بازگشت

خبر دادن امام از عاقبت امر عمر بن سعد


سپس امام عليه السلام فرمود: عمر بن سعد کجاست؟ او را نزد من بخوانيد.

عمر بن سعد در حالي که دوست نداشت اين ملاقات صورت پذيرد، به نزد امام


آمد. امام به او گفت: تو مرا مي کشي؟! گمان مي کني که دعي بن دعي (ابن زياد) حکومت ري و گرگان را به تو ارزاني دارد؟! بخدا سوگند که چنين نخواهد شد، و اين عهدي است معهود! هر چه خواهي بکن که پس از من نه در دنيا و نه در آخرت، شاد نگردي، و گويي مي بينم سر تو را که در کوفه بر نيزه نصب کرده و کودکان بر آن سنگ مي زنند و آن را هدف قرار مي دهند!

عمر بن سعد خشمگين شد و روي بگرداند! و سپاه خود را گفت: در انتظار چه هستيد؟! همه يکباره بر او حمله کنيد که اينان يک لقمه بيش نيستند!! [1]


پاورقي

[1] بحارالانوار 10 /45.