بازگشت

شفاي بيماري دختر آقاي سردار، بوسيله اشك عزاي امام حسين


اين قضيه توسط عالم بزرگوار جناب آقاي لنگرودي، در کتاب توسلات ذکر شده است:

در حدود ده سال قبل، شخصي ثقه و راستگو که معروف به سردار بود و حدود صد سال از عمرش مي گذشت و فعلا به رحمت ايزدي پيوسته است، اين کرامت را براي بنده نقل کرد:

آقاي سردار گفت: روزي دخترم به مرض سختي مبتلا شد. به گونه اي که تمام دکترهاي حاذق تهران از معالجه اش مأيوس شدند و از دادن نسخه خودداري کردند. ولي من در اثر شدت علاقه، نتوانستم از او دل برگيرم. از طرفي چون محبت محمد و آل محمد عليهم السلام در نهادم بود، روزي با قلبي شکسته و پريشان، در اطاق خلوتي نشستم و يک استکان به دست گرفتم و يک يک مصائب حضرت سيدالشهداء اباعبدالله الحسين عليه السلام را به ياد مي آوردم و متأثر مي شدم و در حال تأثر، گاهي به ياد علي اکبر عليه السلام و ناکامي او، گاهي به ياد علي اصغر عليه السلام و تشنه کامي او، گاهي به ياد حضرت زينب عليهاالسلام و پريشاني او، گاهي به ياد ابوالفضل عليه السلام و نااميدي او اشک مي ريختم.

بالاخره اشکم سيل آسا جاري گرديد! آنگاه موقع را مغتنم شمردم و استکان را زير چشمهايم قرار دادم و اشکها را در استکان جمع نمودم!


بعد از اين عمل، به بالين دختر مريضم آمدم و از همان اشک چشم که در راه مصائب حضرت امام حسين عليه السلام ريخته بودم، با قاشق کوچکي، در دهان مريضه ريختم! طولي نکشيد که او چشمش را باز کرد و به من سلام کرد!

پرسيدم حالت چطور است؟ گفت: قلبم روشن شده است. از آن روز به بعد بحمدالله کم کم کسالت او مرتفع گرديد و شفاي کامل نصيبش شد. من هم شکرانه ي چنين موهبتي را بجاي آوردم و از نگراني و اندوه نجات يافتم. [1] .


پاورقي

[1] کرامات الحسينيه ج 2، ص 66 به نقل از توسلات ص 114.