن حضرت و مادرشان كرنش كند.



«حر بن يزيد رياحي» كه مترصدانه جريان دو گروه حق و باطل را زير نظر داشت، در روز عاشورا وقتي جنگ را حتمي ديد و خطبه ي جانفزاي امام و استغاثه ي آن خورشيد هدايت را به گوش جان شنيد، براي اطمينان از عمر سعد پرسيد: آيا با اين مرد مي جنگيد؟ او پاسخ داد: «به خدا سوگند آري، جنگي كه كمترين حادثه آن بريدن سرهاست.» در اين لحظه حساس بود كه او به بهانه ي آب دادن اسبش به سوي اردوگاه امام حسين عليه السلام حركت كرد و با حالتي پشيمان و شرمگين، خود را به اهل بيت عليهم السلام رساند و با صداي بلند اظهار كرد: «اللّهم اليك انيب فتب علي فقد ارعبت قلوب اوليائك واولاد نبيك يا اباعبداللّه اني تائب فهل لي من توبه؟»17 «خداوندا به سوي تو رو مي آورم پس توبه ام را بپذير. من دل هاي اولياء تو و فرزندان پيامبر تو را لرزاندم. اي اباعبداللّه! من توبه كردم آيا توبه ام پذيرفته است؟»



امام عليه السلام اين درياي كرامت در جواب او فرمودند: «نعم يتوب اللّه عليك» شكوفه شادي بر شاخسار جان حر نشست و دانست كه بشارت او به بهشت هنگام بيرون آمدنش از كوفه بي دليل نبوده است.



12 - توكل



«ومالنا الاّ نتوكّل علي اللّه وقد هدينا سبلنا ولنصبرنّ علي ما أذيتمونا وعلي اللّه فليتوكّل المتوكّلون»18.



«و چرا بر خدا توكل نكنيم و حال آن كه او راه را به ما بنمود و ما بر آزاري كه به ما مي رسانيد صبر خواهيم كرد و توكل كنندگان به خدا توكل كنند.»



واگذاري كارها به خداوند يكي از سفارش هاي اكيد قرآن است. مؤمنان حقيقي پس از آن كه به ميزان استطاعت خويش براي به سامان رساندن كارهايشان تلاش مي كنند سرانجام آن را به خدا مي سپارند و كسي كه بر او توكل كند كفايتش مي كند.19



مصداق كامل آيات توكل را بايد، در سيره سالار آزاد مردان ببينيم. آن حضرت هنگام خروج از مدينه در پايان وصيت نامه شان چنين نگاشتند:



«هذه وصيتي اليك يا اخي، وما توفيقي الا باللّه عليه توكلت واليه انيب»20.



«اي برادرم! اين وصيّت من است به تو و توفيق من جز از خدا نيست بر او توكل كردم و به سوي او باز مي گردم.



پس از آن كه كاروان كربلا از دروازه ي مدينه گذشت تا رسيدن به سرزمين موعود حوادثي را به خود ديد كه همه از تلاش بي وقفه ي امام حسين عليه السلام و يارانش براي عمل به وظيفه حكايت مي كند.



آن حضرت در روز عاشورا آيات توكل را عملاً به تصوير كشيد و با ديدن سيل سپاه دشمن فرمودند:



«اللّهم انت ثقتي في كل كرب ورجايي في كل شدة وانت لي في كل امر نزل بي ثقة وعدة»21.



«پروردگارا تو اعتماد من در هر محنت و اميدم در هر دشواري هستي و اعتماد و اطمينانم در هر كاري كه برايم پيش آيد تنها تويي».



و در خطبه دوم نيز اين ارزش قرآني را پاس داشتند و آيه 56 سوره هود را تلاوت فرمودند: «اني توكّلت علي اللّه ربّي وربّكم ما من دابّة الاّ هو آخذ بناصيتها انّ ربّي علي صراط مستقيم»22.



