بازگشت

شجاعت و شهامت


شجاعة الحسين صفة لا تستغرب

منه لانها الشي ء من معدنه

(عقاد)

شجاعت يکي از ارکان اصلي فضائل نفساني است و آن عبارت از عدم تزلزل نفس در امور بزرگ و خطرناک است.

برخي از مردم چنين پنداشته اند که شجاعت فقط آدم کشتن و حمله بصفوف دشمن است و کسي که تنها بازوي قوي داشته باشد شجاع محسوب ميشود در صورتيکه شجاعت دارا بودن قوت قلب و تسلط بر نفس و نداشتن تشويش و اضطراب در پيش آمدها است.با اين تعريف حسين عليه السلام مظهر تام شجاعت بود زيرا شرايط زمان و مکان و اوضاع و احوال روزگار در آخرين ماه هاي زندگاني او طوري بود که براي احدي در مسير تاريخ چنين حوادثي رخ نداده است اگر فقط بآخرين



\cf2 [ صفحه 43]



روز زندگاني او توجه شود حقيقت امر خود بخود ثابت و روشن ميشود زيرا حسين عليه السلام با اينکه در محاصره ي دشمنان بود و ياران و اصحابش کشته شده و اولاد و برادران و عموزادگانش بشهادت رسيده بودند و از طرفي صداي العطش اطفال خردسال از خيمه ها بلند و همهمه ي انبوه دشمن در آن دشت محنب بار طنين انداخته بود و باز بر بدن نازنيش چندي زخم شمشير و نيزه و تير رسيده و در همين حال سوختن خيمه ها و اسارت اهل بيت هم در نظرش مجسم بود معهذا با وجود همه ي اين مشکلات و مصائب که هر يک به تنهائي کافي بود بزرگترين مرد جنگي را از پا درآورد بدون کوچکترين تزلزل روحي و اظهار عجز و ضعف در لحظات آخر عمر با آن دشمنان پست فطرت چنان جنگيد و قدرت بازو نشان داد که کليه ي صحنه هاي جنگهاي گذشته را تحت الشعاع (الشجاعة الحسينيه) قرار داد و در عين حال مانند يک اديب و خطيب فارغ البال در مقابل سيل دشمن خطابه ميخواند و آنها را پند و اندرز ميداد تا شايد کسي هدايت يابد و از نظر اتمام حجت بهانه اي براي کسي باقي نماند.

ابن حجر گويد حسين با آن جمعيت کم با لشگر بسيار کارزار نمود و در آن ايستگاه ايستادگي شگفت انگيزي نشان داد و اگر ميان او و ميان آب حائل نشده بودند بر او غالب نميگشتند زيرا حسين شجاع بزرگي بود که در ميدان نبرد مغلوب نميشد. [1] .

عقاد گويد حسين شيربچه ي علي در شجاعت روحي و بدني آخرين و بالاترين درجه و رتبه را دارا بوده و در ميان شجاعان درجه ي اول شجاعتش ضرب المثل بود. [2] .



\cf2 [ صفحه 44]



مسعودي مينويسد که امام حسين (ع) در روز عاشورا 1800 جنگجو را بدست خود بجهنم فرستاد و آنان را براي مبارزه دعوت ميکرد ابتدا نفر به نفر ميآمدند بعد از آن ده نفر ده نفر براي سيمن بار صد نفر صد نفر بجنگ يک تن واحد ميآمدند و براي آخرين بار کليه ي آن لشکر با آن کثرتي که داشتند بدور آنحضرت اجتماع کردند و آن بزرگوار را از جلو و عقب و يمين و يسار احاطه کردند. [3] .

حسين عليه السلام در شهامت اخلاق نيز منحصر بفرد و حقائق را با کمال پردلي و بي پروائي بيان مينمود.

ابن شهرآشوب در مناقب مينويسد که بين حسين (ع) و وليد بن عتبه که حاکم مدينه بود در مورد مزرعه اي منازعه شد حسين (ع) عمامه ي وليد را از سرش برگرفت و بگردنش پيچيد مروان گفت بخدا سوگند من مانند امروز کسي را نديدم که بر اميرش چنين جرأتي نمايد.

وليد گفت بخدا تو اين حرف را براي خشمگين کردن من نگفتي بلکه بحلم من رشک ورزيدي و مزرعه مال اوست حسين (ع) فرمود مزرعه مال تست يا وليد (چون خودت اقرار کردي من هم آنرا بتو بخشيدم) [4] .حسين عليه السلام در اثر اين شجاعت و شهامت از هيچ پيشآمدي ولو هر قدر بزرگ و خطير بود واهمه و انديشه نميکرد زيرا او در راه احياي دين قدم برداشته بود و همه چيز را در اين راه فدا ميکرد و از کشته شدن نيز باکي نداشت بدينجهت فرمود:



و ان تکن الابدان للموت انشأت

فقتل المرء بالسيف في الله افضل





\cf2 [ صفحه 45]




پاورقي

[1] پرتوي از عظمت حسين عليه‏السلام ص 196 - 189.

[2] پرتوي از عظمت حسين عليه‏السلام ص 196 -189.

[3] اثبات الوصية ترجمه‏ي نجفي ص 311.

[4] بحارالانوار جلد 44 ص 191.