بازگشت

معجزات و كرامات امام حسين


835 - نورانيت امام حسين (ع) در رحم حضرت زهرا (س)

حضرت زهرا (س) مي فرمايد: وقتي به چهار ماهگي رسيد خداوند او را در وحشت انيس من قرار داد، در جايگاه عبادت با من بود، وقتي به شش ماه رسيد در شب تاريک، نيازي به چراغي نداشتم از نور حسين (ع) استفاده مي کردم تا اين که فرمود:

وجعلت اسمع اذا خلوت بنفسي في مصلاي التسبيح و التقديس في باطني.

هنگامي که در جايگاه نماز با خودم خلوت مي کردم صداي سبحان الله را از رحم خود مي شنيدم. [1] [2] .

836 - درخشندگي ويژه امام حسين (ع)

فاطمه (س) مي فرمايد: درخشش نور امام حسين (ع) به گونه اي بود که در هنگام حمل وي، پيامبر (ص) به من مي فرمود:... فاني اري في مقدم وجهک ضوءا و نورا و ذلک انک ستلدين حجه لهذا الحق. [3] دخترم! من در پيشاني تو درخشندگي و نورانيت ويژه اي مي بينم و اين نور نشانگر آن است که به زودي حجت خدا بر اين مردم را به دنيا خواهي آورد.

پرتو نور حسين (ع) به صورتي بود که مادرش (ع) مي گفت: در شب هاي تار به چراغ نياز نداشتم. [4] [5] .

837 - نامگذاري حسين (ع) توسط خداوند.

هنگامي که حضرت امام حسين (ع) متولد شد، حضرت رسول (ص) به اسماء فرمود: اي اسماء! فرزند من را بياور.

اسماء مي گويد: آن حضرت را در جامه سفيدي پيچيده و به خدمت پيامبر (ص) بردم.

حضرت او گرفت و در دامن خود گذاشت و در گوش راست او اذن و در گوش چپش اقامه گفت.

سپس جبرييل نازل شد و گفت: حق تعالي به تو سلام مي رساند و مي فرمايد: چون علي (ع) نسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسي (ع) است پس او را به اسم پسر کوچک هارون يعني شبير نام بگذار و چون لغت تو عربي است او را حسين (ع) بنام. [6] .

838 - آرام کردن حسين توسط جبرييل

ابن شهر آشوب در مناقب گويد که در حديث آمده است که: روزي جبرييل فرود آمد و فاطمه (س) خوابيده بود. حضرت حسين (ع) بيدار شد و به عادت اطفال بي تابي مي کرد، پس جبرييل بنشست و او را از گريه بازداشت تا مادرش بيدار شد و رسول خدا (ص) فاطمه را از اين آگاه کنيد.

سيد بحراني در مدينه المعاجز روايت مي کند از شرحبيل بن ابي عوف که گفت: وقتي حسين (ع) متولد شد فرشته اي از فرشتگان فردوس اعلي فرود آمد و به درياي اعظم رفت و در اقطار آسمان ها و زمين فرياد زد: اي بندگان خدا! جامه هاي حزن بپوشيد و اظهار غم و اندوه کنيد که جوجه محمد (ص) مذبوح و مظلوم است. [7] [8] .

839 - لباس بهشتي

ام سلمه همسر پيامبر اکرم (ص) مي گويد: پيامبر (ص) را ديدم که لباس ‍ مخصوص که در دنيا نظيرش را نديده بودم، بر حسين (ع) مي پوشاند. من در مورد آن لباس از پيامبر (ص) سوال کردم. آن حضرت فرمود: اين هديه خداوند به حسين (ع) است و من آن را بر اندامش مي پوشانم. [9] .

هم چنين در روايت آمده است که: گاهي امام حسن (ع) و امام حسين (ع) در دوران کودکي، در شب عيد، لباس جديدي مي خواستند که از جانب خداوند متعالي به وسيله ملکي از ملايکه، به آنها هديه مي شد و حضرت فاطمه (س) بر آنها مي پوشاند. [10] [11] .

840 - طعام و لباس هاي بهشتي

امام حسين (ع) هرگاه ارده مي فرمود: ميوه هاي گوناگون و نعمت هاي جاودانه بهشت هديه مي شد از آن جمله: خرما، گلابي، سيب و نيز هر غذايي که از بهشت به پيامبر و علي و فاطمه و حسن (ع) هديه شد، بيشتر به خواست آن حضرت يا به خاطر او بود. [12] [13] .

841 - خوردن شير از دست پيامبر (ص)

در روايت مناقب ابن شهر آشوب که از طريق اهل سنت نقل کرده، آمده است که وقتي حسين (ع) به دنيا آمد، مادرش فاطمه (س) بيمار گرديد. و شيرش خشک شد، و رسول خدا (ص) براي فرزندش حسين (ع) دايه اي جستجو کرد، ولي پيدا نشد. و از اين رو حسين را به نزد رسول خدا (ص) مي آوردند و آن حضرت انگشت ابهام خود را در دهان آن کودک مي گذرد و او مي مکيد و خداي تعالي در ابهام آن حضرت انگشت ابهام خود را در دهان آن کودک مي گذارد و او مي مکيد و خداي تعالي در ابهام آن حضرت، روزي آن کودک را قرار داده بود.

در روايت ديگري است که رسول خدا (ص) به وسيله دهان خود اين کار را مي کرد و همان گونه که پرندگان از راه دهان به بچه هاي خود غذا مي دهند، آن حضرت به آن کودک غذا مي داد و اين ماجرا چهل شبانه روز طول کشيد و سبب شد که گوشت آن فرزند از گوشت رسول خدا (ص) روييده شود. [14] [15] .

842 - سرور جوانان بهشت.

حذيفه گويد: پيامبر (ص) به من فرمود: اين شخصي را که به من برخورد ديدي؟

عرض کردم: آري اي رسول خدا!

