بازگشت

وداع امام


در اين هنگام امام عليه السلام براي وداع بسوي خيام آمد و فرمود: «يا سکينة! يا فاطمه!


يا زينب! يا ام کلثوم! عليکن مني السلام!».

سکينه فرياد برآورد: اي پدر! آيا تن به مرگ داده اي؟!

امام عليه السلام فرمود: چگونه چنين نباشد کسي که نه کمک کننده اي دارد و نه ياوري؟

سکينه گفت: اي پدر! ما را به حرم جدمان بازگردان!

امام عليه السلام فومود: اگر مرغ قطا را رها مي کردند مي خوابيد [1] .

خانمهاي حرم با شنيدن سخنان امام به زاري و شيون پرداختند، امام عليه السلام آنها را ساکت فرمود و روي به ام کلثوم نمود و گفت: اي خواهر! تو را وصيت مي کنم که خوددار باشي آنگاه سکينه فريادکنان بسوي امام آمد، و آن حضرت سکينه را بسيار دوست مي داشت، او را به سينه چسبانيد و اشک او را پاک کرد و گفت:


سيطول بعدي نيا سکينه فاعلمي

منک البکاء اذا الحمام دهاني


لا تحرقي قلبي بدمعک حسرة

مادام مني الروح في جثماني


فاذا قتلت فانت اولي بالذي

تأتينني يا خيرة النسوان [2] [3] .



پاورقي

[1] اين مثل را در جائي بکار مي‏برند که کسي مجبور بر انجام امري شود که آن را مکروه بدارد.

[2] «اي سکينه! بدان که طولاني خواهد بود گريه کردن تو پس از شهادت من؛ دل مرا با اشک حسرت خويش مسوزان، مادامي که جان در تن من است؛ و هنگامي که کشته گردم تو اولي هستي که در سوگ من نشيني اي برگزيده‏ي زنان».

[3] نفس المهموم 346.