بازگشت

آموزه ها و پيام هاي قيام عاشورا


مقدمه



شخصيت وعظمت امام حسين (ع) همه جا را فراگرفته است . تمام انسان هاي بيدار از فداكاري و گذشت و جوان مردي امام حسين (ع) در راه احياي دين ، حق و عدالت وريشه كن كردن باطل و ظلم سخن مي گويند، هر كس با زباني از اين امام بزرگ و پيروز درهر عصري به بزرگي ياد مي كند.



خاطرة جان گداز و بسيار آموزندة عاشورا بزرگ ترين فداكاري ها را به بشرمي آموزد. قيام امام حسين (ع) منبع الهام بخش ، براي به ثمر رساندن حق و عدالت بود.آن چنان همت امام بلند بود كه براي اعتلاي كلمه حق از همه چيز خود گذشت . چنانچه براي نجات اسلام از طوفان هاي بني اميّه و طرفداران آنها به جهانيان فرمود: «آگاه باشيد(ابن زياد) مرا، ميان كشته شدن و ذلت مخيّر ساخته ، ولي ذلّت و خواري از ساحت ما دوراست . نه خدا ذلّت را براي ما مي پسندد و نه پيامبرش و نه مردان با ايمان دنيا، و نه آن دامن پاكي كه مرا پرورش داده و نه آن روح با مناعتي كه من دارم ، من هرگز اطاعت مردم پست را بر كشته شدن با شرافت ترجيح نمي دهم .»



عظمت روح و همت مردانه و نظر بلند و فداكاري بي دريغ و جانبازي بزرگ امام رانمي توان به قلم آورد و بيان كرد، مگر پشه اي مي تواند خورشيد را توصيف كند؟ ولي از آن جا كه طبق روايتي پيامبر فرمودند: «اءن لقتل الحسين حرارة في قلوب المؤمنين لا يبردابداً؛ همانا قتل حسين حرارتي در قلوب مؤمنين ايجاد كرده كه هرگز سرد و خاموش نمي شود.»



مردم با بيان تاريخ بشر هرگز نام و ياد امام حسين (ع) را فراموش نخواهند كرد درعصري كه باطل پرستان و غول هاي ماديّت مي خواهند نام امام حسين (ع) را از زبان ها ويادها بيندازند سخت در اشتباه اند و به قول مقام معظم رهبري اين خواب خرگوشي است هرگز تعبير نخواهد شد و اين آيه تداعي مي كند كه (يُريدون ليطفئوا نور اللّ'ه بأفواههم واللّ'ه متم ّ نوره و لو كره الكافرون ).







1) اهداف قيام عاشورا



در مورد هدف قيام امام حسين (ع) عقايد مختلفي است ، نظريه پردازان به گونه هايي مختلف هدف امام (ع) را تبيين كرده اند: گاهي حركت امام (ع) برنامه اي معنوي مي شود كه از جانب خداوند طراحي شده كه امام (ع) مجري آن بوده و قدم به قدم كارهايي را كه از جانب خداوند متعال مأموريت داشته انجام مي داده است ؛ عدّه اي هدف امام را امربه معروف و نهي از منكر معرفي كرده اند، چنان كه عده اي هدف را مبارزه با حكومت وقت دانسته اند و برخي نيز قيام كربلا را به منظور برپايي حكومت تبيين كرده اند.



اگر اهداف و عوامل را يك جا بررسي كنيم ، درخواهيم يافت اكثر كساني كه اهداف مختلف را براي حركت امام حسين (ع) بيان كرده اند به كلمات آن حضرت استناد كرده وهر يك به بخشي از كلمات تمسّك كرده و مطالب ديگر را ناديده گرفته اند.



وظيفه شرعي و تكليف الهي و احساس مسئوليت



اين مطلبي است كه دليل آن در سخنان خود آن حضرت و پدر و جدّ بزرگوارشان وبلكه در آيات كريمة قرآني هم به وضوح ديده مي شود؛ مانند آيه اي كه مي فرمايد:



(و لا تعاونوا علي اءلائم و العدوان )، معاونت بر گناه و دشمني نكنيد.



بر هيچ كس پوشيده نيست كه بيعت امام با حكومت يزيد بزرگ ترين كمك ومعاونت بر گناه بود.



و يا وصيّت معروف اميرالمؤمنين (ع) به فرزندان خود و به همة شيعيان و به خصوص به حسنين 8 كه مي فرمايد: «و كونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً؛ باشيد براي ستم كار دشمن و بر مظلومان ياور.»



و يا در سخنان حضرت سيدالشهدا اين انگيزه و هدف ، يعني عمل به وظيفة شرعي انسجام و تكليف الهي ، به خوبي به چشم مي خورد. آن جا كه وقتي نامه اي به بزرگان بصره مي نويسد و علت نهضت و قيام و دعوت الهي خود را ذكر مي كند، مي نويسد:«و أنا أدعوكم اءلي كتاب اللّ'ه و سنّة نبيّه (ص) فاءن السُنّة َ قد اُميتَت ْ و اءن البدعة قد أحييَت ؛ ومن شما را به كتاب و سنت رسول خدا دعوت مي كنم كه براستي سنّت مرده و بدعت زنده شده است .»







2) جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در قيام عاشورا



زماني كه برادر آن حضرت محمد بن حنفيه در مدينه به ايشان پيشنهاد كرد كه ازسفر منصرف شود، امام (ع) نپذيرفت و وصيتنامه اي نوشت : «و اءني لم أخرج أشراً و لابطراًو لامفسداً و لاظلماً و اءنّما خرجت ُ لطلب اءلاصلاح في امّة جدّي ، اُريد أن آمر بالمعروف وأنهي عن المنكر و أسير بسيرة جدّي و أبي علي بن ابيطالب ؛ من جهت خودخواهي وگردن كشي و فتنه انگيزي و ستم گري خارج نشدم بلكه به قصد اصلاح امت جدم خروج كردم . مي خواهم امر به معروف و از منكر نهي كنم و بر سيرة جدّم و پدرم علي بن ابي طالب رفتار كنم .»