فرمود: او فرشته اي است که پيش از اين ساعت به زمين نيامده بود، از خداوند اجازه خواسته که (به زمين فرود آيد و) بر علي سلام دهد و خداوند او را اجازه فرموده، او آمد و سلام داد، و نيز به من بشارت داد که حسن و حسين دو سرور جوانان بهشتي هستند، و فاطمه خاتون زنان بهشتي است. [16] [17] .

843 - پود پيراهن از پر جبرييل

در جلاء العيون آمده است: ام سلمه گفت: ديدم روزي حضرت رسالت (ص) حله اي به فرزند خود حسين (ع) مي پوشانيد که به جامه هاي دنيا شباهت نداشت.

گفتم: يا رسول الله! اين چه جامه است که به جامه هاي دنيا نمي ماند؟

حضرت فرمود: اين هديه است که پروردگار من براي حسين (ع) فرستاده است و پودش از پرهاي بال جبرييل است؛چون امروز روز عيد است اين جامه را بر او مي پوشانم. [18] .

844 - بر آوردن حوايج

امام حسين عليه السلام پيرامون رفع حوايج مردم و برآوردن نياز نيازمندان و عدم رد کردن ايشان مي فرمايد.

صاحب الحاجه لم يکرم وجهه عن سوالک فاکرم وجهک عن رده. يعني؛کسي که از تو حاجتي خواسته است، آبروي خود را با درخواست از تو ريخته است (و به تو روي زده است) پس تو ديگر با رد کردن او آبروي خود را نريز... [19] [20] .

845 - اداي دين اسامه

وقتي که اسامه بن زيد سخت بيمار شد و به بستر مرگ افتاد، حضرت امام حسين (ع) به محض اطلاع از اين امر، به عيادت او شتافت و او را در بستر بيماري بسيار اندوهناک ديد.

حضرت به او فرمود: اداي قرض تو به عهده من.

اسامه عرض کرد: مي ترسم قبل از پرداخت دين و بدهکاري خود بميرم.

حضرت فرمود: يقين داشته باش که پيش از مرگ تو قرض و بدهکاريت را مي پردازم.

پس امام حسين (ع) به عهد خود وفا کرده و قبل از مرگ اسامه، تمام قرض ‍ او را پرداخت و آنگاه اين کلمات را بيان فرمودند:

شر خصال الملوک الجبن من الاعداء و القسوه علي الضعفاء و البخل عند الاعطاء.از صفات زشت و ناستوده پادشاهان اين است که از دشمن بترسند و نسبت به ضعيفان و بيچارگان قساوت و سنگدلي داشته و به هنگام بذل و بخشش بخيل و لئيم باشند. [21] [22] .

846 - ايمان يهودي

ابن شهر آشوب روايت کرده است که حضرت امام حسين عليه السلام فرمود: بهترين اعمال بعد از نماز داخل کردن سرور در قلب مومن است بر وجهي که متضمن گناهي نباشد.

به درستي که من ديدم روزي غلامي با سگي طعام مي خورد من از سبب آن پرسيدم گفت: يا بن رسول الله! من مغمومم مي خواهم او را شاد گردانم، شايد شادي او موجب شادي من گردد؛زيرا که مالکي دارم يهودي و مي خواهم از دست او نجات يابم.

حضرت چون اين سخن را از غلام شنيد رفت به نزد آن يهودي که مالک او بود و فرمود: دويست دينار طلا مي دهم که غلام خود را به من بفروشي.

يهودي گفت: من غلام را فداي گام هاي تو کردم که برداشته اي و به خانه من آمده اي و اين بستان با نيز با او مي دهم و مال را به تو پس مي دهم.

حضرت فرمود: مال را به تو بخشيدم.

يهودي گفت: قبول کردم به غلام بخشيدم.

حضرت فرمود: غلام را آزاد کردم و مال ها را به او بخشيدم.

زن يهودي گفت: من مسلمان شدم و مهر خود را به شوهرم بخشيدم.

يهودي گفت: من نيز مسلمان شدم و اين خانه را به زن خود بخشيدم. [23] .

847 - سخاوت و بزرگواري امام حسين (ع)

مردي از مسلمين مدينه به شخصي مقروض شد و نتوانست قرض خود را ادا کند، از طرفي طلبکار اصرار داشت که او قرضش را بپردازد.

آن مرد براي چاره جويي به حضور امام حسين عليه السلام آمد، هنوز سخني نگفته بود، امام حسين (ع) دريافت که او براي حاجتي آمده است (براي اين که آبروي او حفظ شود) به او فرمود: آبروي خود را از سوال روياروي نگهدار، نياز خود را در نامه اي بنويس، که به خواست خدا آن چه تو را شاد کند به تو خواهم داد.

او در نامه اي نوشت: اي اباعبدالله! فلان کس پانصد دينار از من طلب دارد و اصرار دارد که طلبش را بگيرد، لطفا با او صحبت کن که تا وقتي که پولدار شوم، به من مهلت دهد.

امام حسين (ع) پس از خواندن نامه او به منزل خود رفت و کيسه اي محتوي هزار دينار آورد و به او داد و فرمود؛

با پانصد دينار اين پول، بدهکاري خود را بپرداز و پانصد دينار ديگر، به زندگي خود سر و سامان بده و جز در نزد سه نفر به هيچ کس حاجت خود را مگو:

1 - دين دار، که دين نگهبان او است، 2 - جوانمرد که به خاطر جوانمردي حيا مي کند، 3 - صاحب اصالت خانوادگي که مي داند تو به خاطر نيازت دوست نداري آبروي خود را از دست بدهي. او شخصيت تو را حفظ مي کند و حاجتت را روا مي سازد. [24] [25] .

848 - فلسفه روزه

روزي از آن حضرت سوال شد: چرا خداوند روزه را بر بندگانش واجب کرده است؟

امام حسين عليه السلام فرمودند: براي اين که ثروتمندان طعم گرسنگي را بچشند و نسبت به فقرا و مستمندان بذل و بخشش نمايند. [26] [27] .

