بازگشت

آياتي از قرآن که در رثاي آن حضرت مي باشد


اول؛ در بيان حامله شدن به ايشان و ولادت آن حضرت است که خداوند فرمود: و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه کرها و وضعته و حمله و فصله ثلاثون شهرا حتي اذا بلغ اءشده و بلغ اربعين سنة قال رب اوزغني ان اشکر نعمتک التي انعمت علي و علي والدي و ان اعمل صالحا ترضاه و اصلح لي في ذريتي الي تبت اليک و اني من المسلمين [1] و ما انسان را به احسان در حق پدر و مادر سفارش کرديم که مادر با رنج بار حمل کشيد و باز با مشقت وضع حمل نمود و سي ماه تمام مدت حمل و شيرخواري بود تا وقتي که طفل به حد رشد رسيد و چهل ساله گشت، گفت: پروردگار من! به من توفيق بده شکر نعمتي را که به من و پدر و مادرم داده اي به جا بياورم و عمل شايسته اي را که تو از آن راضي مي شوي انجام دهم و فرزندان مرا صالح گردان. من به درگاه تو باز آمده ام و از تسليمان فرمان تو شده ام.

در کتاب الکامل و بحارالانوار به اسناد معتبر وارد شده است که وقتي حضرت فاطمه سلام الله عليها به امام حسين عليه السلام باردار شدند، جبرئيل عليه السلام نازل شد و گفت: يا محمد! خداوند به تو سلام مي فرستد و تو را به مولودي بشارت مي دهد که از فاطمه متولد مي شود و امت تو او را بعد از تو به شهادت مي رسانند.

حضرت رسول فرمود: سلام من بر پروردگارم باد. من به فرزندي که از فاطمه به دنيا آيد و امتم او را به شهادت برسانند، احتياجي ندارم. جبرئيل عروج کرد و دوباره نازل شد و همان عبارت هاي قبل را تکرار کرد. پيامبر نيز همان جواب را داد.

جبرئيل مجددا عروج کرد و سپس براي بار سوم نازل شد و عرض کرد: خداوند به تو بشارت مي دهد که امامت، ولايت و وصايت را در فرزندان او قرار دادم. پيامبر گفت: راضي شدم. سپس حضرت رسول، حضرت فاطمه را از آنچه جبرئيل عليه السلام در مرتبه اول آورده بود، باخبر کرد. حضرت فاطمه سلام الله عليها گفت: من به فرزندي که امت تو او را بعد از تو به شهادت برسانند، احتياج ندارم.

سپس پيامبر به فاطمه مژده اي را داد که جبرئيل به او داده بود. آنگاه حضرت زهراء گفت: راضي شدم. سپس حضرت زهراء با رنج و غم بار حمل او را کشيد، چون مي دانست حسين عليه السلام شهيد مي شود و همچنين به همان حالت، وضع آن حضرت نيز با رنج و مشقت بود. دوران حمل و شيرخواري آن حضرت 30 ماه بود تا اينکه به حد رشد رسيد و چهل ساله شد و به درگاه خدا عرض کرد: خداي من! به من توفيق بده که شکر نعمتي را که بر من و پدر و مادرم داده اي به جا آورم و عمل شايسته اي انجام دهم که تو را خشنود کند و فرزندانم را صالح بگردان. امامان عليه السلام همه از فرزندان امام حسين عليه السلام مي باشند. حسين عليه السلام نه از مادرش فاطمه و نه از زن ديگري شير خورد، بلکه او را نزد پيامبر صلي الله عليه و آله مي بردند و آن حضرت انگشت ابهامش را در دهان حسين مي گذاشت، و طفل آن را مي مکيد به طوري که تا دو يا سه روز او را کفايت مي کرد.

بنابراين گوشت حسين عليه السلام از گوشت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله روئيد و خون او از خون پيامبر است و هيچ کودکي جز حسين عليه السلام و يحيي فرزند زکريا عليهماالسلام، شش ماهه به دنيا نيامد.

