بازگشت

احترامات ويژه به هر آنچه به آن حضرت تعلق دارد


اولين آن مربوط به حامله شدن به آن حضرت است که در فرمايش پيامبر صلي الله عليه و آله حالت هاي حضرت زهراء سلام الله عليها آشکار است. پيامبر خطاب به حضرت فاطمه فرمودند: من در پيشاني تو نوري مي بينم و تو براي اين خلق، حجتي به دنيا مي آوري. همچنين حضرت زهراء فرمودند: در زمان بارداري به حسين، در خانه تاريک نياز به چراغ نداشتم. در دوران بارداري صداي تقديس و تسبيح او را مي شنيدم. هر گاه مي خوابيدم دو شخص نوراني را در خواب مي ديدم که بر من قرآن قرائت مي کنند.

دوم؛ احترام خاص و تبريک و تهنيت به مناسبت ولادت آن حضرت است.

هنگام ولادت حسين عليه السلام پنج قسم وحي نازل شد. خداوند به بهشت رضوان وحي فرستاد که جنان را به احترام و کرامت فرزندي که براي محمد صلي الله عليه و آله به دنيا آمده است، خوشبو کنند و زينت ببخشند. به حورالعين وحي فرستاد که به احترام اين مولود خود را زينت کنند. به ملائکه وحي کرد که بپاخيزند و صف ببندند و به کرامت اين مولود تسبيح، حمد، ثنا و تکبير بگويند. به جبرئيل عليه السلام وحي کرد که با هزار گروه، که هر هزار گروه هزار هزار فرشته اند، و به همراه فرشتگان روحاني که مشعل هايي از نور به دست دارند، بر اسب هاي ابلق مزين شده به قبه هاي در و ياقوت بر بيت پيامبرم فرود آييد و بر او مناسبت اين مولود تهنيت گوييد. اين تعداد فرشته و اين کيفيت براي اداي تبريک به پيامبر جاي تأمل دارد.

سوم؛ احترامات ويژه به نامگذاري ايشان است. خداوند به جبرئيل فرمود به پيامبر خبر بده و نام او را حسين نهاده ام. خداوند همچنين در کتابش از حسين نام برده و او را به اوصاف خاصي توصيف کرده است و آن طور که در روايت آمده در آسمان ها نيز اسامي خاصي به حسين عليه السلام اختصاص داده است.

چهارم؛ احترام ويژه به عزاداري آن حضرت است. خداوند بعد از تهنيت به پيامبر و نامگذاري حسين عليه السلام، به جبرئيل فرمود که به او بگو امت تو حسين را خواهند کشت.

پنجم؛ احترام ويژه براي قابله آن حضرت مي باشد. خداوند حوريه خاصي را که برتر از حور است، به هنگام ولادت حسين عليه السلام، به عنوان قابله آن حضرت فرستاد.

ششم؛ احترام ويژه به گهواره آن حضرت مي باشد، که فطرس (ملک) به آن پناه برد. [1] .

هفتم؛ احترام مخصوص به جنباندن گهواره حسين عليه السلام است که ملائکه و ميکائيل گهواره جنبان آن حضرت بودند.

هشتم؛ احترام ويژه به سخن گفتن با او در گهواره است. خداوند جبرئيل را مأمور کرد که با حسين عليه السلام در گهواره سخن بگويد.

نهم؛ احترام مخصوص به شيرخوارگي حسين عليه السلام مي باشد. خداوند حسين عليه السلام را از زبان مبارک پيامبر و انگشت ابهام ايشان تغذيه کرد. ضمن اينکه آن حضرت از سينه مادري شير نوشيده است که خداوند آن را اشرف از همه سينه ها قرار داده است؛ ولي از آنجا که پيامبر اسلام اشرف و افضل از همه است، مصداق آنچه در زيارت جابر خطاب به امام حسين عليه السلام آمده، براي آن حضرت تحقق يافت. در زيارت مذکور مي خوانيم: دستان (پيامبر) رحمت تو را تغذيه کرد و از سينه ايمان شير نوشيدي و در دامن اسلام تربيت يافتي.

