بازگشت

رهايش كنيد پناه به من آورده


شبي را در حرم مطهر سيدالشهداء (ع ) مشرف بودم وقت سحر شد، ديدم دو نفر به صورتهاي مهيب و عجيبي آمدند و زنجيري از آتش بدست آنها بود بالاي سر قبري رفتند كه صاحبش را در همان روز دفن كرده بودند نعشي را از آن قبر بيرون آوردند و آن زنجير آتشين را به گردنش گذاردند و

گفتند: اي بدبخت تو را چه قابليت است كه در اين زمين مقدس دفن شوي خواستند او را بيرون ببرند رو كرد به قبر حضرت سيدالشهداء (ع ) و عرض كرد:

يا اَبا عَبْدِاللّهِ اِنّي اِسْتَجَرْتُ بِجَوارِكَ وَ اَنَا ضَيْفُكْ. يعني : آقا من مهمان تو هستم و به تو پناه آورده ام . ناگهان ديدم در ضريح باز شد و آقا سيدالشهداء (ع ) بيرون آمدند و رو كردند به آن دو نفر و فرمودند: خُلُوهُ خُلُوهُ فَاِنَّهُ يَسْتَجارُ بِنا. يعني او را رهايش كنيد زيرا به من پناه آورده .

پس غُل زنجير آتشين را از گردنش برداشتند و رفتند. آقا، يا اباعبداللّه دوستانت همه آرزو دارند بيايند كربلا و در جوار شما باشند كه آنپناه دهي . (56)


پاورقي

56- آثار، ص 48.