بدان که معناي کره همراه با حزن و تاءسف بر آن حضرت اين است که دوران باداري بر او، به دنيا آمدن او، شيرخوارگي اش، تربيتش، بازي با او در دوران کودکي اش، شاد کردن او از طرف جد، پدر و مادرش، همه و همه با حزن و غم و اندوه بود. حتي روزي که جد بزرگوارش مي خواست از دنيا برود و همچنين روز وفات مادر و پدرش، آنها بر حسين عليه السلام تاءسف مي خوردند و اندوهگين بودند، کما اينکه هنگام رحلت، اين مسأله را بر زبان مي آوردند. خواهرش نيز در مقتل از او با سختي و غم و اندوه فراوان جدا شد و او را رها کرد. چه غم و اندوه و تاءسف جانکاهي و چه فرياد و شيوني!!

آيه دوم؛ در بيان خروج آن حضرت از مدينه است و آن اين است که خداوند فرمود: اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير الذين اخرجوا من ديارهم حق الا ان يقولوا ربنا الله [2] .

رخصت (جنگ) به (مؤمنان) که (ديگران) با آنها مي جنگند، داده شد، زيرا آنها از دشمن ستم کشيدند و خدا بر ياري آنها قادر است. آن مؤمناني که بناحق از خانه هايشان آواره شدند (و) جز آن که مي گفتند پروردگار ما خداي يکتا است (جرمي نداشتند).

از امام صادق عليه السلام نقل شده است که اين آيه درباره حضرت علي، جعفر و حمزه عليهم السلام نازل گرديده است. آنها از خانه هايشان آواره شدند و به شهادت رسيدند، در حالي که گناهي نداشتند و هيچ کس حقي بر آنها نداشت و جرم آنها فقط اين بود که مي گفتند: پروردگار ما خداي يکتا است و بر اين گفته خود ثابت قدم ايستادند. اما درباره امام حسين عليه السلام جريان خاصي پيش آمد، زيرا آن حضرت از خانه اش و همچنين از هر مقر ديگري نيز آواره شد و هيچ جاي امن و مفري براي آن حضرت باقي نگذاشتند تا جايي که فرمود: اگر در لانه حشره اي از حشرات زمين هم بروم، مرا بيرون مي آورند و به شهادت مي رسانند.

سپس آن حضرت را به نحوي خاصي به شهادت رساندند و به او و فرزندان و کودکانش ظلم خاصي روا داشتند. و امام حسين همان کسي است که قدرت خدا براي نصرتش ظهور کرد.

آيه سوم؛ درباره اندک بودن ياران آن حضرت است که خداوند فرموده است: الم تر الي الذين قيل لهم کفوا ايديکم و اقيموا الصلوة و اتوا الزکاة فلما کتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون الناس کخشية الله او اشد خشية و قالوا ربنا لم کتبت علينا القتال لولا اخرتنا الي اجل قريب [3] آيا نمي نگري و عجب نداري از حال آن مردمي که مي گفتند به ما اجازه جنگ بده و به آنها گفته شد اکنون از جنگ خودداري کرده و به وظيفه نماز و زکات قيام کنيد، ديدي آنگاه که بر آنها حکم جهاد آمد، در آن هنگام بيش از آن اندازه که بايد از خدا بترسند از مردم ترسيدند و گفتند: اي خدا! چرا بر ما حکم جنگ را فرض کردي که عمر ما را تا به هنگام اجل مهلت ندهي.

از حسن بن زياد عطار نقل شده که گفت: در مورد اين آيه از امام صادق عليه السلام سؤال کردم. ايشان فرمود: اين آيه درباره حسن بن علي عليهماالسلام نازل شده است. خداوند دستور داد که از جنگ خودداري کند. پرسيدم: پس چرا جنگ بر آنها واجب شد: امام فرمود: اين امر درباره حسين بن علي عليهماالسلام نازل شد. خداوند بر او و اهل زمين واجب کرد که در رکاب او بجنگند.

علي بن اسباط گفته است، يکي از اصحاب ما از امام باقر عليه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: اگر تمام اهل زمين در رکاب او مي جنگيدند کشته مي شدند.