849 - شفا دادن کور

در مدينه المعاجز از کتاب ثاقب المناقب از غلام حضرت اميرالمومنين (ع) نقل کرده که مي گويد: ديدم حضرت اميرالمومنين تير مي انداخت و ملايکه آن تيرها را دوباره براي آن حضرت مي آوردند، پس کور شدم رفتم خدمت مولايم حسين عليه السلام حکايت خود را نقل کردم فسمح يده علي عيني فرجعت کما کنت پس آن حضرت دست مبارک را بر چشم هاي من کشيد، دوباره بينا شدم و هم چنين مرده زنده کردن براي ائمه هداي (ع) بوده، به خصوص از براي سيدالشهداء عليه السلام که هم در حال حيات آن حضرت اين معجزه از آن حضرت ظاهر شده و هم بعد از شهادت به ظهور رسيده. [28] .

850 - رفع تب به برکت امام حسين (ع)

بيماري از مسلمانان که سخت در آتش تب مي سوخت بستري بود، امام حسين عليه السلام به عيادت او رفت، همين که از در خانه وارد منزل شد، تب از بدن بيمار خارج گرديد.

امام حسين عليه السلام کنار بستر بيمار نشست و از او احوالپرسي کرد، بيمار عرض کرد: از قدم مبارک شما بسيار خشنودم که آمديد و به برکت قدم شما، تب از من فرار کرد.

امام حسين عليه السلام فرمود:

والله ما خلق الله شيئا الا و قد امره بالطاعه لنا؛به خدا سوگند، خداوند چيزي را نيافريده مگر اين که او را امر به اطاعت ما کرده است.

سپس فرمود: اي تب!

(رواي گويد!: ما صداي مي شنيديم ولي صاحب صدا را نمي ديديم که) گفت: لبيک يا اباعبدالله؛فرمانبردارم اي اباعبدالله.

امام حسين (ع) فرمود: آيا امير مومنان علي (ع) به تو امر نکرده نزد کسي نروي مگر آن کس که از دشمنان ما باشد، يا گنهکاري باشد تا تو کفاره گناهان او باشي. [29] [30] .

851 - دست در ظرف آب کن

بعضي نقل کرده اند، هند در خانواده يهودي بود، بر اثر بيماري در ايام کودکي فلج شد، مداواي بسيار کردند، نتيجه نبخشيد، سرانجام متوسل به امام علي (ع) شدند، آن حضرت به حسين فرمود: دست در آب ظرفي کن:

حسين عليه السلام چنين کرد، سپس هند از آن آب به بدن خود زد و شفا يافت، او و پدرش و خاندانش به اسلام گرويدند، او از آن پس کنيز در خانه خاندان نبوت شد تا آن هنگام که کنيز در خانه امام حسين (ع) گرديد، سرانجام معاويه وقتي که به کمال و جمال او پي برد، او را به ازدواج يزيد در آورد. [31] [32] .

852 - يادي از مرحوم الهي قمشه اي

مرحوم استاد بزرگ آيت الله ميرزا مهدي قمشه اي که داراي تاليف بسيار است، از جمله ديواني است مشحون از قصايد و عزليات و اشعار پر مغز در مسايل اسلامي و منقبت چهارده معصوم عليه السلام که از او به يادگار ماند و از جمله ترجمه قرآن مجيد که در دسترس عموم است.

نقل شده خداوند پسري به ايشان داد، نام او را حسين گذاشت (که اکنون از فضلاي ارجمند است.)

اين حسين، بيمار شد، ايشان نذر کرد که اگر حسين عليه السلام، شفا يابد،

قصيده اي پيرامون امام حسين (ع) بسرايد، پسرش شفا يافت، و او قصيده بسيار غرا و پر مغزي سرود و ماجراي کربلاي حسيني را نيز در اشعار خود آورد که در ديوان مذکور تحت عنوان نغمه حسيني ثبت و چاپ شده است.

استاد حسن زاده آملي مي فرمود: وقتي که جنازه استاد الهي قمشه اي را به قم آوردند و در ميان لحد قبر گذارند، مرحوم استاد علامه طباطبايي کنار قبرش آمد و گريه سختي کرد و فرمود: امسال دو ضايعه بزرگي رخ داد.

1 - رحلت مرحوم آيت الله شيخ محمد تقي آملي،

2 - رحلت آيت الله الهي قمشه اي

مرحوم استاد قمشه اي در سن 70 سالگي در گذشت و قبر شريفش در وادي السلام قم در يکي از حجرات ناحيه چپ در ورودي قرار دارد. [33] .

853 - روضه امام حسين (ع) و رفع وبا

حاج آقا سيد محمد صادق شيرازي فرزند حضرت آيه الله حاج آقا سيد ميرزا مهدي شيرازي رحمه الله مقيم کربلاي معلي براي بنده نقل فرمودند: مادر بزرگم در کربلاي معلي هر روزه در منزل خود مجلس روضه اي برقرار مي نمودند و احيانا فرزندان محترمش، آقايان آميرزا مهدي، آميرزا عبدالله براي مادر چند جمله روضه مي خواندند که تعزيه حضرت سيدالشهداء (ع) هر روزه در منزلشان برقرار باشد.

اين روش ادامه داشت تا سالي که وبا در آن شهر مقدس شيوع پيدا کرد - حدودا در سال 1330 ه ق. - و عده زيادي را از پا در آورده و بعضي از منازل، همه سکنه اش از بين رفتند.

ولي به لطف حق، اهل آن خانه که هر روزه ذکر مصيبت امام حسين در آن مي شد، از اين مرض جانگاه به سلامت رستند و اين موجب شگفتي شده بود، تا اين که شبي همان بانوي مکرمه، در عالم خواب مشاهده کرد که وبا به صورت در وادي کربلا ظاهر شده و مي گويد: ما به اين شهر آمديدم و به همه خانه ها سرزديم. اما منزل اينها (اشاره به همان بانوي مکرمه) امروز رفتيم روضه؛ فردا رفتيم روضه. [34] [35] .