«من بر اللّه كه پروردگار من و شماست توكل كرده ام. هيچ جنبنده اي نيست مگر اين كه او بر آن تسلط دارد، پروردگار من به راه راست است.»



و در آخرين نفس هاي مسيحايي خود كه جان جهاني را به جوش و خروش آورد فرمود:



«ادعوك محتاجا وارغب اليك فقيرا وافزع اليك خائفا مكروبا واستعين بك ضعيفا واتوكل عليك»23.



«نيازمندانه تو را مي خوانم و فقيرانه به تو رو مي آورم و خائفانه و پريشان تو را فرياد مي كشم و ضعيفانه از تو كمك مي طلبم و بر تو توكل مي كنم.»

13 - اتمام حجت



«من اهتدي فانّما يهتدي لنفسه ومن ضلّ فانّما يضلّ عليها ولا تزر وازرة وزر اخري وما كنّا معذّبين حتّي نبعث رسولاً»24.



«هر كس هدايت شود براي خود هدايت يافته و آن كس كه گمراه گردد، به زيان خود گمراه شده است و هيچ كس بار گناه ديگري را به دوش نمي كشد و ما هرگز (قومي را) مجازات نخواهيم كرد، مگر آن كه پيامبري مبعوث كرده باشيم.»



خداوند براي هدايت انسان ها به ساحل سعادت افراد و ابزار مختلفي را مي فرستد تا پيام و نداي ايمان به گوش همه برسد و عذري براي كسي باقي نماند و حجتش بر همگان تمام شود.



امام حسين عليه السلام كه كشتي نجات و مشعل هدايت است، در همه مراحل قيام خود به اين اصل جامه ي عمل پوشيد. در مكه به سران بصره نامه اي نوشت و آنان را به كتاب خدا و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله دعوت كرد. هنگامي كه سيل نامه هاي كوفيان به سوي ايشان سرازير شد، گروهي را به فرماندهي مسلم بن عقيل به سوي آنان گسيل كردند و ضمن نامه اي به آنان نوشتند:



فلعمري ما الامام الا العامل بالكتاب والاخذ بالقسط والدائن بالحسن والحابس نفسه علي ذات اللّه»25.



به جانم سوگند امام تنها كسي است كه، عمل كننده به كتاب و رفتار كننده بر اساس عدالت و جزا دهنده بر مبناي نيكي و نگهدارنده نفس خويش بر ذات خداوند باشد.



سومين حجت خدا در «شراف» وقتي با لشكر حر رو به رو شدند و مسائلي بين آنان رد و بدل گرديد، با اشاره به نامه كوفيان، علت حركت خود را چنين بيان كردند:



«انها معذرة الي اللّه عز وجل واليكم واني لم اتكم حتي اتتني كتبكم»26.



«اين تنها به علت عذر به پيشگاه خداي عزّ وجلّ و شما است و من به سويتان نيامدم تا نامه هايتان به من رسيد.»



و پس از آن كه نماز را در آنجا به جماعت اقامه كردند، در ضمن خطبه اي فرمود:



«ايها الناس انكم ان تتقوا اللّه وتعرفوا الحق لاهله يكن ارضي للّه ونحن اهل بيت محمد صلي الله عليه و آله اولي بولاية هذا الامر من هؤلاء المدعين ما ليس لهم والسائرين بالجور والعدوان»27.



«اي مردم! به درستي اگر شما تقواي الهي پيشه كنيد و حق را براي اهلش بشناسيد، مايه ي خشنودي خداست و ما (اهل بيت محمّد صلي الله عليه و آله ) به ولايت اين امر از اينان كه مدعي چيزي اند كه ربطي به آنان ندارد و بر اساس ظلم و ستم پيش مي روند، سزاوارتريم.»