امام حسين احساس مي كرد كه به وسيلة حاكميت معاويه و سپس يزيد و حتّي قبل از آن دو اعمالي در ميان مردم رواج پيدا كرده كه غير از سيرة پيغمبر(ص) و سيرة علي بن ابي طالب است . از اين جهت ، امام (ع) اصلاح را ضروري ديد و آن اصلاح احياي سيرة پدر و جدّشان از طريق امر به معروف و نهي از منكر بوده است ؛ يعني امر به معروف و نهي از منكر وسيلة اين احياگري است نه آن كه خود هدف باشند.



امام حسين (ع) وقتي از مكه به قصد كوفه حركت كرد. در بين راه به فرزدق برخورد.امام (ع) اوضاع عراق را پرسيد، او جواب داد كه دل هاي مردم با شما ولي شمشيرهايشان بر ضدّ شماست . امام (ع) دربارة انگيزة سفر خود فرمودند: «اءن هؤلاء قوم لزموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمن و أظهروا الفساد في الارض و أبطلوا الحدود و شريط الخور و استأثروا في أموال الفقراء و المساكين ، أنا أوّل من قام بنصرة دين الله و اءعزازشرعة و الجهاد في سبيله لتكون كلمة اللّ'ه هي العليا؛ اينان جماعتي هستند كه ازشيطان اطاعت كرده و اطاعت رحمان را ترك كرده اند. آنان فساد را ظاهر و حدود الهي راباطل كرده اند، شراب مي نوشند و در اموال فقرا و مساكين طبق ميل خود رفتار مي كنند.من از همه براي ياري دين خداوند و عزيز گرداندن شرع و جهاد در راه خدا سزاوارترم تااينكه كلمة اللّه اعتلا يابد».



از اين سخنان معلوم مي شود كه اين عوامل سبب شد كه امام حسين (ع) خود رابراي قيام از ديگران ارجح بداند، زيرا نوادة پيامبر(ص) و امام مسلمانان است و در مقابل انحرافات نمي تواند ساكت باشد.



و به قول شهيد مطهري كه دربارة امر به معروف و نهي از منكر مي گويد: «امر به معروف و نهي از منكر مي گويد: امر به معروف و نهي از منكر يگانه اصلي است كه ضامن بقاي اسلام است به اصطلاح علت مبقيه است . اصلاً اگر اين اصل نباشد اصلاحي نيست . حسين بن علي (ع) در راه امر به معروف و نهي از منكر يعني در راه اساسي ترين اصلي كه ضامن بقاي اجتماع اصلاحي است كشته شد. و در راه آن اصلي كه اگر نباشددنبالش متلاشي شدن است ، دنبالش تفرّق است ، دنبالش تفكيك و از ميان رفتن وگنديدن پيكر اجتماع است . بله اين اصل اين مقدار ارزش دارد.







3) امام و الگوي مبارزه با ظلم



در ميان حوادث تاريخ عاشورا و شهداي كربلا از ويژگي خاصّي برخوردارند وصفحه صفحة اين حماسة ماندگار، تك تك حماسه آفرينان عاشورا، الگوي انسان هاي حق طلب و ظلم ستيز بوده و خواهد بود، هم چنان كه اهل بيت به صورت عام تر در زندگي و مرگ ، در اخلاق و جهاد، در كمالات انساني و چگونه زيستن و چگونه مردن ، براي ما سرمشقند، از خواسته هاي ماست كه حيات و ممات ما چون زندگي و مرگ محمّد و آل محمّدباشد؛ همان جمله كه در زيارت عاشورا ست : «اللهم اجعل محياي محيا محمّد و آل محمّدو مماتي ممات محمد و آل محمد» امام حسين (ع) هم حركت خويش در مبارزه باطاغوت زمان خويش ، براي مردم الگو مي داند و مي فرمايد: «فلكم في ّ اسوة » در تاريخ اسلام نيز، بسياري از قيام هاي ضد ستم و نهضت هاي آزادي بخش ، با الهام از حركت عزّت آفرين عاشورا شكل گرفته و به ثمر رسيده است حتي مبارزه هاي استقلال طلبانة هند به رهبري مهاتماگاندي ، ثمرة اين الگوگيري بود هم چنان كه خود گاندي گفته است :«من زندگي امام حسين (ع) را به دقت خوانده ام و توجه به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستي از قيام حسين (ع) الگو گيرد.»



قائد اعظم پاكستان محمدعلي جناح نيز گفته است : «هيچ نمونه اي از شجاعت ،بهتر از آن كه امام حسين (ع) از لحاظ فداكاري و تهوّر نشان داد، در عالم پيدا نمي شود. به عقيدة من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قرباني كرد، پيروي نمايند» از عاشورا، حتي در زمينة تاكتيك ها و كيفيت مبارزه و سازماندهي نيروها و خط و مشي مبارزه و بسياري از موضوعات ديگر هم مي توان ، الهام گرفت .



در اين زمينه ، امام خميني 1 چنين مي فرمايد: «حضرت سيدالشهدا(ع) از كارخودش به ما تعليم كرد كه در ميدان وضع بايد چه جور باشد و در خارج ميدان وضع چه جور باشد و بايد آن هايي كه اهل مبارزة مسلحانه هستند چه جور مبارزه كنند و بايدآن هايي كه در پشت جبهه هستند چه طور تبليغ كنند. كيفيت مبارزه را، كيفيت اين كه مبارزه بين يك جمعيت كم يا جمعيت زياد بايد چطور باشد، كيفيت اين كه قيام در مقابل يك حكومت قلدري كه همه جا را در دست دارد، با يك عدّة معدود، بايد چه طور باشد.اين ها چيزهايي است كه حضرت سيدالشهدا به ملت ما آموخته است .»







4) رمز جاودانگي حماسة عاشورا



يكي از اعجازهاي حادثه كربلا، زنده ماندن آن است و هرچه از زمان آن مي گذرد،تازه تر و شفّاف تر مي گردد و قلوب انسان ها را به خود معطوف مي سازد. رسول خدا(ص)مي فرمايد: «اءن ّ لِقتل الحسين حرارة في قلب المؤمنين لاتبرد أبداً؛ براي شهادت امام حسين (ع) حرارت و گرمايي در دل هاي مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمي شود.» بني اميه از طرح واقعة كربلا، انديشه اي جز براندازي و ريشه كن كردن شجرة طيّبه مطهّر رسول الله (ص) در قالب شهادت آفرين فرزند پيامبر اكرم (ص) و پنجمين اهل كساء نداشتند. آنان در اين واقعه ، از هر جنايتي فروگذار نبودند؛ مانند شهادت طفل شيرخوار و يا تاختن با اسب ها بر پيكر مطهر آنان و يا تخريب بارگاه آن معصوم مظلوم ويا هتك حرمت هاي ديگر اما پس از گذشت چهارده قرن هنوز همان طراوت و شكوه وجلال را داشته و هر روز بر عظمت آن افزوده مي گردد.