854 - بوي سيب سرخ

يکي از دوستان شيخ رجبعلي خياط نقل مي کند که: همراه ايشان به کاشان رفتيم. عادت شيخ اين بود که هر جا وارد مي شد به زيارت اهل قبور مي رفت. هنگامي که وارد قبرستان کاشان شديدم، شيخ گفت:

السلام عليک يا اباعبدالله (ع).

چند قدم جلوتر رفتيم فرمود: بويي به مشامتان نمي رسد؟

گفتيم: نه! چه بويي؟

فرمود: بوي سيب سرخ استشمام نمي کنيد؟

گفتيم: نه! قدري جلوتر آمديم به مسؤول قبرستان رسيديم، جناب شيخ از او پرسيد: امروز کسي را اين جا دفن کرده اند؟

او پاسخ داد: پيش پاي شما فردي را دفن کرده اند و ما را سر قبر تازه اي برد. در آن جا همه ما بويي سيب سرخ را استشمام کرديم. پرسيديم: اين چه بويي است؟

شيخ فرمود: وقتي که اين بنده خدا را در اين جا دفن کردند، وجود مقدس ‍ سيدالشهداء (ع) تشريف آوردند، اين جا و به واسطه اين شخص عذاب از اهل قبرستان برداشته شد. [36] .

855 - اثر عزاداري حسيني (ع)

سيد جليل مرحوم دکتر اسماعيل مجاب (دندانساز) عجايبي از ايام مجاورت در هندوستان که مشاهده کرده بوده نقل مي کرد، از آن جمله مي گفت: عده اي از بازرگانان هند و (بت پرستان) به حضرت سيدالشهداء معتقد و علاقه مندند و براي برکت مالشان با آن حضرت شرکت مي کنند؛يعني در سال مقداري از سود خود را در راه آن حضرت صرف مي کنند، بعضي از آنها روز عاشورا به وسيله شيعيان، شربت و پالوده و بستني درست کرده و خود به حال عزا ايستاده و به عزاداران مي دهند و بعضي آن مبلغي که راجع به آن حضرت است به شيعيان مي دهند تا در مراکز عزاداري صرف نمايند.

يکي از آنان را رعايت چنين بود که همراه سينه زنها حرکت مي کرد و با آنها به سينه مي زد چون مرد، بنا به مرسوم مذهبي خودشان بدنش را در آتش ‍ سوزانيدند تا تمام بدنش خاکستر شد، جز دست راست و قطعه اي از سينه اش که آتش آن دو عضو را نسوزانيده بود.

بستگان آن دو قطعه را آوردند نزد قبرستان شيعيان و گفتند: اين دو عضو مربوط به حسين شماست.

جايي که آتش دنيا به وسيله حسين عليه السلام خاموش و برد و سلام مي گردد پس نسوزانيدن آتش ضعيف دنيوي به وسيله آن بزرگوار جاي تعجب نيست.

و جماعتي از هندوها هر ساله شب هاي عاشورا در آتش مي روند و نمي سوزند و اين مطلب مشهور و مسلم است. [37] [38] .

856 - اسلام آوردن طبيب يهودي

يزيد پس از شهادت امام حسين (ع) پيش از آن که به عذاب آخرت مبتلا شود، در دنيا به درد بي درماني معذب گرديد. يکي از اطباي يهودي را براي معالجه طلب کرد، طبيب نگاهي به يزيد کرد و از روي تعجب انگشت حيرت به دندان گزيد. سپس با تدبير ويژه اي چند عقرب از گلوي او بيرون کشيده و گفت: ما در کتب آسماني ديده ايم و از علما شنيده ايم که هيچ کس به اين بيماري مبتلا نمي شود، مگر آن که قاتل پسر پيغمبر باشد، بگو گناهي کرده اي که به اين مرض گرفتار شده اي؟!

يزيد از خجالت سر را به زير افکنده و پس از لحظاتي گفت: من حسين بن علي را کشته ام، يهودي انگشت سبابه خود را بلند کرد و گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله.

طبيب مسلمان شد. از جاي برخاست و به منزل خود رفت، برادر خود را به دين اسلام دعوت کرد، قبول نکرد، ولي همسر او و خويشانش پذيرفتند، همسر برادرش نيز اسلام را قبول کرد و اسلامش را از شوهرش مخفي کرد.

در همسايگي او يکي از شيعيان خالص بود که اکثر روزها مجلس تعزيه داري حضرت سيدالشهداء (ع) را برپا مي کرد، آن زن تازه مسلمان در آن مجلس شرکت مي نمود و بر مصايب اهل بيت عصمت و طهارت مي گريست. بعضي از يهوديان جريان را به شوهرش اطلاع دادند، يهودي گفت: امروز او را امتحان مي کنم، لذا به خانه رفت و گفت: امشب هفتاد نفر يهودي مهمان ما خواهند بود، شرايط ميزباني را آماده و انواع خوردني ها را جهت پذيرايي مهيا کن!

بانوي تازه به مسلمان خواست مشغول غذا پختن شود، صداي ذکر مصيبت حضرت سيدالشهداء عليه السلام را شنيد، فورا به مجلس عزا رفت و در عزاي آن حضرت گريه زيادي کرد.

وقتي به خود آمد، سخن شوهر به يادش آمد، ولي وقت تنگ شده بود. متوسل به فاطمه زهرا (س) شد و به سوي خانه آمد، وقتي به خانه رسيد. ديد بانواني سياه پوش جمع شده و هر يک با چشم گريان مشغول خدمت مي باشند و لحظه اي استراحت ندارند! در ميان بانوان، خانم بلند بالايي را ديد که در مطبخ مشغول پختن غذا است و بانوي مجلله اي را ديد که پيراهن خون آلودي در کنار گذاشته است!

زن تازه مسلمان عرض کرد: اي بانوي گرامي! شما کيستيد که با قدوم خود اين کاشانه را مزين فرموده و لوازم مهماني را مهيا کرده ايد؟!