در تفسير عياشي از ادريس، غلام عبدالله بن جعفر از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه (فوق) آمده است: آيا نديدي کساني را که به آنها گفته شد که با حسن عليه السلام از جنگ خودداري کنيد و نماز به پا داريد و آنگاه که جنگ به همراه حسين بر آنها واجب شد گفتند خدايا! چرا جنگ را بر ما واجب نمودي و عمر ما را تا به هنگام ظهور حضرت قائم (عجل الله فرجه) به تاءخير نيندازي؟ چرا که پيروزي و نصرت با اوست. خداوند تعالي فرمود: به آنها بگو که متاع اين دنيا اندک است و آخرت براي تقواپيشگان بهتر مي باشد.

آيه چهارم؛ آيه چهارم درباره شهادت، مکان شهادت و حالات امام حسين عليه السلام است؛ که خداوند تعالي فرمود: کهيعص [4] کما اينکه اين مسأله در حکايت زکريا - آنگاه که قضيه کربلا و کشته شدن عترت پاک حسين توسط يزيد، عطش و صبر آنها به حضرت زکريا وحي شد - آمده است، و ما آن را در عنوان مربوط به مجالس رثاي حسين عليه السلام آورده ايم.

آيه پنجم؛ درباره ندايي است که از جانب پروردگار به هنگام شهادت حسين عليه السلام، خطاب به آن حضرت آمد و آن اين آيات شريفه است يا ايتها النفس المطمئنة ارجعي الي ربک راضية مرضية فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي [5] اي نفس مطمئن (به ياد خدا) باز آي به سوي خدايت که خشنود و خشنود شده اي، در صف بندگان من در آي و در بهشت من داخل شو.

از امام صادق عليه السلام روايت شده که فرمود: منظور حسين عليه السلام است، زيرا آن حضرت صاحب نفس مطمئنه و راضية و مرضية است.

در اينجا بايد بگويم که هر کس خدا را بشناسد و او را بزرگ بدارد، عاشق خدا مي شود و هر کس به او عشق بورزد، به هر آنچه از جانب خدا باشد، راضي و خشنود است و هر چه از جانب پروردگارش بر او وارد شود، دچار تزلزل و غم و اندوه نمي شود، بلکه به هنگام سخت ترين مصيبت ها و گرفتاري ها آرامش و اطمينان خاطر و رضايتمندي اش بيشتر مي شود و مصداق اين قضيه عملا در حسين عليه السلام ظهور پيدا کرد.

آيه ششم؛ در بيان خونخواهي آن حضرت است و آن اين فرمايش خداوند تعالي در قرآن است که فرمود: و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف في القتل انه کان منصورا [6] کسي که خون مظلومي را به ناحق بريزد، ما به ولي او حکومت و تسلط بر قاتل داديم، پس ‍ در مقام قتل و خونريزي اسراف نکند که او از جانب ما مؤ يد و منصور خواهد بود. از امام باقر عليه السلام روايت شده که منظور از قتل مظلوما حسين عليه السلام است که مظلومانه به شهادت رسيد و فقد جعلنا لوليه سلطانا ما به ولي او حکومت و تسلط داديم؛ ولي حسين عليه السلام، حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. فلا يسرف في القتل، يعني درباره قاتلش اسراف نمي کند. و انه کان منصورا يعني حسين عليه السلام مؤ يد و منصور مي باشد. همچنين در بعضي از روايت ها آمده است که فاعل فعل يسرف همان ولي است و مرجع ضمير ه در انه نيز همان کلمه ولي مي باشد و منظور اين است که در قتل به غير از قاتل آن حضرت اسراف نمي کند، نه اينکه از جهت کثرت باشد.

اما من معتقدم که معناي ظاهري آيه، حکمي عام است که بر همه مردم صدق مي کند و آن اين است که هر کس مظلومانه به قتل برسد، ولي او حق قصاص قاتل را دارد و در کشتن غير از قاتل نبايد اسراف کند.

