بازگشت

مرگ از عسل شيرين تر است


قاسم بن حسن عليه السلام به امام عليه السلام عرض کرد: آيا من هم در شمار شهيدانم؟

امام عليه السلام با عطوفت و مهرباني فرمود: اي فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟

عرض کرد: اي عمو! مرگ در کام من از عسل شيرين تر است!

و چه زيبا است اين شعر در توصيف اين نوجوان:


گر چه من خود کودکي نورسته ام

ليک دست از زندگاني شسته ام


کرده در روز ولادت مام من

باز با شهد شهادت کام من


امام عليه السلام فرمود: عمويت به فداي تو باد! آري تو نيز از شهيدان خواهي بود آنهم پس از رنجي سخت، و پسرم عبدالله نيز کشته خواهد شد.

قاسم گفت: اي عمو! مگر لشکر دشمن به خيمه ها هم حمله مي کنند تا عبدالله شير خوار هم شهيد شود؟!

امام عليه السلام فرمود: عمويت به فداي تو باد! عبدالله کشته خواهد شد هنگامي که دهانم


از شدت عطش خشک شود و به خيمه ها آمده آب يا شير طلب کنم و چيزي نيابم، فرزندم عبدالله را طلب مي کنم تا از رطوبت دهانش بنوشم، چون او را نزد من آوردند قبل از آنکه لبانم را بر دهان او بگذارم، شقاوت پيشه اي از لشکريان دشمن، گلوي فرزند شير خوارم را با تير پاره کند و خون او بر دستانم جاري شود، آنگاه است که دست به آسمان بلند کنم واز خدا طلب صبر نمايم وبه ثواب او دل بندم، در اين حال نيزه هاي دشمن مرا بسوي خود خواند و آتش از خندق پشت خيمه ها زبانه کشد و من بر آنها حمله خواهم کرد و آن لحظه، تلخ ترين لحظه ي دنياست و آنچه خدا خواهد، واقع شود.

علي بن الحسين عليه السلام فرمود: قاسم با شنيدن اين سخنان زار زار گريست و ما نيز گريستيم و بانگ شيون و زاري از خيمه ها بلند شد [1] .


پاورقي

[1] نفس المهموم 230.