آن بانوي مجلله فرمود: چون تو عزاداري فرزند غريب و شهيدم را بر کار خانه ات مقدم داشتي، بر فاطمه لازم شد که تو را ياري کند تا با نکوهش شوهر خود رو به رو نگردي و پس از اين بيشتر به عزاخانه فرزندم بروي.

بانوي تازه مسلمان عرض کرد: اي بانو! خانمي را در مطبخ مي بينم که مشغول غذا پختن و بيش از همه بي قرار است، او کيست؟

فرمود: نزد او برو و از خودش بپرس.

بانوي تازه مسلمان رفت و پاي او را بوسه داد و نامش را از او سوال کرد.

فرمود: من زينب، خواهر امام حسينم.

در همين زمان، زنان يهودي با هفتاد مهمان وارد شدند، وقتي که يهودي ها خانه را در کمال آراستگي و نورافشاني ديدند و بوي خوش غذاها به مشامشان رسيد و در جريان واقعه قرار گرفتند، همه مسلمان شدند. [39] [40] .

857 - ديدار امام حسين (ع) هنگام مرگ

يکي از علماي متدين مي گفت: پيرمردي اهل علم تقريبا 90 سال عمر داشت مريض شد و مدت دو ماه بستري بود و در اواخر عمرش زبانش بند آمده بود، ابدا قدرت حرکت نداشت؛روزي به ديدن او رفتم و هر چه او را صدا زدم متوجه نشد او را با دست تکان دادم، بيدار نگرديد. ناگاه ديدم چشم هايش را باز کرد و با عجله گفت: عبا و عمامه من را بياوريد، زود باشيد خبر زود باشيد خبر آوردند که آقايم امام حسين عليه السلام به ديدن من مي آيد، اطاق را تميز نماييد.

اين مريض دو ماه بود که حرکت نداشت به عجله از جاي برخاست و نشست و دو دست خود را به سينه گذاشت و گفت السلام عليک يا مولا آقا حسين جان! خوش آمدي، چه خوب از ذاکري ياد کردي اين بگفت و خوابيد، گويا مدت ها بود که روح از بدنش مفارقت کرده. [41] .


گر طبيانه بيايي به سر بالينم

به دو عالم ندهم لذت بيماري را [42] .


858 - گريه ولي عصر عج الله فرجه الشريف

آقاي حاج آقا جواد رحمي قضيه مرحوم آيه الله قاضي را اين چنين بيان کردند:

مرحوم آيه الله آقاي حاج سيد حسين قاضي فرمودند، شب تولد حضرت فاطمه زهرا (س) يعني شب بيستم جمادي الثاني سال 1348 در مسجد جمکران بودم، ناگهان مشاهده شد که انواري از آسمان به زمين و به خصوص روي آسمان مسجد جمکران فرو مي ريزند (در اين جا آقاي رحيمي فرمودند: من هم اتفاقا آن شب در مسجد جمکران بودم و آن انوار را ديدم و بلکه همه مردم آنها را مي ديدند.)

در همان شب شخصي که مورد وثوق آقاي قاضي بود، براي ايشان نقل کرده بود که من در مسگر آباد تهران بودم يکي از اولياي خدا من را با طي الارض به مسجد جمکران آورد. با او در مسجد جمکران به مجلس ‍ روضه اي که در گوشه اي تشکيل شده بود رفتيم. از همان اول مجلس ‍ حضرت بقيه الله ارواحنا فداه در روضه شرکت فرمودند. روضه خوان اشعاري از کتاب گلزاري آل طه که مرحوم آيه الله حاج سيد علي رضوي سروده است، مي خواند و حضرت ولي عصر ارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا گوش مي دادند و گريه مي کردند.

پس از خاتمه مجلس حضرت حجه بن الحسن (ع) دعا کردند و از مجلس ‍ برخاستند و تشريف بردند. جمعي که در آن مجلس بودند، به شخصي که از ديگران به حضرت ولي عصر عليه السلام نزديک تر بود اصرار مي کردند که شما عم دعايي بکنيد.

او مي گفت: حضرت ولي عصر (ع) دعا فرمودند. بالاخره با اصرار زياد او را وادار به دعا کردند. او هم چند جمله دعا درباره فرج کرد و مجلس خاتمه يافت. [43] [44] .

859 - روضه خواني در آخر عمر

مرحوم حاج شيخ رمضان علي قوچاني از علماي معروف و ائمه جماعت، موصوف به زهد و ورع و تقواي مسجد گوهر شاد بودند ايشان بيمار و مشرف به مرگ شدند و اقوام و ارحام و دوستان آمده بودن که او را تشييع کنند، ناگهان مشاهده کردند که ايشان حرکت کرده و بار ديگر چشم به جهان گشود و با صداي ضعيف همه را دور خود فراخوانده و گفت: بياييد برايتان روضه بخوانم، همه تعجب کردند چون ايشان منبري و روضه خوان نبودند.

فرمودند: الان صحراي محشر را ديدم و هاتف به صداي بلند اعلام کرد که حاج شيخ رمضان علي قوچاني اهل بهشت است به سوي بهشت برود. پس من دري ديدم به سوي بهشت باز است و جماعتي بسيار در صف طولاني ايستاده که به نوبت بروند، گفتند، اين صف اعلما مي باشد. من در اوخر صف بودم تا نوبت به من برسد هلاک مي شوم به عقب نگاه کردم و در ديگري را ديدم به سوي بهشت باز است ولي اين در خلوت است. با خود گفتم: من که اهل بهشتم از اين در نشد از آن در مي روم پس به سوي آن در آمدم نزديک شدم، ديدم دربان جلوي من را گرفت، و گفت: نمي شود، اين در مخصوص اهل منبر و روضه خوان هاي حضرت حسين (ع) است تو که روضه خوان نيستي.