اينك مي بينيم كه نه تنها امام حسين (ع) و يارانش مورد تكريم و احترام شيعيان جهان است كه جايگاه ويژه اي در قلوب ديگر اديان آسماني قرار دارد و بسياري از پيروان آيين هاي غير اسلامي نه تنها به آنان احترام قائلند بلكه براي گشايش مشكلات خود به آنان تمسّك مي جويند و نذري مي دهند.



به نظر مي رسد رمز جاودانگي اين واقعة الهي اين است كه اوّلاً اهداف عاليه حضرت و ثانياً الهي بودن اين حركت است چنان كه گفته شده ، با يكي بساز بر همه درتمام دوران بناز.







5) جلوه هاي اخلاقي و تربيتي در قيام عاشورا



الف ) زهد وعبادت امام : امام حسين (ع) چنان زاهد و با ايمان بود كه كسي را ياراي برابري با ايشان نبود. امام به دنيا و مافيها بي علاقه و مشتاق لِقاي پروردگار خود بود. درراه اعتلاي دين نه تنها هرگونه مصائب و آلام را تحمل مي نمود، بلكه با كمال عشق زبان به شكرگزاري مي گشود. آن حضرت براي حفظ احترام كعبه از مكه خارج شد تا مباداخونش در حرم ريخته شود و حرمت بيت الله الحرام از بين برود، و يا شب عاشورا كه مهلت گرفت تا شب را به نماز و تلاوت قرآن به سر برد، حتي در ظهر عاشورا نيز آخرين نماز خودرا در برابر تيراندازان دشمن در حالي كه از پيكر مباركش خون مي چكيد به جا آورد.



طبري از عبداللّ'ه بن زبير نقل مي كند كه هم چون شهادت آن حضرت را شنيد،گفت : «به خدا سوگند، مردي را كشتند كه قيامش در شب طولاني و روزه اش در روز بسياربود.»



ب ) صبر و شكيبايي : صبر و شكيبايي ، يا در برابر مصيبت و گرفتاري است يا براي پذيرفتن مشقات ناشي از طاعات و عبادات است و يا براي جلوگيري از هواهاي نفساني وشهوات حيواني بر اثر ترك معصيت است . تاريخ هيچ شخصيتي را هم چون امام حسين (ع) به خود نديده است كه در برابر مصائب و مشكلات چون كوهي استوارپابرجا ايستاده باشد. تجسّم آخرين وداع امام با اهل بيت خود كه تني چند از زنان داغ ديده و اطفال خردسال به دورش جمع شده بودند، قلب هر شخص را جريحه دار مي كند ودر همين وداع بود كه دخترش گفت : «اي پدر حالا كه خود را تسليم مرگ كرده اي ، پس مارا به مدينه بفرست .» امام در جواب فرمود: «هيهات دخترم از اين تمنا درگذر و صبورباش .»



چه صبري از اين بالاتر كه طفل شيرخوارش را براي طلب جرعة آب مي آورد و درمقابل با تير زهرآگين پاسخ مي دهند و كودك را در آغوش پدر به شهادت مي رسانند وامام (ع) صبر و شكيبايي را از دست نمي دهد و با كمال متانت و بردباري به مأموريت مقدس خود ادامه مي دهد، از اين رو بايد گفت : «و لقد اعجبت من صبرك ملائكة السماء.»



ج ) رضا به قضاي الهي و صفات ديگري كه در اين قلم ياراي رفتن در اين بحرنيست و بايد از خود ائمه شنيد كه امام حسين (ع) كيست و چه كرد، قيام عاشورا جلوه گاه مكارم اخلاق و مدرسه و دانشگاه تربيت روح و نفس بود.



6) عزت و افتخار حسيني در حماسة كربلا



در سورة منافقون آمده است : «خداوند عزيز است و عزّت را براي خود و پيامبران وصاحبان ايمان قرار داده است .» صبح عاشورا در طليعة نبرد امام ضمن سخناني فرمود:«به خدا، قسم ! آنچه را از من مي خواهند (يعني تسليم شدن ) نخواهم پذيرفت ، تا اين كه خدا را آغشته به خون خود ديدار كنم ». در خطابة پر شور ديگري در كربلا، خطاب به سپاه كوفه در ردّ درخواست ابن زياد مبني بر تسليم شدن و بيعت فرمود: «ابن زياد مرا ميان كشته شدن و ذلّت مخيّر قرار داده ، هيهات كه من جانب ذلّت را بگيرم . اين را خدا و رسول و دامان هاي پاك عترت و جان هاي غيرت مند و با عزّت نمي پذيرند. هرگز اطاعت فرومايگان را بر شهادت كريمانه ترجيح نخواهم داد.»



ستم پذيري و تحمل سلطة باطل و سكوت در برابر تعدّي و زير بار منّت دونان رفتن و تسليم فرومايگان شدن و اطاعت از كافران و فاجران ، همه و همه از ذلّت نفس وزبوني و حقارت روح انساني سرچشمه مي گيرد. بيش از همة امامان ، از امام حسين (ع)مطالبي دربارة مسئله كرامت و عزّت نفس نقل شده است . استاد شهيد مطهري مي فرمايد: امام حسين (ع) مرگ با عزت را بهتر از زندگي با ذلّت مي دانست . جملة معروف امام حسين (ع) «هيهات منّا الذلّة » عجيب است و از آن جمله هايي است كه تا دامنة قيامت از آن حرارت و نور مي تابد. حماسه و كرامت و عزت و شرافت نفس مي بارد.



پس كساني كه دم از روشن فكري و قرائت هاي مختلف از دين مي زنند و گاه گاهي مي گويند كه امام حسين فداي گذشته پدر و فداي خشونت طلبي خودش شد، بايدبه آنان گفت ، اي تاريك فكران اهول ، شما اسلام شناس نيستيد كه هيچ ، اصلاً اسلام دردل شما رسوخ نكرده و اصلاً امام حسين (ع) را هم شمه اي نمي شناسيد و با اين افكارتاريك به امام حسين (ع) و اسلام نزديك نمي شويد بلكه درست به نقطة مركزي اسلام آمريكايي نزديك مي شويد.







