بازگشت

تهديد و ارعاب


ابن زياد به محض ورود به کوفه و تکيه زدن بر مسند حکومت، براي زهر چشم گرفتن از مردم کوفه، دستور دستگيري و بازداشت و کشتار جمعي از سرشناسان کوفه را صادر کرد تا روحيه ي انقلابي مردم را متزلزل کرده و هواي قيام را از سر آنها بيرون کند، و در روز دوم ورودش به کوفه دستور داد تا مردم در مسجد شهر اجتماع کنند و خود با هيئتي کاملا متفاوت که معمولا در ميان مردم ظاهر مي گشت، بر فراز منبر نشست و در خطبه اي تهديدآميز خاطر نشان کرد که: احساس مي کنم اين مشکل جز با شدت عمل از ميان نخواهد رفت، بدانيد که من بي گناه را به جاي گناهکار و مردم حاضر را به جاي افراد غائب کيفر خواهم کرد! و شما را به جاي خود خواهم نشاند!

در اين اثنا مردي از اهالي کوفه به نام اسد بن عبدالله المري بپاخاست و در رد سخنان ابن زياد گفت: اي امير! خداي متعال مي فرمايد (و لاتزر وازرة وزر اخري) [1] «هيچ گنهکاري حامل گناه ديگري نيست»، و هر کس بايد در برابر عملي که کرده است پاسخگو باشد، بر توست که بگويي و بر ماست که بشنويم ولي به زشتي با ما عمل مکن پيش از آنکه از تو نيکي ديده باشيم.

ابن زياد از ادامه ي سخن باز ماند و از منبر بزير آمد و به دارالاماره رفت [2] .


و نوشته اند که ابن زياد در اثناي سخن گفت: حرف مرا به اين مرد هاشمي برسانيد تا از خشم من بپرهيزد؛ و مرادش از مرد هاشمي، حضرت مسلم به عقيل رضي الله عنه بود [3] .


پاورقي

[1] سوره انعام: 164.

[2] الفتوح 67 /5.

[3] مثير الاحزان 30.