بازگشت

تأثير شعر سرودن در عزاي حسيني


امام صادق (ع) فرمود: «کسي نيست که براي حسين (ع) شعري بسرايد و گريه کند يا بگرياند مگر اينکه خداوند بهشت را بر او واجب کرده و گناهانش را مي آمرزد».

سخني با حسين (ع)

«حسين! اي پرچم خونين حق بر دوش،

حسين! اي انقلابي مرد

حسين! اي رايت آزادگي در دست،

در آن صحراي سرخ و روز آتشگون

قيام قامتت در خون نشست، اما

پيام نهضتت برخاست

از آن طوفان «طف» در روز عاشورا،

به دشت «نينوا» ناي حقيقت از «نوا» افتاد

ولي...

مرغ شباهنگ حقيقت، از نواي ناله «حق، حق» نمي افتد».

سلام بر تو، اي حسين!

سلام بر خط شفقگون کربلا، که خون تو را، اي خون خدا - همواره بر چهره افق مي پاشد و غروب هنگام، سرخي آسمان مغرب را به شهادت مي گيرد، تا آن جنايت هولناک را هر چه آشکارتر بنماياند و چشم تاريخ را بر اين صحنه هميشه خونين بدو زد و گوش زمان را از آن فريادها تندر گونه آن عاشوراي دوران ساز، پر کند.

اي حسين... اي عارف مسلّح!

کربلاي تو، عشق را معني کر دو انقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو، حضور هميشگي در همه زمان ها و زمين ها بود.

اي حسين... اي شراره ايمان!

اي حسين... اي در سکوت سرخ ستم، شهر آشوب!

در بهت خاموشي و ترس، تلخابه فرياد را در حلقوم شب ريختي و با نامردان تبهکار، مردانه در آويختي.

عاشوراي تو، انفجاري از نور و تابشي از حق بود که بر «طور» انديشه ها تجلي کرد و «موسي خواهان» گرفتار در «تپه» ظلمت ظلم را از سرگرداني نجات بخشيد.

چه مي گويم؟... تو تاريخ را به حرکت آوردي و زبان زمان را به سرودن حماسه هاي زيباي ايثار و جهاد و شهادت گشودي. لحظه لحظه تاريخ را عاشورا ساختي و جاي جاي سرزمين ها را کربلا...

خفته بوديم و بي خبر... اما تو، اين «مصباح هدايت» و اي «کشتي نجات» گام خسته ما را به تلاش کشاندي و افسردگي يأسمان را به شور اميد مبدل ساختي و از سکوت و درنگ و وحشت، به فرياد و هجوم و شجاعتمان رساندي و پاي کوفته و پر آبله ما را، تابام آگاهي و تا برج بيداري فرا بردي.

«اي حسين»...

تو کلاس فشرده تاريخي.

کربلاي تو، مصاف نيست

منظومه بزرگ هستي است،

طواف است.

پايان سخن

پايان من است

تو انتهاي نداري...

والسلام