بازگشت

دگرگوني عالم


پس از شهادت آن بزرگوار، سپاه کوفه سه تکبير گفتند! زمين به سختي لرزيد و شرق و غرب تاريک شد و مردم را زلزله و برق فروگرفت و آسمان خون باريد و هاتفي از آسمان ندا کرد که: بخدا سوگند امام فرزند امام و برادر امام و پدر امامان، حسين بن علي کشته شد [1] .

راوي گفت: در آن وقت غبار شديد توأم با تاريکي و طوفان سرخي که امکان ديدن نمي گذاشت آسمان را فراگرفت که آن گروه گمان کردند عذاب بر آنها نازل


گرديده و ساعتها ادامه داشت [2] .

امام صادق عليه السلام به زراره فرمود: اي زراره! آسمان چهل روز بر حسين عليه السلام خون گريست و زمين چهل روز به سياهي گريست و خورشيد تا چهل روز به گرفتگي و سرخي گريست و کوهها از هم پاشيد و فروريخت و درياها متلاطم گشت [3] .

داود بن فرقد از امام صادق عليه السلام نقل کرده است که حضرت فرمود: چون حسين بن علي عليه السلام شهيد شد آسمان نيلگون گرديد تا يک سال؛ سپس فرمود: آسمان و زمين بر حسين بن علي عليه السلام يک سال گريست و بر يحيي بن زکريا نيز گريسته بود، و سرخي آسمان همان گريه ي آن است [4] .

در «اثبات الوصيه» مسعودي آمده است: روايت شده است که آسمان چهارده روز بر حسين عليه السلام گريست؛ سؤال شد که: علامت گريه ي آسمان چه بوده است؟ در پاسخ گفتند: خورشيد در ميان سرخي طلوع و غروب مي کرد [5] .

و سيوطي نقل مي کند که: چون حسين بن علي کشته شد تا هفت روز نور خورشيد بر ديوارها زرد رنگ بود و بعضي از کواکب با بعضي ديگر برخود کردند، و روز عاشورا که آن حضرت شهيد شد خورشيد گرفت و آفاق آسمان تا شش ماه سرخ گونه بود [6] .

خلاد مي گويد: بعد از شهادت حسين عليه السلام تا مدتي خورشيد چون طلوع مي کرد بر ديوارها و ساختمانها صبح و عصر آثار سرخي به چشم مي خورد و مردم هر سنگي را بر مي داشتند زير آن خون تازه بود!


ابوقبيل مي گويد چون حسين عليه السلام کشته شد خورشيد آن چنان گرفت و که ستارگان نيمه ي روز ظاهر گرديدند تا اينکه ما گمان کرديم قيامت برپا شده است [7]

و در صواعق ابن حجر از ترمذي نقل کرده است: ام سلمه پيامبر را در خواب ديد در حالي که بر چهره و سرش غبار و گرد نشسته و مي گريست، علت آن را پرسيد، پيامبر فرمود: هم اکنون حسين را کشتند [8] .

از امام صادق عليه السلام روايت شده است که: چون حسين بن علي را به شمشير زدند و از اسب افتاد و مردم براي جدا کردن سر مبارک او شتاب کردند، از عرش منادي فرياد زد: اي امتي که بعد از پيامبر خود متحير و گمراه شده ايد! خداوند شما را به اضحي و فطر موفق ندارد [9]

مردم مدينه شامگاه آن روز که حسين عليه السلام کشته شد هاتفي را شنيدند که مي گفت:


مسح الرسول جبينه

فله بريق الخدود


ابواه من عليا قريش

وجده خير الجدود [10] [11]


مي آيد از سمت غربت، اسبي که تنهاي تنهاست

تصوير مردي- که رفته ست- در چشمهايش هويداست


يالش که همزاد موج ست، دارد فراز و فرودي

اما فرازي که بشکوه، اما فرودي که زيباست





در عمق يادش نهفته ست خشمي که پايان ندارد

در زير خاکستر او، گلهاي آتش شکوفاست


در جان او ريشه کرده ست، عشقي که زخمي ترين ست

زخمي که از جنس گودال، اما به ژرفاي درياست


در چشم او مي سرايد مردي که شعر رسايش

با آنکه کوتاه و ژرف ست، اما در اوج بلند است


داغي که از جنس لاله است در چشم اشکش شکفته ست؟

يا سرکشي هاي آتش در آب و آينه پيداست!


هم زين او واژگون ست هم يال او غرق خون ست

جايي که بايد بيفتد از پاي زينب، همين جاست


دارد زبان نگاهش، با خود سلام و پيامي

گويي سلامش به زينب، اما پيامش به دنياست:


افتاد امام من از پاي، تا آنکه مردي بتازد

در صحنه هايي که امروز، در عرصه هاي که فرداست


اين اسب بي صاحب انگار، در انتظار سواري ست

تا کاروان را براند در امتدادي که پيداست [12] .



پاورقي

[1] ذريعه النجاه 147.

[2] الملهوف 53.

[3] بحارالانوار 206 /45.

[4] بحارالانوار 210/45.

[5] اثبات الوصية 167.

[6] تاريخ الخلفاء 207.

[7] مختصر تاريخ ابن ‏عساکر 149 /7.

[8] الامام الحسين و اصحابه 336.

[9] علل الشرابع 76 /2.

[10] «پيامبر دست به پيشاني خود گرفته و، اشک بر گونه‏هايش جاري است؛ پدر و مادر حسين از برجستگان قريش هستند، و جد او بهترين اجداد است».

[11] البدء و التاريخ 13 /6.

[12] شعر از آقاي محمد علي مجاهدي (پروانه) است.