بازگشت

نام گذاري امام حسين


مورخان شيعه و سنّي در کتب روايي ، تاريخي و تفاسير خود در مورد نام گذاري حسنين (ص) بيانات فراواني دارند که ما تنها به ذکر يک نمونه از آنها اکتفا مي کنيم :

«الحسن بن علي بن ابي طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف القرشي الهاشمي ابومحمد سبط النبي (ص) و امّه فاطمة بنت رسول الله (ص) سيدة نساء العالمين و هو سيد شباب اهل الجنّة و ريحانة النبي ّ (ص) و شبيهه سماه النبي ّ (ص) الخ وهو رابع اهل الکساء».

«حسن فرزند علي بن ابي طالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم فرزند عبدمناف قريشي هاشمي ، ابومحمد سبط رسول خدا (ص)، مادرش فاطمه دختر رسول خدا (ص) سيده زنان دو جهان و سرور جوانان اهل بهشت و گلهاي پيامبر و شبيه پيامبر است که پيامبر او را ريحانه نام نهاده است و ايشان چهارمين اهل کساء مي باشد».

ابواحمد عسکري گويد: «سمّاه النبي ّ (ص) و کنّاه أبا محمّد ولم يکن يعرف هذاالاسم في الجاهلية ».

«پيامبر نام او را حسن نهاد و شهرت او را ابومحمد و اين اسم در جاهليت معروف نبود».

مفضّل گويد:

«اِن َّ اللهَ حَجَب َ اسم الحسن والحسين حَتّي سمّي بهما النبي ّ (ص) ابنيه الحسن الحسين . قال : فقلت له : فاللذين باليمن قال : ذاک حسن ساکن سين وحسين بفتح الحاء وکسر السين ولا يعرف قبلها الا اسم رملة في بلاد ضبة و...».

«به درستي که خداوند اسم حسن و حسين را مخفي نمود تا اينکه پيامبر آن دو را به اين اسم نام نهاد. به او گفتم : آن دو که در يمن هستند چه ؟ گفت : آن حسن با سکون حرف سين و حسين با فتح حاء و کسر سين مي باشد و هرگز اين اسم قبل از اين شناخته نشده بود مگر نام رمله در بلاد ضبه و...».

پيامبر (ص) فرمود: «حسن سبط من الاسباط ».

قال الراوي : «وکان حليماً کريماً ورعاً دعاه ورعه و فضله إلي أن ترک الملک الدنيارغبة فيما عند الله تعالي و... واي ّ شرف أعظم منشرف مَن سماه رسول الله (ص).»

«حسن ، سبطي از اسباط است ». راوي مي گويد: «امام حسن ، بردبار، بخشنده و باتقوا بودند که تقوا او را دعوت به ترک خلافت دنيا نمود و متمايل بود به آنچه نزد خداوند هست و... و چه شرفي بزرگتر از شراف کسي است که او را رسول خدا (ص) نام نهاده است ».

ابوبکربن دريد گويد: «قام الحسن بعد موت أبيه أميرالمؤمنين فقال : بعد رحمه الله عزّوجل ّ أنا والله ما ثناني عن أهل الشّام شک ولا ندم وإنّما کنّا نقاتل أهل الشام بالسلامة و الصبر و...»

«امام حسن بعد از رحلت اميرمؤمنان به منبر رفت و بعد از فرستادن درود و رحمت خداوندي بر پدرش فرمود: من به خدا قسم از جنگ با شاميان روي نگردانم و نه در جنگ با آنها شک دارم و پشيمان هستم ، ما با شاميان مي جنگيديم در مقابل سلامت و بردباري ».

احاديثي که در مورد فضيلت اهل بيت : در کتب معتبر اهل تسنن وارد گرديده ،قابل احصا نيست و لذا تنها به ذکر برخي از منابع و مؤلّفين اکتفا مي کنيم :