7) عاشورا و فرهنگ شهادت



در ديد عاشوراييان ، حيات در محدودة تولد تا مرگ خلاصه نمي شود بلكه امتدادوجودي انسان به دامنة قيامت و ابديّت كشيده مي شود. با اين حساب ، فرزانه كسي است كه به سعادت دنيا بينديشد و نعمت ابدي را به برخورداري موقت اين دنيا ترجيح دهد. ازهمين ره گذر حمايت و ياري دين و اطاعت از ولي خدا، زمينه ساز سعادت ابدي است .شرافت در حمايت از حجّت خداست ، هرچند به كشته شدن در اين راه بينجامد.



حبيب بن مظاهر يكي از صاحبان اين ديد و بصيرت است . وقتي در كربلا ازامام (ع) اجازه مي گيرد كه به ميان قبيلة خود (بني اسد) برود، آنان را به نصرت امام فراخواند و امام (ع) اجازه مي دهد. شبانه نزد آنان رفته ، مي گويد: «من بهترين چيزي كه هركس آن را براي قوم خويش به ارمغان مي آورد براي شما هديه آورده ام ، دعوتتان مي كنم به نصرت پسر دختر پيغمبرتان .» پس ضمن ترسيم وضعيت كربلا و در محاصره بودن امام (ع) به آنان مي گويد: «در راه نصرت او از من اطاعت كنيد تا به شرافت دنيا وآخرت برسيد. به خدا سوگند هريك از شما در راه خدا در ركاب پسر پيامبر شهيد شويد. دردرجات عالي همراه رسول خدا(ص) خواهد بود.» اين ديدگاه حبيب نسبت به حيات وشرافت ، معني بخشيدن به زندگي است . قرآن كريم از كساني كه با فداكاري ، جان خود رادر راه خداوند فدا مي كنند به عنوان وفاكنندگان به پيمان » و «صادق بر سر عهد الهي » يادمي كند: (من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا اللّ'ه عليه ) اين است شرافتي كه شهيدان از آن برخوردارند و آگاه دلان عمري براي دست يافتن به آن لحظه شماري مي كنند.



اين شمه اي از فرهنگ شهادت در كربلا بود و حبيب بن مظاهر نمونه اي از آن بود.







8) عاشورا و مرحلة اسارت



نقش اسراي اهل بيت : پس از عاشورا رساندن پيام خون شهيدان بود، چه دربرخوردهاي فردي و موضعي و چه به صورت سخنراني هاي عمومي ، مثل آن چه حضرت زينب 3 و حضرت سجاد(ع) در كوفه و دمشق انجام دادند تا همگان بفهمند كه چه جنايتي نسبت به فرزند رسول خدا(ص) انجام گرفته است .



زناني كه در كوفه سن آنان از سي سال تجاوز مي كرد، زينب را بيست سال پيش دردوران حكومت پدرش در اين شهر ديده بودند و حرمت او را در ديدة علي و حشمت او را درچشم پدرش در اين شهر ديده بودند. زينب براي آنان چهرة آشنايي بود، اين كه ديدن صحنة رقت بار اسيري زينب در خيل اسيران خاطرات گذشته را زنده مي كرد.حضرت زينب 3 از اين فرصت استفاده نمود و شروع كرد به سخن گفتن ، مردم صداي آشنايي شنيدند، گويي علي (ع) سخن مي گويد. حنجره ، حنجرة علي و صدا صداي علي ،راستي اين علي است كه حرف مي زند يا دخترش ؟ بله او زينب است : «مردم كوفه ! هرگزديده هاتان از اشك تهي مباد! چه بد توشه اي براي آن جهان آماده كرديد خشم خدا وعذاب دوزخ ! گريه مي كنيد؟ آري به خدا گريه كنيد كه سزاوار گريه ايد مي دانيد چه خوني ريختيد؟ مي دانيد اين زنان و دختران كه بي پرده در كوچه و بازار آورده ايد چه كساني هستند؟ مي دانيد جگر پيغمبر خدا را پاره كرديد»؟



اين سخنان كه با چنين عبارات شيوا از دلي سوخته برمي آمد و از دريايي موّاج ازايمان به خدا، نيرو مي گرفت همه را دگرگون كرد. شنوندگان انگشت ندامت به دندان گزيده دري مي خوردند.



و يا در شام و در مجلس يزيد زماني كه اهل بيت عصمت و ناموس هاي خدا پيش رويشان سر پا ايستاده بودند. زينب كبرا3 با قدرت و شهامت تمام آغاز سخن كرد وچنان خطبه مي خواند كه گويي حاكم و والي زمين و آسمان است و در آن مجلس هم خطبه اي خواند كه مجلس را دگرگون كرد و آن مرد سنگ دل در اين هنگام چنان احساس عجز و ناتواني كرد كه لب به سخن گشود و چنان حرف زد كه خبر از زبوني اومي داد او گفت : «خدا بكشد پسر مرجانه را من راضي به كشتن حسين نبودم .»



و اما امام چهارم در كوفه به تماشاچيان كه آمده بودند، اشاره كردند و فرمودند:«مردم آن كه مرا مي شناسد، و آن كه نمي شناسد خود را به او مي شناسانم .» و بعد ازشناساندن خودشان فرمودند: «من پسر آنم كه حرمتش را در هم شكستند. اگر رسول خدا(ص) به شما بگويد، فرزندان مرا كشتيد و حرمت مرا در هم شكستيد، شما از امت من نيستيد، به چه رويي به او خواهيد نگريست ؟» و يا در مجلس شام هم به همين صراحت امام با سخنان كوبندة خود و بيان كلمات وحي گونة خود مجلس را دگرگون كردند. يزيدترسيد، شورش برپا شود، لذا به مؤذّن دستور داد تا اذان بگويد. مؤذّن به پاخاست و اذان راشروع كرد و اين هم با سخنان و استشهادهاي امام بر ضد يزيد تمام شد. بله ، اين جزءنقشة امام حسين (ع) بود كه مرحلة اوّل را خود و يارانش با شهادت انجام دادند و مرحلة دوم آن يعني رساندن پيام قيام كربلا بر عهدة امام زين العابدين (ع) و زينب كبرا3 بود.تنها با اين نوع مبارزه بود كه مي شد تمام بافته هاي سي و چند سالة بني اميه را از بين بردو شورش بنيادي بر ضد بني اميه پي افكند و كاخ يزيد و امويان آن زمان و زمان هاي آتي را براي هميشه لرزاند و واژگون كرد.



