بازگشت

نفرين مستجاب


در روز عاشورا شخصيي از طايفه «تيم» به نام «عبدالله بن جويره» نزد امام حسين عليه السلام آمد و جسورانه گفت:

«اي حسين!»

امام عليه السلام فرمود: «چه مي خواهي؟»

گفت: «مژده باد بر تو آتش دوزخ!»

امام حسين عليه السلام فرمودند:

«نه! هرگز! من به حضور پروردگار آمرزنده ام مي روم. من شفاعت کننده ي امت جدم هستم و مردم بايد از من اطاعت کنند. من پس از شهادت از سعادتي به سعادت ديگر ر هسپار مي گردم.»

آنگاه فرمود: «تو کيستي؟»

او گفت: من «ابن جويره» هستم.

امام عليه السلام دستهايش را به سوي آسمان بلند نمود، به گونه اي که زير بغلش پيدا شد و عرض کرد:
«پروردگارا! اين شخص را به سوي آتش دوزخ روانه ساز.»

ابن جويره، خشمگين شد و فورا به سوي امام عليه السلام حمله کرد. اما ناگاه پاي اسبش در گودالي فرورفت و پاي او در رکاب اسب گير کرد و سرش رو به زمين آويزان شد و بعد اسب که ترسيده بود با سرعت پا به فرار گذاشت. همچنانکه اسب مي دويد سر ابن جويره به سنگ و کلوخ و خارهاي بيابان مي خورد و به حدي که پا و رانش از بدن جدا شد و قسمتي ديگر از بدن همچنان در رکاب اسب گير کرده بود و اين حالت آنقدر ادامه يافت تا اينکه با وضع فجيع و بدن پاره پاره به جهنم واصل شد. [1] .

پاورقي

[1] بحارالأنوار، علامه مجلسي، ج 44، ص 187.