دهم؛ احترام خاص به لباس آن حضرت است. خداوند به امام حسين عليه السلام لباس مخصوصي اهداء کرد. پيامبر صلي الله عليه و آله، هنگامي که آن را بر حسين عليه السلام پوشاند درباره آن فرمود: اين هديه اي است که پروردگارم به حسين اهداء فرموده و من آن را بر او مي پوشانم.

يازدهم؛ احترام ويژه به قبر آن حضرت است. از شگفتي هاي قبر امام حسين عليه السلام اين است که هيچ قبري قبل از آنکه بدني در آن به خاک سپرده شود، زيارت نشد، اما مدفن امام حسين عليه السلام را تمام پيامبران از آدم تا خاتم (عليهم السلام) قبل از دفن زيارت کردند.

دوازدهم؛ احترام ويژه به اشکي است که براي حسين عليه السلام ريخته مي شود. طبق رواياتي که بعدا خواهد آمد، اشک چشم دوستان و عزاداران حسيني را جمع مي کنند و براي گريه کننده ذخيره مي نمايند و فرشتگان آن را با آب حيات ممزوج مي کنند.

سيزدهم؛ احترام مخصوص به خون آن حضرت مي باشد. خون حسين عليه السلام از چنان احترام و قداستي برخوردار است که پيامبر با دست مبارکشان آن را جمع کرد و در شيشه اي سبز رنگ قرار داد که آن شيشه را ملکي از مقامي عظيم به همين منظور آورد.

چهاردهم؛ احترام مخصوص به محل جريان اشک است. چهره آنکه بر حسين عليه السلام گريه کند، چون محل جريان اشک چشم اوست، هرگز گرد پريشاني و ذلت بر او ننشيند.

پانزدهم؛ احترام خاص به مجلس آن حضرت است. به اين مسأله هنگام يادآوري خواص مجالس حسيني پرداخته خواهد شد.

شانزدهم؛ احترام ويژه به شفاعت آن حضرت مي باشد. خداوند چنان احترامي براي شفاعت حسين عليه السلام قايل است که ايشان را در روز ولادتشان شفيع ملائکه قرار داد و در روز قيامت نيز مردم از شفاعت او برخوردار خواهند شد.

هفدهم؛ احترام مخصوص به خاک حريم قبر امام حسين عليه السلام مي باشد.

علاوه بر حرمت و شرافت خاک قبر شريف امام حسين عليه السلام، خاک اطراف قبر امام نيز داراي حرمت است که احترام آن از حيث نزديکي و دور بودن با قبر شريف تفاوت مي کند. همچنين خداوند در روز دحوالارض ‍ کربلا را براي مدفن امام برگزيد و براي آن خصوصياتي قايل شد که عبارتست از:

از امام باقر عليه السلام به سندهاي معتبر روايت شده است که خداوند اين سرزمين را قبل از خلق کعبه آفريد و آن را تقديس کرد و مبارک شمرد.

همچنين از آن حضرت به سندهاي متعدد نقل شده است که اين سرزمين قبل از خلق موجودات، مقدس و مبارک بوده و همچنان مي باشد. حتي خداوند آن را برترين سرزمين در بهشت و بهترين منزل و مسکني قرار داد که اوليايش را در آن ساکن مي گرداند.

خداوند تربت کربلا را از نوع تربت بهشت قرار داد.

از امام سجاد عليه السلام نقل شده است که وقتي زلزله قيامت برپا شود، سرزمين کربلا با تربت نوراني و پاکش - همان طور که هست - در جايگاه وفيعي قرار مي گيرد و در بالاترين و برترين روضه از رياض جنت قرار داده مي شود و در ميان رياض جنت آن طور مي درخشد که ستاره زهره در ميان ستارگان ديگر مي درخشد، و نور آن ديدگان اهل بهشت را خيره مي کند و ندا مي دهد من سرزمين مقدس، طيب و مبارک خداوند هستم که (پيکر) سيدالشهداء و سرور جوانان اهل بهشت را در بر دارم.