9) عوامل پيدايش نهضت و زمينه ها



سه عامل ياد شده در ذيل در پيدايي اين قيام و نهضت اثر داشت كه به اجمال به آن ها مي پردازيم :



الف ) درخواست بيعت از امام حسين (ع) براي يزيد و وارد آوردن فشار به آن حضرت به اين منظور؛



ب ) دعوت مرم كوفه از امام به عراق ؛



ج ) عامل امر به معروف و نهي از منكر كه امام حسين (ع) از روز نخست از مدينه بااين شعار حركت كردند.



و اكنون هر كدام از اين ها را به اختصار توضيح مي دهيم .







الف ) مخالفت با يزيد:



چنان كه مورّخان مي گويند، پس از مرگ معاويه در نيمة ماه رجب سال 60هجري يزيد به وليد بن عتبه بن ابي سفيان ، حاكم مدينه ، كه از امام حسين براي خلافت او بيعت بگير و به وي فرصت تأخير در اين كار را ندهد. با رسيدن نامة يزيد، حاكم مدينه حسين بن علي (ع) را خواست و موضوع را با او در ميان گذاشت . امام حسين (ع) كه از قبل با ولي عهدي يزيد مخالف بود، اين بار نيز مخالفت كرد. زيرا بيعت با يزيد نه تنهاتأييد حكومت او بود بلكه به معناي تأييد به علت بزرگي هم چون تأسيس رژيم سلطنتي بود كه معاويه پايه گذاري كرده بود.



چند روز فشار بر امام وارد ساخت تا اين كه بر اثر فشار حضرت در 28 رجب بااعضاي خانواده و گروهي از بني هاشم مدينه را به طرف مكه ترك گفتند و سوم شعبان وارد مكّه شدند. انتخاب مكّه چند مزيّت سياسي داشت كه بماند. ولي در هر حال اين موضوع روشن است كه امام قبل از دعوت كوفيان ، چون كه در برابر فشار حكومت يزيد ازخود مخالفت نشان داده بود باز هم بيعت نمي كردند و به هر نحو اين قيام صورت مي گرفت .







ب ) دعوت كوفيان از امام :



امام از زمان ورود به مكه به افشاي ماهيّت ضد اسلامي رژيم وقت پرداخت ،گزارش مخالفت امام با يزيد به عراق رسيد و اين مردم بي وفا كه طعم خوش حكومت عدل را چشيده بودند، بزرگانشان دور هم جمع شدند و با ارزيابي اوضاع تصميم به مخالفت با يزيد و دعوت امام و پيروي آن حضرت گرفتند.



خلاصه اين ماجرا، باعث شد كه سيل هزاران نامه به سوي امام روان شود. امام باتوجه به اين استقبال عظيم و سيل نامه ها و تقاضاها، چون احساس مسئوليت و وظيفه كردند عكس العمل مثبت نشان دادند و پسر عموي خود، مسلم بن عقيل را به كوفه اعزام نمود تا اوضاع عراق را بررسي نمايد و نتيجه را به امام واصل دارد كه اگر مثبت بود امام رهسپار عراق گردد.







ج ) عامل امر به معروف و نهي از منكر:



امام حسين (ع) از روز نخست با اين شعار از مدينه حركت كردند، با اين نظر اگر ازامام (ع) بيعت هم نمي خواستند، باز قيام را لازم مي دانست و نيز علت قيام منحصر دردعوت كوفيان هم نبود، زيرا ديديم كه حدود يك ماه و نيم بعد از خودداري از بيعت بود كه دعوت كوفيان آغاز شد. از اين ديدگاه منطق امام (ع) منطق اعتراض و تهاجم بر حكومت غير اسلامي بود. منطق امام اين بود كه چون منكر جهان اسلام را فرا گرفته و حكومت وقت سرچشمه فساد درآمده ، او به حكم مسئوليت شرعي و وظيفة الهي خود بايدقيام كند.







10) پيام هاي عاشورا



چند نوع پيام از عاشورا به نظر مي رسد كه به طور اجمال و مختصر و چون كه دراين ورطه مجال آن نيست كه مفصلاً به اين ابعاد و پيام ها پرداخت شود، به آن ها اشاره مي كنيم :







الف ) پيام هاي اعتقادي ، توحيد در عقيده و عمل :



امام حسين (ع) تنها تكيه گاهش خدا بود، نه نامه ها و حمايت ها و شعارها، وقتي سپاه حرّ راه را بر كاروان امام بست ، حضرت ضمن خطابه اي كه دربارة حركت خويش وامتناع از بيعت و استناد به نامه هاي كوفيان بود و ضمن گله گزاري از عهد شكني كوفيان فرمود: «تكيه گاهم خداست و او مرا از شما بي نياز مي كند. سيغني الله عنكم » در ادامه راه نيز وقتي با عبدالله مشرقي ملاقات كرد و او اوضاع كوفه و گرد آمدن مردم را براي جنگ با آن حضرت بيان كرد پاسخ امام اين بود كه «حسبي الله و نعم الوكيل .»







ب ) مبدأ و معاد: عقيده به مبدا و معاد مهم ترين عامل جهاد و فداكاري در راه خدا



چنين اعتقادي در كلمات امام حسين (ع) و اشعار و رجزهاي او و يارانش نقش محوري دارد و به برجسته ترين شكل خود را نشان مي دهد. امام حسين (ع) روز عاشوراوقتي بي تابي خواهرش را مي بيند، اين فلسفة بلند را يادآور مي شود و مي فرمايد:«خواهرم ، در نظر داشته باش ، بدان كه همة زمينيان مي ميرند، آسمانيان هم نمي مانندهر چيزي جز وجه خدا كه آفريدگار هستي است ، از بين رفتني است ، خداوند همگان رادوباره برمي انگيزد و ديگر سخنان آن حضرت كه گوياي اين مسئله است .