امير قافله عشق و شهادت در آخرين لحظات نيز از دعوت مردم به سوي حق دست برنداشت و در خطبه ي اول با اشاره به فلسفه ي قيام خود فرمودند:



«فان كنتم في شك من هذا القول افتشكون اني ابن بنت نبيكم فو اللّه ما بين المشرق والمغرب ابن بنت نبي غيري فيكم ولا في غيركم»28.



«پس اگر در آنچه مي گويم، ترديد داريد. آيا در اين كه من فرزند دختر پيامبر شمايم، شك داريد؟



پس به خدا سوگند بين مشرق و مغرب فرزند دختر پيامبري جز من در ميان شما و غير شما نيست.»



امّا آنان از جهالت و ضلالت دست برنداشتند. سرانجام - امام عليه السلام - در خطبه ي دوم خود قرآن را گشوده، بر سر گذاشتند و شمشير پيامبر را در دست گرفتند و عمامه ي ايشان را بر سر نهادند و به سپاه ستم چنين خطاب كرد:



«ان بيني وبينكم كتاب اللّه وسنّة جدّي رسول اللّه صلي الله عليه و آله »29.



«همانا، بين من و شما كتاب خدا و سنت جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله است.»



و آنان با اين كه امام را مي شناختند و سخنان او را مي شنيدند، همچنان در جهنم طغيان و گمراهي و دنياپرستي باقي ماندند و حجت بر ايشان تمام شد.

14 - اطاعت و تسليم



«يا ايّها الّذين آمنوا اطيعوا اللّه واطيعو الرّسول واولي الامر منكم»30.



«اي كساني كه ايمان آورده ايد، اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولوا الامر را.»



انسان موجودي است دو بعدي و همواره در كشاكش جسم و جان قرار دارد. وجود او به ميدان جهادي مي ماند كه همواره لشكر جهل و عقل در آن با يكديگر درگيرند و سعادت واقعي او در سايه سرسپردن به حق و تسليم آگاهانه در برابر خداوند و اطاعت بصيرانه از دستورات اوست و اين مقامي است كه پيشوايان معصوم به اوج آن رسيده اند.



علي عليه السلام به مدال بندگي خدا افتخار مي كنند و مي فرمايند:



«الهي كفي بي عزا ان اكون لك عبدا وكفي بي فخرا ان تكون لي ربا»31.



«پروردگارا اين عزت برايم كافي است كه عبد تو باشم و اين افتخار برايم بس است كه تو پروردگار من باشي.»



در عاشورا نيز اين ارزش قرآني را در بالاترين درجه اش مي توان ديد. امام حسين عليه السلام در مقابل پيشنهاد برادرشان محمد حنفيه، اطاعت خويشاوندان و شيعيان واقعي شان را نسبت به امام خود اين گونه بيان فرمودند:



«انا عازم علي الخروج الي مكه وقد تهيأت لذلك انا واخوتي وبنواخي وشيعتي امرهم امري ورأيهم رأيي»32.



«من عازم مكه ام و آماده ي سفرم. من و برادران و فرزندان برادر و شيعيانم كه امر آنان فرمان من و نظر آنان رأي من است.»



آن حضرت در پاسخ ام سلمه نيز اين مقام را چنين به تصوير كشيدند:



«قد شاء عز وجل ان يري حرمي ورهطي مشردين واطفالي مذبوحين مأسورين مقيدين وهم يستغيثون فلا يجدون ناصرا»33.



«حتما خداي عزّ وجلّ خواسته است، حرم و خاندانم آواره و اطفالم كشته و اسير و دربند باشند و استغاثه كنند و ياوري نجويند.»



قافله سالار كربلا در «صفاح» (يكي از منازل بين راه) پس از آن كه فرزدق شاعر، درباره مردم به ايشان گفت: «دلهايشان با تو و شمشيرهايشان با بني اميه است.».



امام فرمود: «واللّه يفعل ما يشاء وكل يوم ربّنا في شأن إنْ نزل القضاء بما نُحب فنحمد اللّه علي نعمائه»34.



