بازگشت

زيارت ابي عبداللّه (ع)


مرحوم نوري در دارالسلام جلد يك صفحه دويست و چهل و پنج ازمرحوم طريحي در منتخب روايت نموده از سليمان اعمش كه گفت من در كوفه همسايه اي داشتم كه گاهي شبها نزدش مي رفتم و با هم صحبت و اختلاط مي كرديم ، يك شب در ميان صحبت ها اتفاقا صحبت كربلا پيش آمد الكلام يجرالكلام حرف حرف را مي آورد.

من از او سئوال كردم كه عقيده تو درباره زيارت حضرت سيد الشهداء آقا ابي عبداللّه الحسين ع چيست ؟ يك وقت گفت :

زيارت حسين بدعت است و هر بدعتي گمراهي و ضلالت است و منتهي گمراهي آتش جهنم است .

من خيلي ناراحت و خشمگين شدم و از پيشش برخاستم و باخود گفتم وقتي كه سحر شد نزدش مي روم و شمه اي از فضائل آقا سيد الشهداء ع را براي او نقل مي كنم اگر بر عناد و انكارش اصرار ورزيد او را ميكشم . سليمان گفت :

وقتي كه سحر شد آمدم پشت در خانه اش و دق الباب كردم ، همسرش پشت در آمد شوهرش را خواستم گفت ازاول شب به زيارت آقا سيدالشهداء ع رفته ، تعجب كنان از او خدا حافظي كردم و من هم به طرف كربلا رهسپار شدم گفتم اول زيارتي كرده باشم دوم دوستم را ببينم .

وقتي كه وارد حرم مطهر شدم ديدم همسايه ام سر به سجده گذاشته و پيوسته گريه مي كند و از خدا طلب استغفار و توبه مي كند بعد از مدت زيادي سراز سجده برداشت و مرا ديد، نزدش رفتم ديدم حالش منقلب است ، گفتم اي مرد تو كه ديروز مي گفتي زيارت حسين بدعت است و هر بدعتي گمراهيست و منتهي گمراهي آتش دوزخست . و امروز مي بينم براي زيارت آمده اي ؟! گفت : اي سليمان مرا سرزنش نكن زيرا من قائل به امامت اهلبيت عليهم السلام نبودم تا امشب كه خوابم برد خوابي ديدم كه به وحشت افتادم .

گفتم چه خوابي ديدي ؟

گفت در عالم خواب ديدم مردي جليل القدر كه نمي توانم وصف جمال و جلال و كمالش را بيان كنم دور او را جمعيتي احاطه كرده بودند در جلوي او سواري بود و آن سوار تاجي بر سرداشت وآن تاج داراي چهار ركن بود و بر هر ركن گوهري درخشان نصب بود كه تا مسافت ها راه را روشن مينمود.

به يكي از خدمتگزاران آنحضرت گفتم : اين آقاكيست ؟

گفت : آقا رسول اللّه ص است . گفتم آنكه در پيش روي اوست كيست ؟!

گفت آقا اميرالمؤ منين علي ع وصي رسول اللّه ص است بعد نگاه كردم ديدم ناقه اي از نور پيدا شد و بر آن ناقه هودجي از نور بود و ناقه ما بين زمين و آسمان پرواز مي كرد. پرسيدم اين ناقه از كيست ؟! گفت از حضرت خديجه كبري و فاطمه زهرا سلام اللّه عليهما است پرسيدم اين جوان كيست ؟! گفت حضرت امام حسين ع است كه همه براي زيارت مظلوم كربلا آقا سيد الشهداء ابا عبداللّه الحسين ع مي روند. متوجه هودجي شدم ديدم نوشته هائي از طرف آن بزمين پخش مي شود پرسيدم اينها چيست ؟

گفت در اينها نوشته شده كساني كه شب جمعه به زيارت آقا حسين ع مي آيند از آتش جهنم در امان هستند.

من خواستم يكي از آنها را بردارم گفت تو كه ميگفتي زيارت امام حسين ع بدعت است اين نوشته بدست تو نمي رسد مگر اعتقاد به فضيلت و شرافت آن حضرت را پيداكني با حالت جزع و فزع و گريه و ترس و وحشت از خواب بيدار شدم و در همان ساعت به زيارت حضرت سيد الشهداء آقا اباعبداللّه الحسين ع مشرف شده و توبه كردم . اي سليمان بخدا قسم من از قبر امام حسين ع جروح از بدنم جدا شود. (33)


پاورقي

. 33- زندگاني عشق ، 210.