ذکر تسبيح و استغفار با دانه هايي که از تربت کربلا ساخته شده باشد، ثوابش هفتاد برابر است. گرداندن تسبيح از تربت کربلا بدون ذکر نيز ثواب تسبيح را دارد.

اگر از خاک کربلا تسبيح ساخته شود و هنگام صبح گفته شود: خدايا من صبح کردم و تو را حمد و ستايش مي کنم و تو را شايسته و اهل ستايش ‍ مي دانم، تا زماني که تسبيح در دستم مي چرخد تو خود آن را شمارش کن (و به حساب حمد و ستايش خودت قرار بده)، تا وقتي آن تسبيح را در دست دارد، براي او ثواب حمد و ذکر تسبيح مي نويسند، و اگر آن ذکر را قبل از اينکه بخوابد، بگويد و تسبيح را زير سر بگذارد - بر اساس روايت نقل شده از امام سجاد عليه السلام - همان ثواب را براي او مقرر مي دارند.

سجده بر خاک کربلا، حجاب هاي هفتگانه را پاره مي کند. مفهوم اين حديث يا شکافتن آسمان ها براي صعود است و يا منظور حجاب هاي هفتگانه را پاره مي کند. مفهوم اين حديث يا شکافتن آسمان ها براي صعود است و يا منظور حجاب هاي هفتگانه گناهان است که - بنابر روايت معاذبن جبل - مانع قبولي اعمال مي شوند.

خوردن هر نوع گلي حرام است و در روايت از امام صادق عليه السلام آمده است که مثل خوردن گوشت خوک است و اگر کسي خاک بخورد و بميرد بر او نماز نگذارند؛ مگر خوردن خاک قبر امام حسين عليه السلام براي شفا يافتن. البته اين کار نسبت به مکان برداشتن آن خاک، نگهداري، خوردن و نيت بر آن، شرايط و آدابي دارد که عمده ترين آن نيت است. در حديث از ابن ابي يعفور با سندهاي متعدد آمده است که نقل کرده است: به ابي عبدالله (امام صادق) عليه السلام گفتم انسان از خاک قبر امام حسين بر مي دارد و از آن بهره مند مي شود، اما غير از خاک قبر او را بر مي دارد ولي از آن منتفع نمي شود. امام فرمودند: سوگند به خدايي که جز او نيست، هر کس از آن خاک بر دارد و اعتقاد داشته باشد که خداوند به واسطه آن به او نفع مي رساند، قطعا چنين خواهد شد.

البته اثر اين تربت اگر آن را نپوشانند، از بين مي رود؛ چون جن و شياطين آن را مسح مي کنند و آن طور که در روايت آمده پوشاندن آن نيز راه هايي دارد.

خاک کربلا را با خود داشتن، انسان را پناه مي دهد و او را از امور ترس آور مصون مي دارد، البته اگر به نيت حمل شود.

در روايت آمده است؛ گذاشتن خاک کربلا در کالايي که براي داد و ستد است، موجب برکت در آن مي شود.

در روايت آمده است که به کام فرزندان خود پس از ولادت، تربت قبر امام حسين عليه السلام برسانيد که موجب امان است.

اگر به همراه ميت در قبر او مقداري از تربت حسين عليه السلام قرار دهند، در امان است. نقل شده است که زني بدکاره بود و فرزندان خود را مي کشت، وقتي مرد و دفن شد، زمين چندين بار جنازه او را بيرون افکند، به دستور يکي از امامان مقداري از تربت قبر حسين عليه السلام را با او دفن کردند، ديگر زمين جسد او را بيرون نينداخت.

مستحب است حنوط را با تربت کربلاي حسين عليه السلام مخلوط نمود.

دفن در خاک کربلا موجب ورود به بهشت - بدون حساب - است.

حورالعين تربت قبر حسين عليه السلام را به عنوان هديه براي متبرک شدن، از فرشتگاني که به زمين نازل مي شوند، درخواست مي کنند.

