بازگشت

خطبه ي دوم امام


پس از سکوت سپاه دشمن، امام عليه السلام فرمود:

تبا لکم ايتها الجماعة و ترحا، احين استصرختمونا و الهين فاصرخناکم موجفين سللتم علينا سيفا کان في ايماننا و حششتم علينا نارأ اقتدحناها علي عدونا و عدوکم، فاصبحتم البا لفا علي اوليائکم ويدا لاعدائکم بغير عدل افشوه فيکم و لا لامل اصبح لکم فيهم و عن غير حدث کان منا و لا راي تفيل عنا، فهلا- لکم الويلات- ترکتمونا و السيف مشيم و الجاش طامن و الراي لم يستخصف، و لکن استسرعتم اليها کتطاير الدبي و تداعيتم لها کتداعي الفراش، فسحقا و بعدا لطواغيت الامة و شذاذ الاحزاب و نبذة الکتاب و نفثة الشيطان و محرفي الکلام و مطفئي السنن و ملحقي العهرة بالنسب، المستهزئين الذين جعلوا القرآن عضين. و الله انه الخذل فيکم معروف، قد


و شجت عليه عروقکم و تورات عليه اصولکم فکنتم اخبث ثمرة، شجا للناظر واکلة للغاصب الا فلعنة الله علي الناکثين الذين ينقضون الايمان بعد توکيدها و قد جعلوا الله عليهم کفيلا، الا و ان الدعي ابن الدعي قد رکز منا بين اثنتين بين الملة- السلة- والذلة و هيهات منا الدنيئة- الذلة- يابي ذلک الله و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و انوف حمية و نفوس ابية ان نؤثر طاعة اللئام علي مصارع الکرام و اني زاحف اليهم بهذه الاسرة علي کلب العدو- قلة العدد- و کثرة العدو و خذلة الناصر [1] .

ثم انشا يقول:


فان نهزم فهزامون قدمأ

و ان نهزم فغير مهزمينا


و ما ان طبنا جبن و لکن

منايانا و دولة آخرينا


الا ثم لا تلبثون بعدها الا کريث ما يرکب الفرس حتي تدور بکم الرحي، عهد عهده الي ابي عن جدي فاجمعوا امرکم و شرکاءکم ثم کيدوني جميعا فلا تنظرون (اني توکلت علي الله ربي و ربکم ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها ان ربي علي صراط مستقيم) [2] . الهم احبس عنهم قطر السماء و ابعث عليهم سنين کسني يوسف و سلط عليهم قالم ثقيف يسقيهم کاسأ مصبرة و لا يدع فيها احدا الا قتلة بقتلة و ضربة بضربة و ينتقم لي و لاوليائي و اهل بيتي و اشياعي منهم فانهم غرونا و کذبونا و خذلونا و انت ربنا عليک توکلنا و اليک انبنا و اليک المصير [3] .

اي مردم! هلاک و اندوه بر شما باد که با آن شور و شعف زايد الوصف ما را خوانديد تا به فرياد شما رسيم، و ما شتابان براي فريادرسي شما آمديم، ولي


شما شمشيري را که خود در دست شما نهاده بوديم به روي ما کشيديد، و آتشي که ما بر دشمن خود و دشمنان شما افروخته بوديم براي ما فروزان کرديد! و در جنگ با دوستانتان، به ياري دشمنانتان برخاستيد! با اينکه آنان در ميان شما نه به عدل رفتار کردند و نه اميد خيري از آنان داريد و بدون اينکه از ما امري صادر شده باشد که سزاوار اين دشمني و تهاجم باشيم. واي بر شما! چرا آنگاه که شمشيرها در غلاف و دلها آرام و خاطرها جمع بود ما را رها نکرديد؟! و همانند مگس بسوي فتنه پريديد و همانند پروانه ها به جان هم افتاديد، هلاک باد شما را اي بندگان کنيز! و بازماندگان احزاب! و رها کنندگان کتاب! و اي تحريف کنندگان کلمات خدا! و فراموش کنندگان ناکسان سنت رسول! و کشندگان فرزندان انبيا و عترت اوصياي پيامبران! و ملحق کنندگان ناکسان به صاحبان انساب! و آزارکنندگان مؤمنين! و فريادگران رهبران کفر که قرآن را پاره کردند!

آري بخدا سوکند بيوفايي و پيمان شکني، عادت شماست، ريشه ي شما با مکر و بيوفايي درهم آميخته است و شاخه هاي شما بر آن پروريده است. شما خبيث ترين ميوه ايد، گلوگير در کام باغبان خود و گوارا در کام غاصبان و راهزنان، لعنت خدا بر پيمان شمناني که ميثاقهاي محکم شده را شکستند، خدا را کفيل خود قرار داده بوديد، بخدا سوگند که آن پيمان شکنان شمائيد! اينک اين دعي ابن دعي (عبيدالله بن زياد) مرا در ميان دو چيز مخير کرده است: يا شمشير کشيدن و يا خوار شدن! و هيهات که ما به ذلت تن نخواهيم داد، خدا و رسول او و مؤمنان براي ما هرگز زبوني نپسندند، دامنهاي پاکي که ما را پرورانده اند و سرهاي پرشور و مردان غيرتمند هرگز طاعت فرومايگان را بر کشته شدن مردانه ترجيح ندهند، و من با اين جماعت اندک با شما مي جنگم هر چند ياوران، مرا تنها گذاشتند.


سپس اشعاري را قرائت فرمود که ترجمه اش اين است:

«اگر پيروز شويم، دير زماني است که پيروز بوده ايم؛ و اگر مغلوب شويم باز هم مغلوب نشده ايم. عادت ما ترس نيست ولي کشته شدن ما با دولت ديگران قرين است».

سپس فرمود:

بخدا سوگند اي گروه کفران پيشه! پس از من چندان زماني نخواهد گذشت مگر به مقداري که سواره اي بر مرکبش سوار شود، که روزگار چون سنگ آسيا بر شما بگردد، و شما را در دلهره و اضطرابي عميق فرو برد، و اين عهدي است که پدرم از طرف جدم با من بسته است، پس رأي خويش و همراهان خود را بار ديگر ارزيابي کنيد تا روزگار بر شما غم و اندوه نبارد! من کار خويش را بر عهده ي خدا نهادم و مي دانم که چيزي بر زمين نجنبد مگر به دست قدرت بالغه ي الهي. بار خدايا! باران آسمان را از اينان دريغ کن، و بر ايشان تنگي وقحطي پديد آور، و آن غلام ثقفي را بر ايشان بگمار تا جام زهر به ايشان بچشاند، و انتقام من و اصحاب و اهل بيت و شيعيان مرا از اينان بگيرد، که اينان ما را تکذيب کردند و بي ياور گذاشتند، و تو پروردگار مائي، بسوي تو رو آورديم و برتو توکل نموديم و بازگشت ما بسوي توست [4] .


پاورقي

[1] تحف العقول 174؛ الاحتجاج 99 /2 با کمي اختلاف؛ مقتل الحسين خوارزمي6 /2.

[2] سوره‏ي هود: 56.

[3] بحارالانوار 9 /45.

[4] بدون ترديد ترجمه‏ي خطبه‏ي امام عليه‏ السلام منعکس کننده تمام آنچه در خطبه‏ي آن بزرگوار است نمي‏باشد چه آنکه متن عربي خطبه حاوي و دربردارنده لطائف و طرائفي است که زيبائي آن آميخته با متن عربي است و ترجمه‏ي آن بطور کامل و درست گوياي آن لطائف و زيبائيها نيست.