بازگشت

هاتفي از غيب


نوشته اند که: حر به امام حسين عليه السلام گفت: هنگامي که عبيدالله بن زياد مرا سوي تو روانه کرد، و از قصر بيرون آمدم، از پشت سر آوازي شنيدم که مي گفت: اي حر! شاد باش که به خيري روي آوردي! چون به پشت سرم نگريستم، کسي را نديدم! با خود گفتم: اين چه بشارتي است که من به پيکار حسين عليه السلام مي روم؟! و هرگز تصور نمي کردم که سرانجام از شما پيروي خواهم کرد.

امام عليه السلام فرمود: به راه خير هدايت شدي [1] .


پاورقي

[1] مثيرالاحزان 59.

و در نقل ديگر آمده است که حر به حضرت عرض کرد: اي سيد من! پدرم را در خواب ديدم به من گفت: در اين ايام کجائي؟ گفتم: بيرون آمدم تا سر راه حسين قرار بگيرم، او بر من فرياد زد: واويلا تو را چکار با فرزند رسول خدا؟ اگر مي‏خواهي معذب و در آتش خالد باشي به جنگ او بيرون رو و اگر دوست داري که جد او شفيع تو باشد و در قيامت با او محشور گردي او را ياري نما و در راه او مجاهده کن. (وسيلة الدارين 127).