بازگشت

گامهائي كه جهت حضرت برداشت


يكي از شبهاي جمعه مقارن با ساعت يك نصف شب آمدم تخت فولاد (قبرستان مؤ منين و علماي مشهور در اصفهان ) ديروقت بود مردم خواب بودند ماشين را خاموش نموده و با هُل آنرا داخل تكيه كردم .

يك چند زيلو روي هم بود آمدم و بروي آنها نشستم و سيگاري روشن كردم تا بعد بروم استراحت كنم . ناگهان چشمم به مقبره آقاي سيد محمّدباقر درچه اي استاد مرحوم آية اللّه بروجردي رضوان اللّه تعالي عليه افتاد روي به آسمان كردم صدا زدم خدايا من مي دانم آقا سيد محمّدباقر در خانه تو آبرو دارداين سيد امشب بخواب من بيايد و يك خبري از آن دنيا بمن بدهد. سيگارم تمام شد رفتم خوابيدم در عالم رؤ يا ديدم جمعيتي دورتا دور كه بعضي نشسته و برخي ايستاده بودند. در اين هنگام ديدم آقا سيد محمّد باقر درچه اي يك پيراهن سفيد پوشيده و يك عرقچين بر سرش مي باشد اشاره بمن نمود و صدا زد هر قدمي كه براي امام حسين (ع ) در دنيا برداشتم در اينجا (عالم برزخ ) دارند پايم حساب مي كنند. يعني دنيا و آخرت اگر مي خواهي دحسين (ع ) را رها نكن . (2)


پاورقي

2- ترجمه كامل الزيارات ص 377.