تربت قبر حسين را هر ملکي برداشته و آن را به پيامبر صلي الله عليه و آله اهداء نموده است.

پيامبر و حسين عليهماالسلام نيز خودشان از آن برداشته اند.

همان طور که در روايت آمده در اين خاک قبل از دفن امام حسين عليه السلام، دويست پيامبر، دويست وصي و دويست سبط که همه از شهدا هستند، دفن شده اند.

بوييدن تربت حسين عليه السلام موجب جاري شدن اشک است و اين موضوع قبل از دفن آن حضرت نيز براي پيامبر اسلام و امام حسين اتفاق افتاد.

تربت امام حسين عليه السلام، آنگاه که خون آن حضرت به زمين ريخته شد، به خون تبديل گرديد. اين مسأله از روايت هاي فراوان از جمله روايتي که نزد ام سلمه است و عامه و خاصه آن را نقل کرده اند، آشکار مي شود. پيامبر اسلام آن حضرت تربت را که جبرئيل در شب معراج برايش آورده بود، با دست شريف خود به ام سلمه داد و به او فرمود: اين خاک را نگه دار و هر زمان به خون تبديل شد، فرزندم کشته شده است. ام سلمه مي گويد: من آن را در شيشه قرار دادم و هر روز به آن نگاه مي کردم و مي گريستم تا روز عاشورا در ماه محرم هنگام صبح به آن نگاه کردم، خاک به همان حال خود بود، سپس بعدازظهر مراجعه کردم و ناگهان ديدم که به خون تبديل شده است؛ آنگاه فرياد زدم. سلمي مي گويد: من ديدم که آن شيشه مقابل اوست و خون از آن مي جوشد.

ورود به خاک کربلا موجب حزن و اندوه مي شود، بويژه وقتي به قبر شريف نزديک شوي و ملاحظه کني که قبر فرزندش در پائين پاي مبارک ايشان قرار داد. در روايت آمده است که هر کس به قبر فرزندش در پائين پاي ايشان نگاه کند، مشمول رحمت حق واقع مي شود.

در روايت آمده است که هر فرشته اي که به خدمت پيامبر رسيد، با او مقداري تربت کربلا بود و هر پيامبري که کربلا را زيارت کرده، از تربت آن برداشته و آن را بوئيده است و خاک کربلا مقام همه پيامبران تا روز قيامت است.

خداوند در مقابل هتک حرمت امام توسط دشمن، براي ايشان احترام مخصوصي مقرر فرموده است؛ تا جايي که حتي آناني که حرمت امام را شکسته و در صدد اذلال آن حضرت بر آمدند، خودشان امام را عزيز شمرده و احترام کرده اند، که من اين معنا را در نزديک به چهل قضيه ملاحظه کرده ام. براي تاءئيد اين امر کافي است که به جزئيات سرگذشت کساني که بر امام جسارت کردند و حرمت او را شکستند، دقت کني.

از سوي ديگر، اذلال و هتک حرمت يک موضوع است و کشته و مجروح شدن به دست دشمن، موضوع ديگري. و از آنجا که از جمله الطاف واجب بر خداوند اين است که اوليايش را به نحوي ذليل نگرداند که دل ها از آنها روي گردان شوند، آنها را در عين ضعف و تنگدستي ظاهري، آنچنان قرار داده است که غنا، صولت و هيبت و وقارشان ديدگان را پر مي کند و بر قلب ها چيره مي سازد.

خداوند در اين زمينه براي امام مظلوم ما، ويژگي خاصي را قابل ذکر شده اند (که فقط به ذکر چند نمونه اکتفا مي شود):

معاويه اولين کسي بود که علاقه مند به کشتن امام حسين عليه السلام بود، اما همين معاويه در وصيتش به يزيد، او را به احترام به امام توصيه کرد. او گفت: من نسبت به تو از حسين بن علي نگرانم، اما اگر بر او پيروز شدي حقش را رعايت کن، زيرا او پاره جگر رسول خداست.

