بازگشت

برخورد امام و وليد


چون وليد بن عتبه، حاکم مدينه، نامه ي يزيد را براي امام قرائت کرد، امام عليه السلام


فرمود: «من هرگز با يزيد بيعت نخواهم کرد» [1] .

مروان که از اين طرز برخورد امام ناراضي بود گفت: با اميرالمؤمنين بيعت کن! امام حسين عليه السلام فرمود: واي بر تو که سخن به گزاف گفتي، چه کسي يزيد را بر مؤمنين امير کرده است؟!

مروان- که از خشم، عنان اختيار را از دست داده بود- برخاست و در حالي که قبضه ي شمشير را در مشت مي فشرد به وليد گفت که: فرمان ده تا مأموران حکومتي سر از بدن او جدا کنند پيش از آنکه از خانه بيرون رود و من خون او را بر گردن مي گيرم!

در اين هنگام نوزده نفر از ياران جان بر کف امام- که فرياد او را شنيده بودند- با شمشيرهاي برهنه به قصر حکومتي حمله کردند و در حاليکه اطراف امام را گرفته بودند از دارالاماره خارج شدند [2] .

جمعي نوشته اند که: چون حسين عليه السلام از سخنان مروان در خشم شد به او فرمود: يابن الزرقاء تو به قتل من فرمان مي دهي؟! مائيم که اهل بيت نبوتيم و يزيد مرد فاسقي است که آشکارا شراب مي نوشد و فرمان قتل بي گناهان را صادر مي کند، هرگز کسي چون من با ناکسي چون او بيعت نخواهد کرد، گذشت زمان ثابت خواهد کرد که کدام يک از ما به خلافت و بيعت گرفتن از مردم سزاوارتر است.

بعد از خروج امام از مقر حکومتي، مروان رو به وليد کرد و گفت: تو حرف مرا نپذيرفتي، بخدا سوگند هرگز بر حسين دست پيدا نخواهي کرد.

وليد گفت: پيشنهاد تو براي من تباهي دينم را در پي داشت، بخدا سوگند که دوست ندارم همه ي عالم از آن من باشد و من قاتل حسين باشم، به خدا پناه مي برم از اينکه دستم به خون او آغشته شود به جرم اينکه او از بيعت با يزيد خودداري مي کند،


بخدا سوگند کسي که به جرم دست داشتن در قتل حسين عليه السلام در برابر ميزان قرار مي گيرد، در نزد خدا بسي ناچيز و سبک سنگ است.

مروان از سخنان وليد ناراضي بود ولي در ظاهر حق را به جانب او داد و گفت: اگر در مورد حسين عليه السلام چنين نظري داري در برخورد با او راه خوبي را انتحاب کرده اي! [3]


پاورقي

[1] «ما کنت ابايع ليزيد».

[2] مناقب ابن شهر آشوب 88 /4.

[3] ارشاد شيخ ‏مفيد 33 /2.