بنابراين معنا، ولي حسين عليه السلام بايد قاتل آن حضرت را قصاص کند و اگر بخواهيم قاتل او را معين کنيم و بگوييم چه کسي قاتل او است: آيا قاتل امام، يزيد يا ابن زياد، يا ابن سعد، يا شمر، يا سنان يا ديگران، از جمله، صالح بن وهب است که آن حضرت را با تير زد و ايشان از روي اسب به زمين افتاد يا صاحب آن تير سه شعبه اي است است که بر قلب امام زد و يا ديگران هستند؟! واقعيت اين است که اين شهيد صد هزار قاتل دارد؛ البته نه به معناي مشترکا بلکه هر يک در اين امر مستقل هستند و اگر قاتلان آن حضرت به طور منفرد در نظر گرفته شوند، واقعا آن حضرت صدهزار قاتل مستقل دارد که عبارت هستند از: يزيد، (ولذا در اخبار پيامبران آمده که قاتل حسين عليه السلام يزيد است.) ابن زياد (از اين رو يزيد گفت او را پسر مرجانه کشت.) ابن سعد (به همين خاطر اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله وقتي پسر سعد را که کودکي بيش نبود، مي ديدند، مي گفتند او قاتل حسين است)، شمر، سنان، خولي و پرتاب کننده تير سه شعبه، و آخر کلام اينکه، قاتل آن حضرت، تشنگي، غيرت و اشک چشم است. اما حقيقت امر همان است که خود آن حضرت فرمود: من با غم و اندوه کشته شدم، يعني غم و اندوه مرا کشت، يعني غم و اندوه قلب مرا کشت. از اين رو صاحب کربلا ناميده شد و لفظ کربلا اشاره به سبب قتل آن حضرت دارد.

همچنان بايد گفت: عبارت قتل مظلوما معاني ديگري دارد که همه آنها منطبق با حال حسين عليه السلام است و آن حضرت حقيقت اين معنا است که در اينجا برخي از آن معاني را يادآور مي شويم:

الف: قتل مظلوما، يعني در حالت مظلوميت به شهادت رسيد. امام حسين در حالتي به شهادت رسيد و بر او تعدي کردند که همه چيز او را، - ملک، مال، اصحاب، برادران، فرزندان، اعضا و جوارح ظاهري و باطني اش را - گرفتند و زخم شمشيرها و نيزه ها همه اعضاي او، حتي گلوي شريفشان را تغيير داد، دشمن بر مال، عيال و فرزندان آن حضرت مسلط شد، در حالي که غريب و تنها و آواره بود.

حضرت با چنين شرايط و حالتي به شهادت رسيد. پس تنها کسي که به نسب همه چيز مظلومانه به شهادت رسيد، حسين عليه السلام است و چون اين کليت فقط درباره آن حضرت صدق مي کند، از اين رو کلمه مظلوم با الف و لام به صورت المظلوم به عنوان اسم معرفه و صفت براي آن حضرت آورده شده است و آن حضرت را المظلوم مي نامند. لذا در دعا وارد شده است که تو را به خون مظلوم سوگند مي دهم و در حديث هم آمده که زيارت مظلوم را ترک نکن. راوي نيز پرسيده است مظلوم کيست؟ در جواب به او گفته شده است: آيا نمي داني که او، همان حسين عليه السلام، صاحب کربلا، است؟!

ب: من قتل مظلوما در اصل اشاره به شهادت آن حضرت است، يعني بي آنکه مستحق قصاص يا حدي باشد و يا فسادي را مرتکب شده باشد. به عبارت ديگر معني عبارت اين است: کسي که بدون هيچ جرمي کشته شود که بارزترين آن معني حسين عليه السلام است. کما اينکه خود آن حضرت فرمود: واي بر شما! آيا از من خون کسي را که کشته ام يا مالي را که صاحب شده ام مطالبه مي کنيد، يا مي خواهيد مرا به خاطر زخمي که بر کسي وارد کرده ام يا تغييري در دين ايجاد نموده ام، قصاص کنيد؟!

ج: من قتل مظلوما درباره کيفيت قتل آن مظلوم است. خداوند در همه ابعاد به احسان و نيکي دستور داده است، حتي درباره ذبح حيوانات؛ مثلا در قرباني کردن حيوان، سفارش شده است که کارد، تيز و تند باشد و کشته حيوان ديگري از نوع خودش به قرباني نشان داده نشود. کارد را به حيوان نشان ندهند، حيوان به شدت به بند کشيده نشود و به هنگام قرباني سيرابش کنند و...

