بازگشت

ملاقات با محمد بن حنفيه


پس اين گروه عازم مدينه شدند و نزد محمد بن حنفيه آمدند و رهبر آنها عبد الرحمن بن شريح بود.

اسود بن جراد مي گويد: به محمد بن حنفيه گفتيم که: حاجتي داريم.

محمد بن حنفيه گفت: حاجت و يا خواسته ي شما محرمانه است؟

گفتيم: آري، رازي است.

گفت: پس کمي صبر کنيد، سپس مکثي کرد و از آن مجلس برخاست و در گوشه اي تنها نشست و ما را خواند و ما نزد او رفتيم، عبد الرحمن بن شريح سخن گفت و پس از حمد و ثناي الهي محمد بن حنفيه را مخاطب ساخت و گفت: شما اهل بيت را خداوند فضيلت و برتري داده و شما را به نبوت گرامي داشته و حق شما را بر اين امت بزرگ نموده و کسي که حق شما را نشناسد مغبون و بي بهره است، مصيبت حسين عليه السلام بر شما وارد شد خصوصا و بر همه ي مسلمين عمومأ، مختار نزد ما آمده و بر اين ادعا است که از جانب شماست و ما را به کتاب خدا و سنت پيامبر و خونخواهي اهل بيت و دفاع از ضعيفان دعوت نموده و ما با او بيعت کرديم سپس به نظرمان رسيد نزد شما آمده و آنچه مختار ادعا دارد متذکر شويم اگر ما را امر کني که از او تبعيت کنيم ما او را ياري کنيم و اگر ما را نهي کني از او دوري نمائيم.

پس هر کدام سخن گفتند و محمد بن حنفيه استماع کرد، آنگاه گفت: