بازگشت

امام و محمد بن حنفيه


جريان گفتکوي محمد به حنفيه با امام حسين عليه السلام و پرسش از علت حرکت از مدينه و همراه بردن افراد خانواده و پاسخ امام به محمد بن حنفيه قبلا در بحث حرکت امام از مدينه به تفصيل ذکر شد، ناگفته نماند که ظاهرا محمد بن حنفيه از مدينه به مکه آمد و از امام درخواست اقامت در مکه را نمود که مورد قبول آن حضرت قرار نگرفت.

محمد بن داود قمي از امام صادق عليه السلام نقل کرده است که فرمود: در آن شبي که امام حسين عليه السلام فردايش از مکه عازم بود، محمد بن حنفيه نزد امام آمد و گفت: اي برادر! اهل کوفه را مي شناسي که با پدر و برادرت بيوفائي کردند، من بيم آن دارم که حال تو همانند آنان باشد و با تو نيز آنگونه که با آنان کردند رفتار کنند، اگر مي بيني که در مکه بماني (چون تو عزيزترين افراد حرم هستي) پس بمان.

امام عليه السلام فرمود: اي برادر! از آن بيمناکم که يزيد بن معاويه مرا در حرم بطور ناگهاني بقتل رساند و من باعث شکسته شدن حرمت اين خانه گردم.

محمد بن حنفيه گفت: اگر از ماندن در مکه خوف داري، بسوي يمن برو يا ناحيه اي را انتخاب کن که در آنجا قوي ترين مردم هستي و کسي دست بر تو پيدا نکند.

امام عليه السلام فرمود: در اين پيشنهاد مي انديشم.

هنگام سحر امام عليه السلام حرکت کرد، چون خبر به محمد بن حنفيه رسيد نزد ايشان آمد و مهار ناقه را گرفت و گفت: اي برادر! به من وعده دادي که در پيشنهاد من بيانديشي، چه باعث شد که به اين شتاب از مکه خارج شوي؟!

امام عليه السلام فرمود: بعد از آنکه از تو جدا شدم، خواب ديدم که رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم نزد


من آمد و فرمود: اي حسين! بيرون رو، بتحقيق خداوند اراده فرمود تو را کشته ببيند [1] . محمد بن حنفيه گفت: انا لله و انا اليه راجعون، پس مقصود از بردن اين زنان چيست؟ و چگونه است که با اين حال آنان را با خود مي بري؟

امام عليه السلام پاسخ داد: پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم به من فرمود: مشيت خداوند بر اين است که آنان اسير شوند [2] .

آنگاه محمد بن حنفيه با امام عليه السلام وداع کرد، و حضرت حرکت فرمودند [3] .


پاورقي

[1] «يا حسين! اخرج فان الله قد شاء ان يراک قتيلا».

[2] «ان الله قد شاء ان يراهن سبايا».

[3] الملهوف 26.