پس متحير بودم، ديدم حاج ميرزا عربي خوان معروف به ناظم، سوار اسب از بهشت بيرون آمد رفتم جلو سلام کردم گفتم: من را کمک کن و به بهشت ببر.

گفت: نمي توانم چون اين در مخصوص روضه خوان هاست. اصرار کردم گفت: يک راه دارد من از اسب پياده مي شوم و مي نشينم و تو روضه بخوان و من مستمع مي شوم و شايد بتوان به اين وسيله تو را ببرم، آن گاه پياده شد و نشست و من براي او روضه خواندم پس براي شما هم روضه مي خوانم. سپس بعد از چند کلمه روضه خواندن از دنيا رفت. [45] [46] .

860 - کندن گوشت امام حسين (ع)

شخصي نزد آقا محمد علي پسر وحيد بهبهاني آمد و گفت: خواب ديدم گوشت تن امام حسين (ع) را به نيش و دندان مي کشم.

آن شخص ناشناس بود نزد او و او سر به زير انداخت تا مدتي و سر برداشت و گفت: شايد روضه خواني؟

گفت: آري. فرمود: آن را ترک کن يا اکتفاء کن به همان که در کتب معتبره است زيرا اين خواب نتيجه دروغ بستن به آن حضرت است. [47] [48] .

861 - بهشت بر گريه کننده حسين (ع)

در عيون اخبار الرضا (ع) مذکور است که هر که واقعه امام حسين (ع) و آن چه به او رسيده ياد کند و قطره آب از ديده ببارد، حق تعالي گناهان او را بيامرزد و هر که را در خاطر بگذرد که کاشکي من آن روز مي بودم تا در پيش امام حسين عليه السلام جان فدا مي کردم، ثواب او مثل ثواب کسي باشد که با آن حضرت شهيد شده باشد. و از آن حضرت مروي است که فرمود: من دمعت عيناه فينا دمعه او قطت علينا قطره علينا قطره بواه الله الجنه. و معني اين حديث نزديک به آن است که در حديث من بکي علي الحسين مذکور شد. [49] .

862 - چرا دلم شکست؟

حضرت آدم بعد از دويست سال که گريه کرد، سبب قبول شدن توبه اش اين شد که جبرييل آمد و گفت: اي آدم! بگو: يا حميد بحق محمد و يا عالي و يا فاطر بحق فاطمه و يا محسن بحق الحسن و يا قديم الاحسان بحق الحسين.

همين که آدم اسم حسين را بر زبان جاري کرد دلش شکسته شد و اشکش جاري شد پرسيد: برادر جبرييل، چرا در اسم پنجم دلم شکسته شده و اشکم جاري شد؟

قال ولدک هذا يصاب بمصيبه تصغر عندها المصائب. گفت: اي آدم! فرزند تو مصيبت زده مي شود به مصيبتي که همه مصيبت ها پيش آن کوچک است.

قال و ما هذه المصيبه؛کدام است آن مصيبت؟

قال يقتل عطشانا غريبا وحيدا فريدا.؛آي آدم! فرزند تو حسين کشته مي شود در حالي که تشنه و غريب و بي کس و تنها است. ليس له ناصر و لا معين ناصر و معيني نخواهد داشت. و لو تراه يا آدم و هو - يقول وا عطشاه وا قله ناصراه اي آدم؟ اگر ببيني فرزند خود حسين را که صدا مي زند امان از تشنگي امان از بي ياري.

حتي يحول العطش بينه بين السماء کدخان. حتي تشنگي آن حضرت به جايي مي رسد که ميانه آن حضرت و آسمان دودي حايل مي شود؛يعني ديگر از شدت تشنگي چشمش آسمان را نمي بيند.

کي مصداق فرمايش جبرئيل ظاهر شد؟ ظهر عاشورا آن وقتي که حسن با بدن پاره پاره روي زمين افتاده بود.


گاه از سوز عطش مي کرد غش

گاه مي فرمود اي قوم العطش


کشتم را طعن اين لشکر بس است

بلکه داغ يک علي اکبر بس است


تشنه مي بريد از پيکر سرم

نا مسلمانان مگر من کافرم


لم يجبه احد الا بالسيوف و شرب الحطوف. اي آدم! کسي جوابش را نمي دهد مگر از دم شمشيرها با نيزه ها و تيرها فيذبح کذبح الشاه من القفا اي آدم! بعد از آن حسين را مثل گوسفند قرباني سر از بدنش جدا مي کنند. [50] [51] .

863 - نور چشم

سيد نعمت الله جزائري صاحب کتاب انوار نعمانيه، چون در اوايل تحصيل قادر بر تهيه چراغ براي مطالعه نبود، از نور مهتاب استفاده مي کرد و در اثر کثرت مطالعه و نوشتن چشمش ضعيف و کم نور شد، از اين رو، تربت سيدالشهداء (ع) و ساير ائمه - عليها السلام - را بر چشم خود مي کشيد، و از برکت آن تربت ها روشني ديده است افزون مي گشت. محقق قمي اضافه مي کند: به اين که اين موضوع ابدا جاي شگفتي نيست؛زيرا کمال الدين دميري در حيواه الحيوان و زمخشري و ديگران نقل کرده اند، که افعي وقتي کور مي شود، چشمانش را به گياهه مخصوصي مي مالد و در اثر آن دوباره بينا مي شود.

پس در صورتي که خداوند قادر و توانا در آن گياه اين خاصيت را قرار داده است. چه جاي شگفتي است که در تربت فرزند پيغمبر (ص) چنين اثري و جود داشته باشد. ايشان مي افزايد، اين بنده حقير نيز هرگاه به سبب زياد نوشتن چشمم ضعف پيدا مي کند، تبرک مي جويم به تراب مراقد ائمه عليهم السلام و گاه گاهي به مس کتاب احاديث و اخبار، و بحمدالله چشمم در نهايت روشني است و اميدوارم که انشاء الله در دنيا و آخرت چشمم به برکات ايشان روشن باشد. [52] .

