بازگشت

تلاش و توسل


((نجف اشرف )) رفت ، و پس از چند ماهي فهميد كه درس خواندن كاري است پر مشقت ، با خود گفت : خوب است بروم در حرم ((حضرت باب الحوائج ابوالفضل العباس (ع ))) و از او بخواهم در حق من دعا كند و بدون زحمت درس خواندن ، به درجه اجتهاد برسم ، سپس رفت و چند شبي در حرم مشغول گريه و دعا و درخواست شد به اميد اينكه به نتيجه مطلوب برسد.

پس از ساعتها گريه و زاري يك شب به خواب رفت و در عالم رؤ يا حضرت را ديد كه به خادمان فرمود: زود چوب و فلك بياوريد مي خواهم اين جوان را شلاق بزنم .

جوان با ترس و وحشت عرضكرد: چه گناهي كرده ام ؟!

حضرت فرمود: ((چه گناهي بالاتر از اين كه به جاي درس خواندن و مطالعه و تحقيق تنبلي و تن پروري را پيشه ساخته اي ، اگر مي خواهي مجتهد شوي برو مثل ديگران درس بخوان تا ما هم كمكت كنيم )).

از اين داستان مي فهميم كه درس را بايد خواند و در حد توان زحمت كشيده و در تحصيل علوم كوشش كرد، و در كنار آن نبايد توسل به حضرات معصومين و مقربان درگاهشان را فراموش كرد تا با مدد و ياري آنان بر مشكلات فانتيجه مطلوب رسيد. (20)


پاورقي

20- مردان علم در ميدان عمل 7/69