ج ) رسالت پيامبر:



در عصر پيامبر، هرچند به ظاهر همه او را قبول داشتند و مطيع او بودند. امّا درعصر پس از او امت دچار تجزيه شد برخي به سنّت و دين او وفادار ماندند، برخي در پي احياي جاهليّت هاي رنگ باخته و بي روح راه افتادند. پيدايي ضلالت و بدعت و حيرت وجهالت نوعي انشعاب در پيروان اسلام بود و جنگيدن با ذريّه پيامبر، خروج از دين و انكاررسالت آن حضرت بود. حضرت سيدالشهدا در مكه با ابن عباس دربارة امويان حاكم سخن گفت . حضرت از وي پرسيد: «نظر تو دربارة كساني كه پسر دختر پيامبر را از خانه ووطن و زادگاهش بيرون كرده چيست ؟» و «ابن عباس گفت : «آنان به خدا و پيامبرش كافرشدند و نماز را جز به كسالت به جا نمي آورند.» امام حسين (ع) فرمود: «خدايا شاهد باش ابن عباس به صراحت به كفر آنان نسبت به خداوند و پيامبرش گوهي داد.» در طول سفرنيز امام (ع) و خاندانش پيوسته از رسول خدا ياد مي كردند و خود را از نسل پيامبر پاك معرفي مي كردند.







د) بدعت ستيزي :



امام حسين (ع) عمل به اين تكليف الهي را مصداقي براي به دفاع از حريم دين برشمرد و از انگيزه هاي خويش ، احياي دين و بدعت ستيزي را نام برد. از جمله در نامه اي كه به بزرگان بصره نوشت ، چنين آمده است : «أدعوكم اءلي كتاب الله و سنة فاءن ّ السنّة قدامييت و البدعة قد احييت .»



پيامهاي اخلاقي



آزادگي در آن است كه انسان ، كرامت و شرافت خويش را بشناسد و تن به پستي وذلت و حقارت و اسارت دنيا و زير پانهادن ارزش هاي انساني ندهد.



امام حسين (ع) فرمود: «موت في عزّ خيرُ من حياة في ذل ؛ مرگ با عزت بهتر ازحيات با ذلت است .» اين نگرش به زندگي ، ويژة آزادگان است . نهضت عاشورا جلوة بارزي از آزادگي در حدود امام (ع) و خاندان و ياران شهيد اوست . وقتي مي خواستند به زوراز آن حضرت بيعت بگيرند به نفع يزيد، ايشان قبول نكرده و فرمودند: «لا و اللّه لاأعطيهم بيدي اءعطاء الذليل و لاأفرّ فرار العبيد؛ نه به خدا سوگند نه دست ذلت به آنان مي د هم و نه چون بردگان تسليم حكومت آنان مي شوم .» صحنة كربلا نيز جلوة ديگري از اين آزادگي بود. آن حضرت از ميان دو امر: شمشير يا ذلّت ، مرگ با افتخار را پذيرفت وبه استقبال شمشيرهاي دشمن رفت و فرمود: «ألا اءن ّ الدَّعي َّ بن الدَّعي ّ قد ركزني بين اثنين : بين السّلَّة و الذلّه و هيهات منا الذلّة .»



ايثار: در صحنه عاشورا، نخستين ايثارگر، سيدالشهدا(ع) بود كه حاضر شد فداي دين گردد و رضاي او بر همه چيز برگزيند و از مردم نيز بخواهد، كساني كه حاضرند خون خود را در اين راه نثار كنند با او هم سفر كربلا شوند. اصحاب آن حضرت نيز هركدام ايثارگرانه جان فداي امام خويش كردند. براي نمونه ، به يكي از آن ها اشاره مي كنيم : جلوة آشكار ايثار در كار زيباي حضرت ابوالفضل (ع) بود. علاوه بر آن كه امان ابن زياد را كه شمر آورده بود، رد كرد و شب عاشورا نيز اظهار كرد كه : «هرگز از تو دست نخواهم كشيد،خدا نياورد زندگي پس از تو را.» و صدها پيام ديگر از اين قيام عظيم و مبارك مي توان درك كرد؛ مانند تكريم انسان ، توكل ، عزت ، جهاد با نفس ، صبر و استقامت ، شجاعت ،عفاف و حجاب ، عمل به تكليف ، غيرت ، مواسات ، فتوت و جوانمردي و...



11) مديريت در عاشورا



قيام عاشورا، نهضتي حساب شده و با برنامه بود، نه شورش كور و بي هدف براي لحظه به لحظه و روز به روز و مقطع به مقطع آن دور انديشي و تدبير به كار گرفته شده بودو با پيش بيني همة احتمالات و صورت هاي حادث ، چاره انديشي هاي دقيق انجام يافته بود. با مروري به حادثة عاشورا از آغاز حركت امام (ع) از مدينه تا پايان ماجرا به نمونه هايي از اين برنامه ريزي ها و تدبيرها برمي خوريم كه اشاره وار از اين قرار است :



- حفاظت شخصي در ديدار با وليد در مدينه



- تعيين نيروي گزارش گر در مدينه (محمد بن حنفيه ).



- خنثي كردن توطئه ترور امام در مكه (عمرو بن سعد).



- جمع آوري اطلاعات از رهگذران در مسير كوفه .



- جذب نيروي پشتيبان براي جبهة حق (زهير بن قين ).



- تصفيه نيرو از عناصر نامطمئن .



- سنجش افكار عمومي در كوفه (مسلم بن عقيل ).



- بهره گيري از حضور زنان و كودكان در تأثيرگذاري عاطفي بر روي مردم .



- همراه آوردن شهود براي صحنه هاي عاشورا براي گزارش گري هاي بعدي اززنان و اطفال .



و چندين نكته ديگر كه نشان از مديريت فوق العاده در آن قيام الهي بود.







12) بيداري ملت ها



از جمله آثار و بركات ديگر قيام و شهادت سيدالشهدا(ع) در بعد سياسي ، اجتماعي اوست . بيداري خفتگان و انتقال روح مبارزه جويي عليه ظلم و ستم بوده و هست . در آن اوضاع ، انقلاب خونين سيدالشهدا(ع) تمام معادلات سياسي دشمنان را در هم زده واوضاع اجتماعي آن دوران را دگرگون ساخت . جان فشاني شخصيت منحصر به فردي چون امام حسين (ع) كه از نخبگان و برگزيدگان و پيشواي علي الاطلاق مسلمانان بود وبا فضيلت ترين و نزديك ترين آنان به پيامبر اسلام (ص) بود. خدايي بودن حركت مصلحانة سيدالشهدا(ع) و گذشت از همة هستي اش و عمق فاجعه و مظلوميت آن امام عزيز از ناحيه سوم باعث گرديد، زنگ بيدار باش ، خواب سنگين مردم را بر هم زند ومردگان را احيا كند و درخت اسلام را كه به پژمردگي روي آورده بود با خون خود آبياري كندو آن چنان طراوت بخشيد كه تا ابد سرسبز و خرّم باقي بماند.



