بازگشت

يورش وحشيانه


آنگاه عمر بن سعد فرياد برآورد و به سپاه کوفه گفت: مادامي که حسين در کنار


خيمه ها با اهل بيت خود مشغول وداع است بر او حمله کنيد! که اگر از آنان فارغ شود شما را از هم بطوري پراکنده کند که ميمنه از ميسره باز شناخته نشود! پس بر آن حضرت حمله کرده و او را تيرباران نمودند بگونه اي که تيرها از ميان طناب چادرها و خيمه ها مي گذشت و پيراهن بعضي از زنان را پاره مي کرد، پس امام عليه السلام بر سپاه دشمن حمله کرد و همانند شير خشمگين بر آنان تاخت در حالي که از هر طرف باران تير مي باريد و آن بزرگوار سينه اش را سپر آن تيرها قرار مي داد [1] .

در اين هنگام امام عليه السلام به سپاه کوفه فرمود: براي چه با من مقاتله مي کنيد؟ آيا حقي را ترک کردم يا سنتي را تغيير داده ام؟ و يا شريعتي را تبديل کرده ام؟!

آن جماعت پاسخ دادند نه! ولي با تو قتال مي کنيم بخاطر کينه اي که از پدرت داريم! و آنچه با پدران و پيرمردان ما در روز بدر و حنين کرده است [2] .

چون امام عليه السلام اين سخن را از آن گروه شنيد به سختي گريست و بعد به طرف راست و چپ نگريست ولي کسي از انصارش را نديد مگر اينکه خاک بر پيشاني آنها نشسته و شهيد شده بودند [3] .


پاورقي

[1] مقتل الحسين مقرم 277.

[2] الامام الحسين و اصحابه 306.

[3] ذريعة النجاة گر مرودي 134.