بازگشت

امان از سکرات موت و آتش دوزخ


مسمع گويد: حضرت امام صادق (ع) فرمود: آيا متذکر مي شوي با حسين چه کردند؟ عرض کردم: آري، فرمود: آيا جزع و گريه مي کني؟ گفتم: آري، به خدا سوگند گريه مي کنم و آثار غم و اندوه در صورتم ظاهر مي شود حضرت فرمود: «خدا اشک چشمت را رحمت کند. آگاه باش که تو از آن اشخاصي هستي که از اهل جزع براي ما شمرده مي شوند، به شادي ما شاد و به حزن ما محزون و اندوهناک مي گردند. آگاه باش که بزودي هنگام مرگ، پدرانم را بر بالين خود حاضر مي بيني، در حالي که به تو توجه کرده و ملک الموت را درباره تو بشارت مي دهند، و خواهي ديد که ملک الموت در آن هنگام از هر مادر مهربان به فرزندش، مهربانتر است» سپس فرمود: «کسي که بر ما اهل بيت به خاطر رحمت و مصائب وارده بر ما گريه کند، رحمت خدا شامل او مي شود قبل از اينکه اشکي از چشمش خارج گردد؛ پس زماني که اشک چشمش بر صورت جاري شود اگر قطره اي از آن در جهنم بريزد، حرارت آن را خاموش کند، و هيچ چشمي نيست که گريه کند بر ما مگر آنکه با نظر کردن به کوثر و سيراب شدن با دوستان، خوشوقت مي گردد». [1] .

با توجه به اين روايت شريف بايد گفت:جايي که آتش جهنم که قابل مقايسه با آتش دنيا نيست و به وسيله گريه بر حسين (ع) خاموش و برد و سلام گردد، پس اگر در موردي، آتش ضعيف دنيا عزادار حسيني را نسوزاند جاي تعجب نيست.

سيد جليل مرحوم دکتر اسماعيل مجاب (داندانساز) عجايبي از ايام مجاورت در هندوستان که مشاهده کرده بود نقل مي کرد، از آن جمله مي گفت: عده اي از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سيدالشهدا (ع) معتقد و علاقه مندند و براي برکت مالشان با آن حضرت شرکت مي کنند، يعني در سال مقداري از سود خود را در راه آن حضرت صرف مي کنند. بعضي از آنها روز عاشورا به وسيله شيعيان، شربت و پالوده و بستني درست کرده و خود به حال عزا ايستاده و به عزاداران مي دهند، و بعضي آن مبلغي که راجع به آن حضرت است را به شيعيان مي دهند تا در مراکز عزاداري صرف نمايند.

يکي از آنان را عادت چنين بود که همراه سينه زنها حرکت مي کرد و با آنها به سينه زدن مشغول مي شد. وقتي از دنيا رفت، بنا به مرسوم مذهبي خودشان، بدنش را با آتش سوزانيدند تا تمام بدنش خاکستر شد جز دست راست و قطعه اي از سينه اش که آتش، آن دو عضو را نسوزانيده بود.

بستگان آن دو عضو را آوردند نزد قبرستان شيعيان و گفتند: «اين دو عضو راجع به حسين شماست» [2] .


پاورقي

[1] خلاصه اي از مقالهء «عاشورا» نوشتهء جواد محدثي.

[2] «خط خون» موسوي گرمارودي..