864 - خاک کربلا، سرمه چشم

مرحوم محدث نوري در درالسلام از مرحوم سيد محمد باقر سلطان آبادي نقل مي کند که در بروجرد به چشم درد مبتلا شدم، به نحوي که همه اطباي شهر از معالجه آن عاجز شدند. لذا مرا به سلطان آباد (اراک) آوردند، ولي اطباي آن جا هم نتوانستند من را معالجه کنند و درد چشم آرامش در روز و استراحت در شب را از من گرفته بود، يکي از رفقا که عازم کربلا بود، پيشنهاد کرد که همراه او به کربلا جهت استشفاء بروم؛ولي اطباء مي گفتند و اگر راه بروي به کلي بينايي خود را از دست مي دهي.

باز يکي ديگر از دوستان که عازم کربلا بود گفت: شفاي تو در اين است که خاک کربلا را سرمه چشم کني.

لذا همراه او حرکت کردم اما به منزل دوم که رسيدم درد چشم شدت کرد و همه مرا ملامت کردند و گفتند. بهتر است که برگردي.

شب در اثر چشم درد نخوابيدم تا موقع سحر، لحظه اي خوابم برد، در عالم رويا حضرت زينب (س) را ديدم، گوشه مقنعه او را گرفته و بر چشمم ماليدم و از خواب که بيدار شدم، ديگر آثاري از ناراحتي در من نبود. [53] [54] .

865 - شفاي تربت حسيني

امام باقر و امام صادق عليه السلام، مي فرمايند،: ان الله عوض الحسين عليه السلام من قتله ان الامامه من ذريته و الشفاء في تربته، و اجابه الدعاء و عند قبره و لا تعد ايام زائريه جائيا و راجعا من عمره. [55] .

خداوند عوض شهادت امام حسين (ع) امامت را در نسل او مقرر فرموده و شفا را در تربت پاکش قرار داده، دعا در نزد قبر مبارکش مستجاب شده، ايام زيارت کنندگان او در رفت و برگشت از عمرشان محسوب نمي شود.

و اما در باب فضيلت و فوايد و آثار تربت پاک سيدالشهداء (ع) روايت بسياري در کتب معتبر و منابع متعدد، نقل شده است که متبرکا به طور اختصار جهت بهره گيري شيعيان و محبان حسيني از اين تربت پاک به چند روايت اشاره مي شود.

امام صادق (ع) مي فرمايد: ان طين قبر الحسين (ع) شفاء من کل داء، و ان اخذ علي راس ميل.؛خاک قبر امام حسين (ع) داروي هر بيماري و شفابخش هر دردي است، اگر چه به قدر سر يک ميل باشد.

امام رضا (ع) مي فرمايد: طين قبر ابي عبدالله الحسين (ع) شفاء من کل داء و امان من کل خوف. [56] تربت پاک قبر ابي عبدالله الحسين موجب شفاي همه امراض و ايمني از هر بيم و ترسي است. [57] .

866 - شفا بودن تربت امام حسين

سعد بن سعد اشعري روايت مي کند که از امام رضا (ع) در باره خاک پرسيدم. فرمود: همه خاک ها حرام هستند - مثل گوشت مرده و خون (و گوشت خوک) و هر چيزي که نام غير از خدا در آن برده شده باشد - به جز خاک مزار حسين (ع) که شفاي هر دردي است. [58] [59] .

867 - شفا گرفتن از تربت امام حسين (ع)

در تربت امام حسين (ع) شفاي تمام دردهاست مگر مرگ حتمي با چند شراط:

الف: اعتقاد به شفاء بودن تربت داشته باشد، و به قصد شفا بخورد و من اکله لشهوه لم يکن فيه شفاء در روايتي فرمودند: والله هرکس اعتقاد داشته باشد که به او نفع مي بخشد البته منتفع مي شود.

ب: بيمار در آستانه اجل حتمي نباشد چون اجل حتمي علاج پذير نيست.

ج: تربت را با وضو بردارد.

د: با دو انگشت بردارد.

ه: به اندازه نخود، بلکه احتياط آن است که به قدر عدس مصرف کند، نه بيشتر.

و: آن را ببوسد و بر ديدگانش بگذرد.

ز: در وقت خوردن يا خورانيدن بگويد: بسم الله و بالله اللهم اجعله رزقا واسعا و علما نافعا و شفاء من کل داء انک علي کل شي ء قدير.

ح: آن را سبک نشمارد، در ظروف يا مکان هاي نامناسب نگذارد، خيلي دست بر آن نمالد يا جايي که زياد دست مالي مي شود نگذارد.

ط: فاصله تربتي که براي شفا استفاده مي کنند از قبر مطهر تا چهار ميل باشد نه بيشتر و هر چه به قبر شريف نزديک باشد بهتر است.

ي: خوب است تربت را در دهان بگذارد و بعد جرعه اي آب بخورد و بگويد: اللهم اجعله رزقا واسعا و علما نافعا و شفاء من کل داء و سقم [60] .

868 - آثار ذکر با تسبيح تربت.

در حديث ديگر از حضرت صادق (ع) در مصباح کفعمي و مقياس ‍ المصابيح روايت شده که مي فرمايد، کسي که يک سبحان الله از تربت حسين (ع) بگويد چهار صد حسنه برايش نوشته مي شود و چهار صد گناهش محو مي شود و چهار صد درجه از برايش نوشته مي شود (و قضي له من الحاجات مثلها) يعني چهار صد حاجتش هم روا مي شود و اگر تسبيحات اربعه را يک مرتبه بگويد يا تسبيح تربت، هزار حسنه برايش ‍ نوشته و شش هزار سيئه از او محو و شش هزار درجه برايش نوشته مي شود (واثبت له من الشفاعات مثلها) يعني شش هزار نفر را هم شفاعت مي کند. [61] .

