بازگشت

عبدالله بن عوف بن احمر


پس از کشته شدن عبدالله بن وال، ياران سليمان نزد رفاعه آمدند و گفتند: علم را بگير و با شاميان مقاتله کن.

رفاعه گفت: پيشنهاد من اين است که بازگرديم، اميد است که روزي گردآئيم و بر دشمن غالب آئيم.

عبدالله بن عوف گفت: ما را هلاک خواهي کرد اگر بازگرديم، زيرا يک فرسخ طي طريق نکرده که دشمن ما را تعقيب نموده و همه ي مارا از پاي درآورد، و اگر کسي از ما نجات پيدا کند اعراب و اهالي اين منطقه او را مي گيرند و به آنان تحويل داده و او را


خواهند کشت، من پيشنهاد مي کنم اکنون که خورشيد در حال غروب کردن است تا شامگاه با اينان برزميم چون تاريکي همه جا را فراگرفت بر اسبان خويش سوار گشته و از معرکه بدر رويم و هر کسي مجروح خود را بردارد و تا صبح طي طريق کنيم.

رفاعه گفت: نيکو رأيي است.

ابن احمر گفت: ساعتي را مقاتله کن با ما و خود را با دست خود به هلاکت ميانداز. چون ياران رفاعة از قصد او آگاه شدند، يکباره فرياد زدند: اي بندگان خدا! بسوي پروردگارتان بشتابيد که چيزي در دنيا بهتر از رضاي او نيست، به ما خبر رسيده که گروهي عزم بازگشت به کوفه دارند و بسوي دنيايي بازگردند که توقف آنها در آن بسيار کم است.

پس حمله کردند بر شاميان تا اينکه گروهي کشته شدند [1] .


پاورقي

[1] تجارب الامم 111 /2.