خون امام حسين (ع) همانند آب حياتي بود كه در كالبدهاي مرده و خشك ومأيوس جريان پيدا كرد و منشأ قيام هاي بسياري شده و به راستي مي توان گفت كه عصرعاشورا پايان نهضت حسين (ع) نبود بلكه آغاز حركت و اوّل بيداري ملت اسلام خصوصاًشيعيان بود. (براي نمونه ) مورخ مشهور مي گويد: «در طي قرون آيندة بشريّت و درسرزمين هاي مختلف ، شرح صحنة حزن آور مرگ حسين (ع) موجب بيداري قلب خون سردترين قاريان و خوانندگان خواهد شد.»







13) نقش عاشورا در هم بستگي شيعه



جامعة شيعه در ابعاد مختلفي تحت تأثير حادثة كربلا قرار داشته است . اما اين كه تصور شود اين تأثير تنها در بعد سياسي بوده ، صحيح نيست به عكس تأثير حادثة كربلابيشتر غير سياسي بوده است ؛ يعني الهي بوده و از طرف خود پروردگار هدايت مي شد. درآن زمان اوضاع عمومي اسلام و مسلمين بسيار ناراحت كننده بود. فعاليت ها و تبليغات مسموم عليه علي (ع) و آل علي و نيز تحريفات و بدعت هايي كه زيركانه در اسلام داخل كرده بودند، اوضاع را براي نابودي تدريجي اسلام و محو نام محمّد(ص) آماده كرده بود.خلافت الهي به حكومت سلطنتي تبديل شده بود. روح شريعت اسلام ؛ يعني پرهيزگاري و عدالت در اجتماع ديده نمي شد و از احكام اجتماعي دين فقط جمعه و جماعات آن هم به صورت تشريفاتي وجود داشت و گاهي همين صورت تشريفاتي هم به بدعت و بلكه فسق و فجور مي گراييد. اكثر كساني كه زمان پيامبر(ص) او و وحي را درك كرده بودند، رفته بودند و در رأس همين جامعه هم يك حاكم فاسق و فاجر چون يزيد نشسته بود كه به خودلقب اميرالمؤمنين و خليفة مسلمين داده بود. در چنين وضع خطرناكي حسين (ع) پاي فشرد و عزم جهاد راسخ كرد و با تعداد معدودي از ياران و همراه زنان و كودكان به استقامت برخاست و فرياد بيدار باش به مسلمين سرداد كه تا به حال آن فرياد مانده وخواهد ماند و نمونه اش را هم كه در انقلاب و هم در جبهه هاي حق عليه باطل به فرزندان شيعيان داده بود، ديديم .







14) جايگاه زنان در عاشورا



نهضت عاشورا براي احياي ارزش هاي ديني بود. در ساية آن حجاب و عفاف زن مسلمان نيز جايگاه خود را دريافت و امام حسين (ع) و زينب كبرا3 و دودمان رسالت ،چه با سخنانشان و چه با نحوة عمل خويش ، يادآور اين گوهر ناب گشتند. زينب كبرا3 وخاندان امام حسين (ع) الگوي حجاب و عفاف هستند. زنان در عاشورا در عين مشاركت در حماسة عظيم و ادامة رسالت حسّاس و بزرگ اجتماعي ، متانت و عفاف را هم مراعات كردند و اسوة همگان شدند.



سيد بن طاووس نقل كرده است : «در شب عاشورا امام حسين (ع) در گفتگو باخانواده اش آنان را به حجاب و عفاف و خويشتن داري توصيه كرد. روز عاشورا وقتي كه زينب كبري 3 بي طاقت صبر شد و به صورت خود زد امام (ع) به او فرمود آرام باش زبان شماتت اين گروه را به ما دراز مكن .» دختران و خواهران امام (ع) (در همة صحنه ها)مواظب بودند تا حريم عفاف و حجاب اهل بيت پيامبر تا آن جا كه مي شود حفظ و رعايت شود. از اعتراض هاي شديد حضرت زينب 3 نيز به يزيد اين بود كه «اي يزيد آيا ازعدالت است كه كنيزان خود را در حرم سرا پوشيده نگاه داشته اي و دختران پيامبر را به صورت اسير شهر به شهر مي گرداني و حجات آنان را هتك كرده ، چهره هايشان را درمعرض ديد همگان قرار داده اي كه دور و نزديك به صورت آنان نگاه كنند.» ولي با آن حال وظيفه بزرگي هم در عاشورا به عهده زنان گذاشته شده بود و آن هم پيام رساني واشاعة فرهنگ عاشورا بود.



اين است مقام زن و اين است جايگاه زني كه عاشورا به بعد از خودش به جاي گذاشت .







15) تحريفات عاشورا



يكي از اعجازهاي حادثة كربلا، زنده ماندن آن است و هرچند از زمان آن مي گذرد، تازه تر و شفاف تر مي گردد و قلوب انسان ها را به خود معطوف مي سازد و اماهرچند جنايات بني اميه شكوه و عظمت آن واقعه را از ميان بردارد و نيز تخريب بارگاه آن حضرت مؤثر واقع نشده اما با طرح تحريف وقايع كربلا سعي دارند اهداف مقدس حضرت سيدالشهدا(ع) را از دهان مردم منحرف سازند تا به دنيا بفهمانند كه حادثة كربلا حركت انقلابي ، اسلامي و الهي و تاريخ ساز نبوده ، بلكه يك درگيري حكومتي سياسي وجاه طلبي بوده است كه مع الأسف برخي از گويندگان نيز براي گرم كردن مجلس خود وگرياندن مردم از آن بهره مي جويند، كه بر همگان تكليف است كه از اشاعه چنين سم هاي مهلكي جلوگيري كنند. اكنون به نمونه اي از آن تحريفات از كلام استاد مطهري اشاره مي كنيم . ايشان دربارة قصة حضور ليلا مادر حضرت علي اكبر در كربلا مي گويد:«هنگامي كه حضرت علي اكبر(ع) قصد عزيمت به ميدان نبرد را داشت امام حسين (ع)دلش رضايت نمي داد. پس از همسرش ليلا مي خواهد، كه در حق پسرش دعا كند تا سالم بازگردد و ليلا نيز دعا مي كند و حضرت علي اكبر(ع) پس از جنگ فراوان خسته برمي گرددو به هنگام بازگشت مجدد به ميدان ديگر نزد مادر نمي رود و شهيد مي گردد.»