869 - تسبيح از تربت

تسبيح فاطمه الزهرا(س) هديه اي از طرف پدر بزرگوارش بود که مستحب است بعد از نماز يا در وقت خواب خوانده شود. دختر رسول خدا (ص) کنار قبر عموي بزرگوارش جناب حمزه بن عبدالمطلب و از تربت شهيد براي خود تسبيح درست کرد؛اين ها معني مي خواهم اذکار خود را بشمارم نياز به سبحه ام (تسبيح)، چه فرقي مي کند دانه هاي تسبيح از سنگ باشد يا چوب يا خاک، و از هر خاکي آدم بردارد، برداشته است ولي من اين را از خاک تربت شهيد بر مي دارم و اين نوعي احترام به شهيد و شهادت است، نوعي به رسميت شناختن قداست شهادت است، تا آن که بعد از شهادت وجود مقدس امام حسين (ع)، خود به خود لقب سيدالشهداء از جناب حمزه گرفته شد و به نوه برادر بزرگوارش حسين بن علي داده شده و بعد از آن ديگر اگر کسي بخواهد به خاک شهيد تبرک بجويد از خاک حسين بن علي عليه السلام تهيه مي کند. [62] [63] .

870 - ذکر با تربت امام حسين (ع)

از امام رضا عليه السلام روايت شده که هر کس با تربت امام حسين عليه السلام بگويد. سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر. با هر ذکر، خداوند شش هزار حسنه براي او ثبت مي کند و شش هزار گناه او را محو نموده شش هزار درجه بالا برده و شش هزار شفاعت براي او مي نويسد.

و از امام صادق (ع) نقل شده هر کس سنگ هايي را که از تربت امام حسين (ع) درست استغفار براي او ثبت مي شود و اگر تسبيح در دستش باشد و ذکر نگويد به عدد هر دانه هفت مرتبه استغفار براي او نوشته مي شود.

در روايت ديگر فرمودند: کسي که با تسبيح تربت يک مرتبه سبحان الله بگويد، چهار صد حسنه براي او نوشته مي شود، چهارصد گناهش برطرف، چهارصد درجه اش بالا، چهار صد حاجتش برآورده مي گردد. [64] [65] .

871 - زيارت عاشورا به نيابت امام زمان

مرحوم آيه الله شيخ علي اکبر نهاوندي نقل مي کند: سيد جليل سيد احمد اصفهاني معروف به خوشنويس، برايم نوشت که در روز جمعه در مسجد سهله در حجره اي نشسته بودم، ناگاه سيد بزرگوار و معممي بر من داخل شد، به آن چه در زاويه حجره -يک فرش و تعدادي کتاب و ظرف - بود نظر کرد و فرمود: براي حاجت دنيا تو را کفايت مي کند، تو هر روز صبح به نيابت امام زمان - عجل الله تعالي فرجه الشريف - زيارت عاشورا مي خواني، به قدر کفايت معيشت هر ماهت را از من بگير که اصلا محتاج به احدي نباشي.

قدري پول به من داد و گفت: اين کفايت يک ماه تو را مي نمايد. و رو به در مسجد رفت.

من به زمين چسبيده بودم و زبانم بند آمده بود و هر چه خواستم سخن بگويم و يا برخيزم نتوانستم، تا آن سيد خارج شد، همين که بيرون رفت گويا قيودي از آهن که بر من بود باز شد، پس برخاستم از مسجد خارج شدم، هر چه جستجو کردم اثري از آن آقا نديدم.

هماره پيروز و خدا يارتان باد


پاورقي

[1] بحار، ج 43، ص 273.

[2] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 23.

[3] بحار، ج 43، ص 272.

[4] بحار، ج 43، ص 273، عوالم، ج 17، ص 11.

[5] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 23.

[6] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 23.

[7] نفس المهموم، ص 22.

[8] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 28.

[9] بحار، ج 43. ص 271.

[10] بحار، ج 43، ص 289.

[11] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 29.

[12] بحار، ج 43. ص 312. 307.

[13] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 30.

[14] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 50.

[15] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 30.

[16] امالي شيخ مفيد، ص 34.

[17] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 32.

[18] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 36.

[19] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 277.

[20] بحار، ج 44، ص 196.

[21] بحار، ج 44، ص 189.

[22] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 232.

[23] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 238.

[24] تحف العقول، ص 251.

[25] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 238.

[26] بلاغه الحسين، 284، نهج الشهاده؛ص 334.

[27] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 244.

[28] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 245.

[29] مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 51. ج 44. ص 183.

[30] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 245.

[31] سوگنامه آل محمد (ص)، ص 486.

[32] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 248.

[33] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 259.

[34] شمه اي از آثار ادعيه و انفاس قدسيه، ص 243.

[35] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 274.

[36] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 294.

[37] داستانهاي شگفت، ص 72 - 71.

[38] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 295.

[39] تحفه الذکرين و اسرار اشهاده، ص 75.

[40] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 302.

[41] کفاهيه الواعظين، ج 4، نقل از مجموعه حکمت، دوره چهارم، شمار 3.

[42] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 305.

[43] ملاقات با امام زمان، ص 82 و 81.

[44] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 307.

[45] گنجينه دانشمندان، ج 9، ص 263.

[46] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 309.

[47] دارالسلام، ج 2 - 1، ص 231.

[48] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 314.

[49] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص

328.

[50] ثمرات الحيات، ج 2، ص 255 - 254.

[51] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 332.

[52] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 350.

[53] رياحين الشريعه، ج 3، ص 164.

[54] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 351.

[55] وسايل الشيعه، ج 10، ص 329، عده الداعي، ص 57.

[56] بحار، ج 98. ص 131.

[57] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص

351.

[58] وسائل ج 16، ص 396. حديث 2، کافي، ج 6، ص 266.

[59] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص

305.

[60] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص

سعن.

[61] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص

367.

[62] نماز و عبادت امام حسين عليه السلام، ص 111.

[63] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 367.

[64] مصباح المجتهد شيخ طائفه (ره)، ص 678.

[65] معجزات و کرامات امام حسين عليه السلام، ص 367.