بازگشت

دست انتقام


زيد بن ارقم گويد:

«هنگامي که سر بريده ي امام حسين عليه السلام را نزد ابن زياد (لعنة الله عليه) بردند، او در حاليکه غرق در شادي بود سر را برداشت تا به آن نظر کند، ناگاه دستش لرزيد و سر مبارک امام عليه السلام بر روي زانوي آن پليد افتاد و يک قطره خون تازه از آن بر لباس او چکيد. آن قطره ي خون لباس ابن زياد را سوراخ کرد و به پايش رسيد. پس رانش را نيز سوراخ کرد و از جانب ديگر به زمين چکيد و فرورفت.

از آن پس ابن زياد همواره معذب بود و هر چه معالجه مي کرد نافع نمي شد.

محل آن سوراخ، عفوني شده و از آن بوي تعفن عجيبي مي آمد. ابن زياد به ناچار همواره به همراه خود عطرهاي بسياري نگه مي داشت تا قدري از آن بوي تعفن کاشته شود.

تا آنکه به هنگام قيام مختار، ابراهيم پسر مالک اشتر از همان بوي بد و کريهه ابن زياد را شناخت و او را به سزاي عمل ننگينش رسانيد.»