اولين کسي که دستور کشتن امام را داد، وليد حاکم مدينه بود. اما او گفت: از اين که به ريختن خون حسين مبتلا شوم، به خدا پناه مي برم.

پسر سعد - که لعنت بر او باد - زماني تصميم به جنگ با امام گرفت، ايشان را احترام کرد و ابياتي سرود؛ از جمله گفت:

ملک ري را رها مي کنم در حالي که ري آرزوي من است؛ يا اينکه با کشتن حسين گناهکار مي شوم. کشتن او موجب آتشي است که حجاب و مانعي براي آن وجود ندارد، اما ملک ري نور چشم من است.

شمر نيز وقتي دستور هجوم بر آن حضرت را صادر کرد، ايشان را احترام نمود او گفت: حسين حريف بزرگوار و کريمي است که کشته شدن به دست او عار نيست.

حامل رأس حسين عليه السلام نيز امام را احترام کرد. او گفت رکاب مرا از طلا و نقره پر کن که من سيد بزرگواري را کشته ام که پدر و مادر او بهترين خلق خدايند.

آناني که هم است بر پيکر مطهر امام حسين عليه السلام دوانيدند، آن حضرت را احترام کردند و با سرودن اشعاري به ايشان تعظيم نمودند. حتي يزيد - که لعنت خدا بر او باد - آنگاه که سر امام حسين عليه السلام در مقابلش بود، با مدح و ستايشي که از امام نمود، ايشان را احترام کرد.

علاوه بر اينها، همزمان با اين موضوع که برخي در صدد برآمدند با زبان، هتک حرمت امام را نمايند، مسائلي رخ داد که نشان از احترام خاص امام دارد؛ از جمله: کسي در شب عاشورا به امام گفت: تو را بشارت باد بر آتش، که خداوند اين گفته او را همزمان کرد با اين مسأله که اسبش رم کرد و او پايش در رکاب گير کرد و اسب او را به طرف خندق آتش برد و در آنجا افکند. در همين مورد باز گفته شده که فردي در آن روز به امام حسين عليه السلام گفت: اي حسين! از طرف رسول خدا چه حرمتي به تو رسيده است؟ در همان ساعت براي قضاي حاجت بيرون رفت و ماري او را نيش ‍ زد و او در ميان آلودگي ها و کثافات خود در جا مرد. همچنين شخصي به امام گفت: به آب نگاه کن اما تو حق نوشيدن از آن را نداري تا تشنه از دنيا بروي. در همين حال امام فرمود: خدايا! او را تشنه بميران. آنگاه حالتي به او دست داد که فرياد العطش سر داد. مشک آبي به او دادند، او نوشيد و باز فرياد تشنگي سر مي داد تا از عطش مرد.

طعام امام از احترام خاصي برخوردار است. خداوند، هر گاه امام ميلشان کشيد، از ميوه هاي بهشتي به ايشان اهداء فرمودند که حديث رطب و گلابي و سيب از آن جمله است. بلکه هر طعامي که از بهشت به جد، پدر، مادر و برادر ايشان اهدا گرديد، عمدتا به استدعاي ايشان يا به خاطر او بود.

براي لباس امام نيز تشريفات مخصوصي وجود دارد. خداوند حسن و حسين عليهماالسلام را مختص به اين گردانيد که بارها از لباس هاي بهشتي به آن دو اهداء نمايد، اما خداوند امام حسين عليه السلام را به لباس ‍ مخصوصي ملبس فرمودند.

ام سلمه مي گويد: ديدم پيامبر لباسي بر حسين مي پوشاند که مانند آن را در دنيا نديده بودم، از ايشان در اين باره سؤال کردم. فرمودند: اين هديه اي از جانب خداوند براي حسين است و من آن را بر او مي پوشانم.


پاورقي

[1] اين فرشته که امتيازات خود را از دست داده بود، به برکت پناه بردن به گهواره امام حسين عليه السلام آن امتيازات را به دست آورد.