بازگشت

کشته دوست


انساني که تمامي دارايي اش را براي محبوب بي بديلش در طبق اخلاص مي گذارد؛ اساساً چيزي براي خود قائل نيست . او خود را انعکاسي از وجود ذي قيمت محبوب مي داند و اگر چنين شد، هر آنچه شد، هر آنچه هست ، براي اوست .

اما چنين کسي از حرکت باز نمي ماند. مي غرّد، مي خروشد و طوفان به پا مي کند.

حسين (ع) که جاي خالي عزيزانش را احساس مي کرد، قرعه را به نام خود مي بيند.وقت آن رسيده تا زمين و زمان درهم کشيده شوند و داغ پدر، مادر و برادر تازه گردد.

روزي را بايد که مُحب ّ، دمي را غرق در نفحات رؤيت محبوب بياسايد. حسين (ع) عاشورا را برگزيد تا شور برانگيزاند و شر آن که مي بايد: «قُتِل الحسين ُ بکربلا»