بازگشت

نامه عمرو بن سعيد به يزيد


عمرو بن سعيد والي مکه خبر حرکت امام عليه السلام را به کوفه براي يزيد بن معاويه نوشت، يزيد چون نامه ي عمرو را خواند اين شعر را زمزمه کرد:


فان لا تزد قبر العدو فانه

يزرک عدو او يلو منک کاشح [1] [2] .


پس به عبيدالله بن زياد نامه اي نوشت بدين مضمون: «به من خبر رسيده که حسين عازم کوفه گرديده است، عصر و زمان تو از ميان زمانها و شهر تو در ميان شهرها با مسأله ي حسين آميخته است و تو از ميان کارگزاران با او روبروي هم قرار گرفته ايد و در


اين ماجرا يا تن به بندگي خواهي داد و يا آزادگي اختيار خواهي کرد» [3] .


روح حرم از حرم چون بيرون مي رفت

آه دل خاکيان به گردون مي رفت


آن غربت معصوم، خدا مي داند

چون آمده بود و از حرم چون مي رفت؟!


آن لحظه، وداع آخرين بود و، حسين

چون اهل حرم، کعبه غمين بود و، حسين


بشکوه ترين لحظه تداعي مي شد

تکبير نماز واپسين بود و حسين [4] .



پاورقي

[1] «اگر نزد قبر دشمن نزوي و او را زيارت نکني، او نزد تو خواهد آمد، و يا دشمن، تو را ملامت کند».

[2] مثير الاحزان 44.

[3] العقد الفريد 169 /4.

[4] اشعار از آقاي محمد علي مجاهدي (پروانه) است.