ابن مطيع در محاصره
مختار و سپاهيان او در خارج از شهر بودند و نيروهاي عبدالله بن مطيع مانع از ورود آنها به شهر مي شدند و تيراندازها از بامها بر آنها تير مي زدند، مختار براي ورود به شهر دور زد و از طرف قبرستان محله «مزينه» «احمس» و «بارق» درآمد، خانه هاي اين قبيله از خانه هاي شهر مجزا بود، چون مردم اين قبيله دانستند که ياران مختار تشنه اند با آب از آنها استقبال کردند [1] .
مختار گفت: اينجا براي ميدان جنگ بسيار مناسب است.
ابراهيم گفت: اکنون که خدا دشمنان ما را مغلوب ساخته و ترس و بيم در دلهاي
آنها افکنده است نبايد اينجا بايستيم تا آنها به نزد ما بيايند، ما بايد به شهر رفته و قصر ابن مطيع و دارالاماره را محاصره کنيم.
مختار از اين پيشنهاد خوشحال شد و نظر ابراهيم را تصديق نمود، پس پيرمردان را گفت تا در ميدان بمانند و وسائل سنگين را همانجا گذاردند و ابوعثمان نهدي را بر آنها گماشت، و بقيه ي سپاه وارد شهر شدند [2] .
پاورقي
[1] نفس المهموم 582.
[2] تجارب الامم 134 /2.