اين حكايت چند اشكال اساسي دارد: 1ـ با منطق جان بازي ، ايثار و شهامت امام (ع) سازگار نيست . 2ـ تمام مورخان نوشته اند كه هركس براي رفتن به ميدان نبرد ازامام (ع) اجازه مي خواست و حضرت به نحوي براي آنان عذري ذكر مي كرد، جز براي علي اكبر(ع) 3ـ زني به نام ليلا در كربلا نبوده است كه چنين حكايتي رخ دهد و قس علي هذا.4ـ امام (ع) مي گويد: برو مادرت دعا كند. مگر دعاي خود امام از ليلا اثرش كم تر بود.







16) ماهيت سوگواري



مجالس عزاي حسيني همواره كانون بيدارگري ها، ارشاد و كفر ستيزي بوده است وپيوسته امامان شيعه ، دوستانشان را ترغيب به برپايي اين گونه مجالس مي كردند. اين علاقة پاكي كه مردم به اهل بيت : و سالار شهيدان دارند، سرمايه ارزش مند تربيت وهدايت است و بايد در اين مجالس از آرمان بلند حضرت گفت . بايد در اين مجالس عبرت ها و درس هاي عاشورا مطرح شود. تا خفتگان بيدار شوند. اين مجالس حسيني فقط براي اين نيست كه چند روز گرد هم بياييم و گريه و زاري و سينه و زنجير بزنيم و بعدروز از نو و روزي از نو. بلكه هم چنان كه امام خميني و بزرگان كشور گوش زد مي كردند ومي كنند اين محرم است كه اسلام را زنده نگه داشته است .







17) نقش عاشورا در انقلاب ها



آثار نهضت حسيني از خود دستگاه اموي و دشمنان حضرت شروع شد. درست مثل آبي كه با حرارت مي جوشيد و مي رود. پيش از به جوش آمدن نخست حباب هايي ازته ديگ بالا مي آيد و در روي آب مي تركد، پس از آن جوشيدن كم كم آغاز مي گردد.انقلاب يك جامعه عليه دستگاه ظلم نيز به همين شكل است ؛ اوّل انتقادها و فريادهاي عدالت خواهي و تظلم كه همانند حباب هاي ته ديگ از گوشه و كنار كشور شنيده مي شودو بعداً جوشيدن آغاز مي شود.



بعد از شهادت امام حسين 7 بلافاصله اين فريادها و انتقادها كه مقدمة فروريختن اركان حكومت منحوس بني اميه بود، بلند شد. سنان بن انس هنوز از قتلگاه امام بيرون نرفته بود كه يارانش به او گفتند: «تو حسين بن علي را پسر پيامبر و پسر دخترپيامبر را كشتي ؟ تو مردي را كشتي كه از همة عرب بزرگ تر است و آمده بود تا حكومت رااز دست بني اميه بگيرد. اكنون پيش امراي خود برو و پاداش خود را بگير و بدان كه اگرتمام موجودي خزانه هاي خودشان را در برابر كشتن حسين 7 به تو بدهند باز هم كم است .»



و اين نشان دهندة آن است كه از همان لحظات اولين بعد از فاجعة عاشورا جرقّه انقلاب ها آغاز شده است و بعد از آن بود كه قيامهايي ، مانند قيام مختار و توابين وسرانجام قيام بزرگ ايران بوجود آمد و به نظر مي رسد بعد از اين هم ، اگر قيامي عليه ظلم رخ دهد به بركت عاشورا و كربلا باشد.







18) نقش اجتماعي مداحان



مدّاحي مداحان و برپاداشتن مراسمي به ياد امام حسين 7 در ايام مختلف ، به حق نقش به سزايي در زنده نگه داشتن فرهنگ عاشورا و محرم داشته است و اين عمل مورد تشويق بسيار اولياي دين هم بوده است و خود معصومان اسلام : در راه اقامة عزاي حسيني مي كوشيدند؛ اولين مراسم سوگواري را اهل بيت : در كنار كاخ يزيد برپاكردند و خود خاندان امام به نوحه خواني پرداختند و مردم نيز هماهنگ با آل اللّ'ه سينه زني و نوحه خواني كردند. ابوهارون مكفوف مي گويد: «روزي خدمت امام صادق 7 رسيدم ،حضرت فرمود: برايم شعر بخوان (در سوگ حسين ) من نيز خواندم حضرت فرمود: نه اين طور، بلكه همان گونه كه براي خودتان شعر خواني مي كنيد و همان گونه كه نزد قبّة سيدالشهدا7 مرثيه مي خواني .»



ولي عزاداري بايد از قداست و اخلاص برخوردار شود و از هرگونه امور دنيوي و رياكه روح الهي و قداست آن را مورد شبهه و ترديد قرار مي دهد، احتراز نمود.

پاورقي

1ـ منتهي الا´مال ، ج 1، شيخ عباس قمّي .



2ـ الارشاد، ج 2، شيخ مفيد.



3ـ لهوف ، سيدبن طاووس .



4ـ خاندان وحي ، علي اكبر قرشي .



5ـ قيام حق ، محمد علي شرقي .



6ـ زندگاني امام حسين 7، سيدهاشم رسولي محلاتي .



7ـ سيرة پيشوايان ، مهدي پيشوائي .



8ـ بهار حماسه ، ماه نامه بصائر.



9ـ موسوعه كلمات الامام الحسين .



10ـ نهج البلاغه .



11ـ بحارالانوار، ج 44 و 45.



12ـ مجموعه آثار شهيد مطهري ، ج 17.



13ـ نفس المهموم ، شيخ عباس قمي .



14ـ بلاغات النساء ابن طيفور.




محمد حسين باقري