بازگشت

نظر حضرت


سيد جليل مرحوم حاج سيد نورالدين نهاوندي از تجار معروف و متدين اراك بوده است گرچه سواد نداشته لكن بسيار با ايمان و عقيده و صادق بوده است و مردم اراك به او عقيده داشته اند و كراماتي به او منسوب است منجمله عالم جليل و محقق نبيل حضرت حجة الاسلام آقاي آقاعلي ميريحيي دام ظله العالي از آن سيد بزرگوار دو قضيه نقل كرده اند كه يكي از آنها اين است كه سيد نور الدين گفت قبل از اينكه متاءهل شوم به اتفاق مادرم همراه قافله به عزم زيارت آقا اباعبداللّه الحسين ع به طرف كربلا حركت كرديم البته در راه خيلي به مادرم خدمت مي كردم مدتي در كربلا بوديم و به زيارت حضرت اميرالمؤ منين علي ع و ساير عتبات مقدسه را زيارت كرديم و براي آخرين مرتبه به عنوان وداع به كربلا رفتيم تا اينكه از طرف رئيس قافله ابلاغ شد كه فردا عازم حركت باشيم آن شب هم شب جمعه بود.

به مادرم خبر دادم كه برويم براي زيارت وداع لكن مادرم قبول نكرد وگفت الان خسته هستيم چند ساعتي استراحت مي كنيم هنگام سحر به زيارت مشرف مي شويم من هم رضايت مادر را ترجيح داده خوابيدم سحر از خواب بيدار شدم متاءسفانه ديدم كار خراب شده و جنب شده ام با عجله هرچه تمام تر به عزم غسل كردن روانه حمام شدم درب حمام بسته بود به حمام ديگري رفتم آن هم باز نبود.

خلاصه هركجا رفتم در برويم باز نشد با ناراحتي فوق العاده اي روانه صحن مطهر شدم ديدم همراهان همه به زيارت وداع مشغولند به اندازه اي غم و اندوه مرا فرا گرفت كه نمي توانم توصيف نمايم از روي تاءسف و ناراحتي چندان به پشت دست خود زدم كه دستم مجروح شد با حالت بيچارگي و اضطرار پشت پنجره آمدم ناگهان چشمم افتاد به جمال دل آراي حضرت سيد الشهداء ع در حالي كه از بالاي ضريح آهسته به طرف من مي آمد نگاه محبت آميزي به من فرمود، و دست محبت به صورتم كشيد.

آنانكه خاك را به نظر كيميا كنند آيا شود كه گوشه چشمي به ما كنند؟

فرمود سيد نورالدين خيلي ناراحتي برو غسل كن تا برسي در حمام باز مي شود ناگهان به حال خود آمدم ديدم خبري از آقا نيست با كمال عجله به طرف حمام روانه شدم ديدم تازه حمامي مي خواهد درب حمام را باز كند با كمال شوقزيارت وداع موفق شدم . (36)


پاورقي

36- زندگاني عشق ، 226.