«و خدا آنچه بخواهد مي كند و هر روز پروردگارمان در شأني است. اگر حكم را آن گونه كه ما دوست داريم نازل كند، بر نعمت هايش او را سپاس مي گوييم.»



امام حسين عليه السلام در آخرين لحظات در حالي كه از مركب بر سجاده ي سبز عبوديت افتاد و سجده ي شكر به جا آورد اطاعت و تسليم در برابر امر خداوند را چنين نجوا كرد.



«صبرا علي قضائك يا رب لا اله سواك يا غياث المستغيثين...»35.



«براي حكم و اراده تو صبر مي كنم پروردگارا، خدايي جز تو نيست. اي فريادرس فريادرسان!



15 - صبر



«وجعلنا منهم ائمّة يهدون بامرنا لمّا صبروا وكانوا باياتنا يوقنون»36.



«از آنان پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مي كردند. چون شكيبايي نمودند و به آيات ما يقين داشتند.»



پايداري و استقامت در هر كاري مهمترين رمز موفقيت است و تا انسان سيلي سرد سختي ها را به جان نخرد، هرگز به پيروزي دست نمي يابد.



وقتي گروهي اندك در قلعه صبر پناه بگيرند، مي توانند بر گروه زيادي پيروز شوند.



قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: «كم من فئة قليلة غلبت فئةً كثيرةً باذن اللّه واللّه مع الصّابرين»37 «چه بسا گروه اندكي به اذن خداوند بر گروه بسياري غلبه كند و خداوند با صابران است».



امام حسين عليه السلام از همان آغاز، صبر را سرلوحه ي حركت خود قرار دادند و اين مهمترين عامل جاودانگي و پيروزي آن حضرت بود، ايشان در مكّه ي مكرّمه در ضمن خطبه اي اين موضوع مهم را بيان فرمودند:



«نصبر علي بلائه ويوفينا اجور الصابرين»38.



«بر بلاي او بردباري مي كنيم و او پاداش هاي صابران را كه وعده داده نسبت به ما وفا مي كند.»



هر جا سخن از صبر به ميان مي آيد، ناخودآگاه شخصيّت زينب كبرا - سلام اللّه عليها - در ذهن تداعي مي شود.



در حقيقت بايد اين وجود مبارك و نفس صابره را زهراي كربلا و آيه ي صبر قرآن ناطق عاشورا دانست و همه بايد در بردباري، به ايشان اقتدا كنند.



در سنگر صبر و در ميان گنجيم ما يار قديم مشكلات و رنجيم



با صابره ي كرببلا مي سنجيم39 در حادثه هاي تلخ حال خود را



امام سجاد عليه السلام سيماي صابره ي كربلا را در شب عاشورا چنين به تصوير مي كشند: «در شبي كه فردايش پدرم به شهادت رسيد، در حالي كه شمشيرش را آماده مي كرد، اشعاري را در بي وفايي دنيا زمزمه مي كرد و با تكرار آن جملات مقصودش را فهميدم، اشك راه گلويم را ببست؛ سكوت كردم و دانستم كه بلا حتمي است امّا عمّه ام زينب چون آن سخنان را شنيدند نزد ايشان آمد و فرمود: «واثكلاه ليت الموت اَعْدَمَني اليوم ماتت فاطمه وابي علي واخي الحسن...» و امام حسين عليه السلام ايشان را تسلي داد و ايشان را به صبر سفارش كرد.»



زينب كبرا - سلام اللّه عليها - در آن شب فراق روضه ي پنج تن را با برادرش مرور كرد و از مصايبي ياد كرد كه هر يك از آن ها دريايي غم و اندوه به همراه داشت امّا عقيله بني هاشم همه ي آن ها را به جان خريد.



