بازگشت

مهمان نوازي حضرت


شبي در حرم مطهر مي بيند عربي پابرهنه خون آلود پاي خونين و كثيف خود رابه ضريح زده و عرض حال مي كند. آن مرحوم او را نهيب مي دهد و بالاخره امر مي كند كه او را از حرم بيرون نمايند در حال بيرون رفتن آن عرب رو به ضريح حضرت امام حسين (ع ) كرد و گفت : يا حسين من گمان مي كردم اين خانه تو است حالا معلوم شد خانه ديگريست و با حال منقلب از در حرم بيرون رفت .

همان شب آن مرحوم در خواب مي بيند آقا حضرت امام حسين (ع ) روي منبر در صحن مقدس تشريف دارند در حالي كه ارواح مؤ منين در خدمت هستند حضرت از خادم خود شكايت مي كند كليددار مي ايستد و عرض مي كند يا جدا مگر چه خلاف ادبي از ما صادر شده ؟ حضرت مي فرمايد امشب عزيزترين مهمانان مرا از حرم من با زجر بيرون كردي و من از تو راضي نيستم و خدا هم از تو راضي نيست مگر اينكه او را راضي كني . عرض كردم يا جداه او را نمي شناسم و نمي دانم كجاست ؟ حضرت فرمود: الان در خان حسين پاشا (نزديك خيمه گاه ) خوابيده و به حرم ما آمده بود زيرا او را با ما كاري بود كه انجام داديم و آن شفاي فرزندش كه مفلوج بوده و فردا با قبيله اش مي آيند آنان را استقبال كن .

چون بيدار مي شود با چند نفر از خادمها به سوي خان پاشا مي رود و آن غريب را در همانجائي كه حضرت فرموده بود مي يابد و دستش را مي بوسد و با احترام بخانه خود مي آورد و از او بخوبي پذيرائي مي نمايد.

فردا هم به اتفاق سي نفر از خدام به استقبال مي رود چون مقداري راه مي رود مي بيند جمعي هوسه كنان (شادي كنان ) مي آيند و آن بچه مفلوج را كه شفا يافته بود همراه آوردند و به اتفاق به حرم مطهر آقا (ع ) مشرف مي شوند. (21)


پاورقي

21- ترجمه كامل الزيارات ص 431.