در مورد انسان نيز چه بسا مظلوم کشته شود در حالي که به او در نحوه کشته شدنش يا حالش احسان شود، اما ممکن است کسي کشته شود، ولي نسبت به اين امور هم مظلوم واقع شود؛ يعني هيچ احساني به او نشود. مانند حسين عليه السلام که از روي ظلم و مظلومانه به شهادت رسيد، زيرا هيچ گونه احساني به آن حضرت نشد.

د: و من قتل مظلوما منظور اين باشد که وقتي آن حضرت را به شهادت رساندند، به وجوه مختلف، بر ايشان تعدي نمودند. و اين امر منحصر در يک مقتول است که همان شهيد مظلوم (حسين عليه السلام) مي باشد.

ه: و من قتل مظلوما منظور بعد از قتل آن حضرت است که لباس از تن حضرت بيرون آوردند، اعضاي بدنش را بريدند، جسمش را پايمال سم اسبان نمودند و بدون کفن و دفن در بيابان رها کردند. چنين معنايي فقط در مورد حسين مظلوم صدق مي کند. حتي پيراهن کهنه ي پاره اي را که ارزشي نداشت، از تن او بيرون آوردند.

آيه هفتم؛ اين آيه درباره انتقامي است که روز قيامت به خاطر او گفته مي شود؛ که اين فرمايش خداوند تعالي است: و اذا الموئودة سئلت باي ذنب قتلت ع. [7] آنگاه که از دختران زنده به گور شده سؤال شود، به کدامين گناه کشته شدند. از حضرت صادق عليه السلام روايت شده که اين آيه درباره حسين عليه السلام نازل شده است.

از آنجا که اين آيه شريفه پس از ذکر وقايع بزرگي چون تاريک شدن خورشيد، تيره شدن ستارگان و به حرکت درآمدن کوه ها آمده است، مي بايست مسأله اي که پس از اين وقايع عظيم يادآوري شود، از نظر عظمت و دگرگوني احوال اهل محشر در آن، داراي ويژگي خاصي باشد، به نحوي که تمام مردم را شامل شود و به واسطه آن دچار ترس و وحشت شوند.

هر چند سؤال درباره زنده به گورشدگان است و اينکه آنها بدون هيچ جرم و تقصيري زنده به گور شدند، و هر چند اين کار امر عظيمي است، اما سؤال از کسي که گرفتار و مورد ظلم و ستم واقع شد و از هر طرف در تنگنا بود؛ يعني حسين عليه السلام، فرزندان و عيال او، و اينکه آنها به چه گناهي کشته شدند، سؤال مهم تر و بزرگتري است. و شايد به همين خاطر باشد که امام فرمود اين آيه درباره حسين بن علي عليهماالسلام نازل شده است. حقيقت مطلب آن است که زنده به گورشدگان واقعي حسين عليه السلام، فرزندان و عيال آن حضرت در روز عاشورا، قبل از اينکه به شهادت برسند، مي باشند. زيرا تعدادي از آنها از شدت تشنگي، محاصره و گرفتاري ها و وارد شدن مصيبت ها دچار خفقان شده و جانشان به لب رسيده بود.

آيه هشتم؛ و فديناه بذبح عظيم [8] و بر او ذبح بزرگي را فدا ساختيم. در روايت آمده که ذبح بزرگ، همان حسين عليه السلام مي باشد. لازم نيست مرتبه کسي که فداي او مي شوند، برتر باشد، بلکه معنا اين است که آنچه را فداي او ساختيم به سبب ذبح عظيمي است که از صلب او خارج مي شود، يا به اين معناست که فدا شدن او (اسماعيل عليه السلام) به خاطر پروردگارش، تبديل به فدايي بزرگتر ديگري شد و اين مرتبه عظمي از آنجا حاصل شد که حسين عليه السلام جان خود را در راه خدا فدا نمود.


پاورقي

[1] احقاف، آيه 15.

[2] حج، آيه 39.

[3] نساء، آيه 77.

[4] مريم، آيه 1.

[5] الفجر، آيات 27 تا 30.

[6] اسراء، آيه 33.

[7] تکوير، آيات 8 و 9.

[8] صافات، آيه 107.