اينك زمان آن رسيده كه از نزديك شاهد به خون غلطيدن، برادران، فرزندان و خويشان خود باشد. آيا تفسيري بهتر از اين مي توان براي آيات صبر قرآن كريم يافت.



حركتي را كه امام حسين عليه السلام آغاز كردند، دايره اي از مدينه تا مدينه بود كه كمان از مدينه تا كربلا به عهده ي حضرت و يارانشان و كمان از كربلا تا مدينه به دوش صابره ي كربلا زينب كبرا - سلام اللّه عليها - بود كه پس از شهادت آنان تازه رسالتش آغاز شد و چنان صبورانه عَلم ارزش هاي عاشورا را به دوش كشيد كه از صبرش عقل متحير مي ماند.

16 - نصرت خدا



«يا ايّها الّذين آمنوا ان تنصروا اللّه ينصركم ويثبّت اقدامكم»40.



«اي كساني كه ايمان آورده ايد، اگر (آيين) خدا را ياري كنيد، شما را ياري مي كند و گام هايتان را استوار مي دارد.»



همواره در طول تاريخ راد مرداني براي ياري دين خدا قد برافراشته اند و با تمام وجود از حريم ارزش هاي الهي دفاع كرده اند. امام حسين عليه السلام و يارانش از برجسته ترين آنانند.



مهمترين دغدغه امام وضعيّت اسلام و دين خدا بود، حضرت از همان آغاز نگراني خود را از وضعيت اسلام و مسلمانان بيان كردند و در وصيتنامه ي خود نيز فلسفه ي حركتشان را اصلاح و تجديد حيات دين خدا و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله اظهار كردند.



در يك نگاه مي توان مهمترين هدف امام حسين عليه السلام را نصرت دين خدا دانست.



آن حضرت در «صفاح» (يكي از منازل بين راه) خطاب به فرزدق فرمود:



«يا فرزدق: ان هؤلاء قوم لزموا الشيطان وتركوا طاعة الرحمن واظهروا الفساد في الارض... وانا اولي من قام بنصرة دين اللّه واعزاز شرعه والجهاد في سبيله لتكون كلمه اللّه هي العليا»41.



«اي فرزدق! اين گروه ملازم شيطان شده اند؛ پيروي خداي رحمان را رها كرده اند و تباهي را در زمين آشكار كرده اند... و من سزاوارترين كسي هستم براي ياري دين خدا و شكوه دادن به شرعش و جهاد در راهش تا كلمة اللّه برترين بشود.»

پاورقي

1- انسان / 3 .



2- زمر / 18 .



3- ملك / 2 .



4- اسراء / 71 .



5- شورا / 7 .



6- مقتل مقرم / 179 .



7- همان/ 234 .



8- فجر / 27 - 28 .



9- يوسف / 53 .



10- قيامت / 2 .



11- بحار الانوار، ج44، ص219 .



12- مقتل مقرم / ص214 .



13- موسوعة كلمات الامام الحسين / 401 .



14- تحريم / 8 .



15- بقره / 222 .



16- فرقان / 70 .



17- مقتل مقرم / ص236 .



18- ابراهيم / 12 .



19- طلاق / 3 .



20- بحار الانوار ج44، ص330 .



21- مقتل مقرم / ص226 .



22- همان / ص235 .



23- همان / ص282 .



24- اسراء / 15 .



25- بحار الانوار، ج44، ص334 .



26- مقتل مقرم / ص183 .



27- همان .



28- همان / 233 .



29- همان/ 233 .



30- نساء / 59 .



31- ميزان الحكمة، ج6 ص292 .



32- مقتل مقرم / ص135 .



33- مقتل مقرم / ص136 .



34- موسوعة كلمات الامام الحسين / 336 .



35- مقتل مقرم / ص182 .



36- سجده / 24 .



37- سوره بقره / 249 .



38- مقتل مقرم / ص166 .



39- نگارنده .



40- محمد / 7 .

بيات،حجت اللّه