بازگشت

حيات ظاهري


آيا به آسمان نمي نگرند که چگونه خداوند آن را بنا کرد و زينت داد. از سوي ديگر درباره حسين عليه السلام بايد بگوييم که آيا به سرزمين کربلا نگاه نمي کني که جايگاه و محل شهادت آن حضرت و زينت و مصابيح اطراف

آن چگونه است و چگونه در آنجا شياطين رجم مي شوند و آيا نور و روشنايي اش را نمي بيني. پس بار ديگر خوب بنگر و براي چندمين بار بنگر تا اينکه ديده به سوي تو حسرت زده و اشک ريزان باز گردد.

ابتدا به اوضاع آسمان و زينت آن و تأثيراتش و کساني که در آن جايگاه قرار دارند، بنگر، آنگاه به حسين عليه السلام و مدفن او در کربلا نظر کن. در آسمان عرش عظيم قرار دارد، اما در کربلا زينت عرش عظيم وجود دارد. آسمان مسکن ملائکه است، در حالي که کربلاي حسين عليه السلام محل رفت و آمد فرشتگان است.

آسمان معراج پيامبران است، کربلا معراج ملائکه؛ آسمان داراي برج هاست، حسين عليه السلام نيز - آن طور که در روايت آمده - صاحب برج هاست؛ چرا که آن حضرت، فرزند امام، برادر امام و پدر نه امام است. در آسمان ضريح هايي است که در هر روز هفتاد هزار فرشته آن را طواف مي کنند و هنوز هم نوبت به همه آنها نرسيده است. حسين عليه السلام هم داراي ضريحي است که هفتاد هزار فرشته بر آن گماشته شده اند که تغيير نمي کنند و هفتاد هزار ديگر که هر روز تغيير مي کنند.

در آسمان بهشت قرار دارد، اما حسين عليه السلام زينت آن بهشت است و بهشت از نور او آفريده شده و قبر آن حضرت جايگاه بلندي از بستان هاي بهشت است و خود ايشان نيز سرور و آقاي جوانان اهل بهشت مي باشند. در آسمان، جبرئيل قرار دارد، اما در کربلا کسي است که جبرئيل خادم اوست. در آسمان، پيامبر خدا شبانه در آن سير داده شد، اما در کربلا پيامبر خدا روزانه در آن سير داده شد؛ چنانچه فرمود: مرا به موضعي سير دادند که به کربلا گفته مي شود.

در آسمان، موسي است و در کربلا شجره موسي. در آسمان عيسي است و در کربلا عيسي تولد يافت. در آسمان خورشيدي وجود دارد که دچار کسوف مي گردد، اما خورشيد پرفروغ روي حسين عليه السلام، هر چه کار بر او سخت تر و به شهادت نزديک تر مي گرديد، درخشنده تر و پرفروغ تر مي شد.

در آسمان ماه هست، در کربلا هم ماه بني هاشم (حضرت ابوالفضل العباس) است و با اينکه در ميدان جنگ در کنار برادرش بود، آنگاه که بين او و برادرش حايل شدند و آنان را از هم جدا کردند، ماه وجودش دچار خسوف شد.

در آسمان کف الخطيب [1] وجود دارد، حسين عليه السلام نيز داراي سر و صورت و بدن خضاب شده است و لذا در استجابت دعا تأثير دارد. در آسمان سيارات هفتگانه است، در کربلا هم هفت تن از فرزندان علي عليه السلام (حسين، عباس، عون، جعفر، عثمان، زينب، ام کلثوم) و هفتاد و دو تن ديگر بودند که سرهايشان را بر سر نيزه کرده و در همه جا چرخاندند.

در آسمان هزار و بيست و پنج ستاره ظاهري است، اما ستارگان ناپيدا بي شمارند و هر کدام تأثير مخصوصي دارند. در بدن امام حسين عليه السلام هم چهار هزار اثر آشکار از شمشير و نيزه و تير وجود داشت، در حالي که ناپيداها نيز قابل شمارش نبود که براي هر کدام تأثير خاصي است که موجب الطاف خاصي مي گردد.

در آسمان ستاره قطب و بنات النعش (دب اکبر و دب اصغر) است که به دور قطب مي چرخند. در کربلا هم بدن قطب امامت داشته است که فرزندانش ‍ با ناله و فرياد به دورش مي چرخند و ديگر نوبت به آنها نمي رسد. در کربلا هم فرشتگان با همان کيفيت بر گرد قبر امام حسين عليه السلام طواف مي کنند که ما در بحث عنوان ملائکه آن را يادآور خواهيم شد. در آسمان راه شيري است که گفته مي شود اثر گوسفندي است که قرباني حضرت اسماعيل عليه السلام شد. حسين عليه السلام نيز کهکشاني است که اثر آن باقي مي ماند تا با آن اثر، در روز قيامت محشور مي گردد. و اين امر از ويژگي هاي آن بزرگوار است، به منظور حکمتي خاص و آثاري که براي نجات گناهکاران بر آن مترتب است.


پاورقي

[1] ستاره اي است سرخ رنگ در جانب شمال که قدما معتقد چون به دايره نصف النهار برسد هنگام اجابت دعاست. فرهنگ معين.