بازگشت

سفر معاويه به مکه و تهديد به قتل مخالفان


هنگامي که معاويه خاطرش از مدينه جمع شد، به طرف مکه حرکت کرد و پس از انجام مراسم حج دستور داد تا منبري در نزديکي کعبه قرار دهند، و بعد به دنبال حسين بن علي عليه السلام و عبد الرحمن بن ابي بکر و ابن عمر و ابن زبير فرستاد، هنگامي که آنها حاضر شدند معاويه گفت: مي دانيد که در حق شما نيکي کردم! و يزيد برادر شما و پسر عم شماست و من مي خواهم که او خليفه باشد و شما امر و نهي کنيد!

عبدالله بن زبير در پاسخ معاويه سخناني گفت که خوشانيد او نبود و معاويه دستور داد تا دو نفر شمشير بدست در بالاي سر آنان بايستند و بعد رو به آنان کرده گفت که: اگر کوچکترين حرفي بزنيد گردن شما را خواهند زد! و در حالي که همراهان معاويه


در اطراف منبر جاي گرفته بودند، معاويه بر فراز منبر رفت و گفت: حسين و عبد الرحمن بن ابي بکر و ابن عمر و ابن زبير با يزيد بيعت نکرده اند و اينها از بزرگان مسلمين هستند که کاري بدون نظر آنها قطعي نخواهد شد و اگر من در اينجا حضور شما اين افراد را به بيعت با يزيد فراخوانم مسلما حرف مرا مي شنوند و از من اطاعت مي کنند.

بعد رو به آنان کرده و گفت: با يزيد بيعت کنيد و بر اين امر گردن نهيد!

مردم شام گفتند: اي معاويه! اجازه بده تا سر اين افراد را از بدن جدا کنيم زيرا وقتي ما رضايت خواهيم داد که اينها آشکارا با يزيد بيعت کنند.

معاويه که گويي اين سخنان را نشنيده است مردم را به بيعت با يزيد دعوت نمود و مردم نيز بيعت کردند.

گروهي که شاهد آن ماجرا بودند به امام حسين عليه السلام و يارانش گفتند که: شما گفته بوديد که هرگز با يزيد بيعت نخواهيم کرد، چه شد که بيعت کرديد؟!

آنها در پاسخ گفتند: ما بيعت نکرديم. و در پاسخ اين سؤال که: پس چرا سخنان معاويه را انکار نکرديد؟ گفتند: او با ما از در نيرنگ درآمد و تصميم قطعي داشت تا در همينجا خون ما را بريزد، مصلحت را در اينجا اينگونه تشخيص داديم [1] .


پاورقي

[1] العقدالفريد 162 /4.