علامه دولابي ، در الکني و الاسماء، ج 2، ص 121، طبع حيدرآباد دکن ، حافظ احمد بن حنبل در مناقب ، ص 122؛ طبراني در معجم الکبير، ص 134 خطي ؛ ابن حجر عسقلاني در الاصابة ، ج 1، ص 325، طبع مصر؛ کنزالعمّال ، متقي هندي ، ج 5، ص 96،طبع مياميه مصر؛ مجمع الزوايد، ابي بکر هيثمي ، ج 9، ص 166، مکتبة قدسي ، قاهره ؛ينابيع المودة ، شيخ سليمان بلخي ، ص 228، طبع اسلامبول و ص 167؛ تاريخ ابن عساکر؛محب ّ الدين طبري در ذخايرالعقبي ، ص 21، طبع قاهره ؛ حافظ نهباني در شرف النبي ،ص 225. مفتاح نجاء، ص 14؛ کنوز الحقايق مناوي ، ص 26، طبع بولاق مصر؛ينابيع المودة ، ص 179، طبع اسلامبول ؛ عبدالله حنفي در ارجح المطالب ، ص 323، طبع لاهور؛ ابن حجر عسقلاني در لسان الميزان ، ج 6، ص 243، طبع حيدرآباد دکن و ج 4، ص 354؛ ميزان الاعتدال ذهبي ، ج 2، ص 281، طبع قاهره . کفاية المطالب ، ص 98، طبع الغري ؛ ارجح المطالب ، ص 458، طبع لاهور؛ کفاية المطالب ، ص 178؛ جمال الدين ابن حنويه در بحرالمناقب ، ص 78 خطي ؛ ميزان الاعتدال ، ج 2، ص 32، طبع قاهره ؛حديث 3، ينابيع الموده ، ص 256 اسلامبول ؛ مستدرک حاکم ، نيشابوري ، ج 3، ص 160،طبع حيدرآباد دکن ؛ کفاية الطالب ، ص 278؛ تلخيص مستدرک ، ذهبي ، ج 3، ص 160؛ميزان الاعتدال ، ج 1، ص 234، طبع قاهره ؛ الاصابة ، ابن حجر عسقلاني ، ج 3، ص 507،طبع مصر، ج 4، ص 367؛ مفاتح نجا، ص 15، خطي ، ص 16 و 113؛ الکني و الاسماء، ج 2، ص 160، طبع حيدرآباد دکن ؛ بحرالمناقب ، احمد حنفي موصلي ، ص 116، خطي وص 105 و 106؛ ذهبي در ميزان الاعتدال ، ج 2، ص 183، طبع قاهره ، ج 1، ص 463، ص 82 و 220، ص 32، مناقب خوارزمي ، ص 90، طبع تبريز، ص 82 و 240؛ ينابيع المودة ،ص 245، طبع اسلامبول ، ص 131، 261، 230، 194، 35، 172، 164، 194، 213، 227،260، 89، 259، 247، 236، 244، 312 و 332، صحيح ترمذي ، ج 13، ص 176، طبع صاوي مصر؛ نزهة المجالس ، صفوري ، ج 2، ص 222، طبع قاهره ، ص 232 و 233؛فضايل صحابة ، ج 2، ص 260، خطي و 258 ابن حجز هيثمي در صواعق المحرقة ، ص 230، طبع عبداللطيف ، مصر، ص 158؛ لسان الميزان ، ابن حجر عسقلاني ، ج 2، ص 94،طبع حيدرآباد، ج 3، ص 275؛ عبدالله شافعي در مناقب ، ص 209 خطي ، ارجح المطالب تسري ، ص 312، طبع لاهور، ص 512، 309، 311، 461، 331 و 530، رياض نظري محب ّالدين طبري ، ج 2، ص 189، طبع مصر، ص 214، 311، 333 و 209؛ اُسدالغابة ،ابن کثير، ج 2695، خطي و 523؛ موفق ابن احمد در مقتل الحسين ، ص 66، طبع الغري ،ص 99، صحيح ترمذي ، ج 13، ص 248، طبع صادي مصر، مجمع الزوايد، ج 9، ص 166،طبع قاهره ، ص 169، 184، 182، 174، 169 و 131، تذکره ، ابن جوزي ، ص 244، طبع الغري حافظ احمد حنبل در مسند، ج 1، ص 442، طبع مياميه مصر، ص 77.

القول فصل حداد علوي حضرمي ، ص 29، طبع جاواج 2، ص 35 و 30، مستدرک حاکم ، نيشابوري ، ج 3، ص 149، طبع حيدرآباد دکن ، ص 1370، 151؛ ذخاير العقبي ،ص 25، 23، 91، 130، 123؛ معجم الکبير، ص 130، طبع جامعة الطهران ، طبع خطي ،ص 133، 137، 136، 103، 52؛ معجم صغير، ص 158، طبع دهلي ، ص 199؛ بداية و نهاية ، ابن کثير دمشقي ، ج 8، ص 205، 36، 207؛ جامع الاصول ، ج 1، ص 102، طبع محمّديه مصر؛ شفاء قاضي ، عياض ، ج 2، ص 42، 16؛ تاريخ ذهبي ، ج 3، ص 8، طبع مصر، ص 5، ج 2، ص 60؛ مقتل الحسين ، ص 99، طبع الغري ، ص 61، 111، 103، 95،66، 59، 66، 59، 145، 107، 75، 108؛ تاريخ بغدادي ، ج 7، ص 136، طبع مصر، ج 13،ص 287؛ اسدالغابة ، ج 5، ص 523، طبع مصر، ج 4، ص 29، 109، 94؛ کنزالعمّال ، ج 5،ص 92، طبع مياميه مصر و ص 106، 94، 127، 96؛ اخبار اصفهان ، حافظ ابونعيم ، ج 1،ص 91؛ سير اعلام نبلاء، ذهبي ، ج 2، ص 91، ج 3، ص 171، طبع مصر؛ تاريخ اسلام ،ذهبي ، ج 2، ص 91، طبع دارالمعارف مصر، ج 3، ص 6؛ کفاية الطالب ، ص 198 و 184؛سنن الهدي ، احمد حنفي قدوسي ، ص 565، خطي ؛ طبقات معتزله ، ص 82، طبع بيروت ،نظم دررالسمطين ، زرندي ، ص 232، طبع قضاص ، ص 210، 213؛ فصل الخطاب ،بخاري ، ص 370، طبع اسلامبول ؛ طبع ينابيع المودة ؛ محاضرات الادباء، ج 4، ص 479،طبع بيروت ؛ شکوة المصابيح ، خطيب تبريزي ، ج 3، ص 258، طبع دمشق ؛ علم الکتاب ،سيد خواجه مير، ص 254، طبع دهلي ؛ فرايدالسمطين ، حمويني ، خطي ؛ ذخاير الموارث عبدالغني نابلوسي ، ج 1، ص 213، طبع قاهره ، ج 3، ص 14؛ تهذيب ، ابن حجر عسقلاني ، ج 2، ص 297، ج 10، ص 430، طبع حيدرآباد الجمع بين صحاح ، خطي ابوالحسن زرين عبدري ؛ انوار محمديه ، ص 437، طبع ادبيه بيروت ، مؤلف شبهاني ،ص 629.