بازگشت

ضامن قرار دادن حضرت ابوالفضل براي مادر و عمل نكردن


يکي از تلاميذ صاحب رياض گفت: والده ي يکي از اهل علم (حاج ميرزا خليل تهراني) در تهران فوت کرده بود و جنازه اش را به کربلا آوردند تا دفن کنند. هنگامي که وي جنازه مادر را ديد متوجه شد که دماغ او شکسته است. چون از سبب آن سؤال کرد، گفتند: تابوت از بالاي اسب بر زمين افتاد و دماغ او شکست.

بالاخره فورا جنازه را براي طواف به حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام آورد و عرض کرد: آقا، نماز مادرم صحيح نبود، شما شفاعت کنيد که او را عذاب نکنند، من ضامن هستم که پول پنجاه سال نماز او را بدهم تا بخوانند. اين را گفت و سپس جنازه را دفن نمود.

مدتي گذشت، شبي در خواب ديد مادرش را بر درختي آويخته اند و مي زنند.
گفت: چرا مادر مرا مي زنيد؟! گفتند: ابوالفضل العباس عليه السلام حکم فرموده است. گفت: آخر براي چه؟!

گفتند: اگر مي خواهي وي نجات يابد، فلان مبلغ را بده تا او را نزنيم، چون از خواب بيدار شد و اجرت پنجاه سال نماز استيجاري را به قرار مرسوم آن زمان حساب کرد، ديد مطابق با همان مبلغ است که در خواب گفته اند! لذا آن وجه را نزد صاحب رياض، مرحوم آقا سيد علي طباطبائي قدس سره برد که ايشان به افرادي بدهند، تا براي مادرش نماز بخوانند.

در اين خواب، عبرتي است براي توجه به حقوق الهي و ترک مسامحه در اداي آنها، براي هر کسي که به ديده ي اعتبار در آن نگرد. [1] .

پاورقي

[1] چهره‏ي درخشان، ج 1، ص 328 به نقل از شخصيت حضرت ابوالفضل عليه‏السلام ص 65 - ترجمه دار السلام نوري ج 2، ص 241 - کبريت احمر ص 165 - خصائص العباسية ص 220.