بازگشت

بخشش و کرامت امام حسين


291 - تقاضاي مرد عرب

در مقتل خوارزمي و جامع الاخبار اين گونه روايت شده است که:

اعرابي خدمت امام حسين عليه السلام آمده و گفت: اي پسر رسول خدا! من ضامن شده ام که ديه کامله اي را بپردازم؛اما توان آن را ندارم ناچار نزد بخشنده ترين مردم؛يعني شما خاندان پيامبر آمدم.

حضرت فرمودند: اي برادر! من سه سؤال از تو مي کنم، اگر به يکي از آنها پاسخ دادي، يک سوم مال را به تو مي دهم، اگر به دو سؤال پاسخ دادي، دو سوم مال و اگر به سه سؤال پاسخ دادي، همه آن مال را عطا خواهم کرد.

مرد عرب گفت: اي پسر رسول خدا! تو از خاندان علم و فضيلتي، چگونه من مي توانم جواب سوالات کسي همانند تو را بدهم!

حضرت فرمودند: از جدم رسول و فرستاده خدا شنيدم که فرمود: المعروف بقدر المعرفه؛باب معروف و بخشش را به اندازه معرفت مردم بگشاييد

292 - جواب هاي اعرابي به سئوالات امام (ع)

مرد عرب گفت: پرسش هايت را بگو، اگر بدانم پاسخ مي گويم و اگر نه از شما ياد مي گيرم و هيچ قوه و اراده اي جز خدا نيست.

حضرت فرمودند: افضل عمل ها چيست؟

اعرابي گفت: ايمان به خداي متعال.

امام فرمود: چه چيز سبب نجات مردم از هلاکت و نابودي است؟

مرد عرب گفت: توکل و اعتماد بر خداوند.

امام فرمود: زينت انسان چيست؟

مرد عرب گفت: علمي که همراه عمل باشد.

امام فرمود: اگر اين شرافت را نيافت، چه؟

عرض کرد: مالي که با آن مروت و جوانمردي باشد.

حضرت فرمود: اگر اين را هم نداشته باشد؟

مرد عرب گفت: فقر و پريشاني که با صبر و شکيبايي توام گردد.

امام حسين عليه السلام فرمودند: اگر اين را نيز نداشت؟

مرد عرب گفت: شايسته چنين آدمي اين است که صاعقه اي از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند!!

در اين حال امام خنده اش گرفت، کيسه اي که در آن هزار دينار سرخ بود را به او داد و انگشتري که نگين آن دويست درهم مي ارزيد به او عطا کرد و فرمود: با اين طلاها ذمه خود را از گردن باز نما و اين انگشتر را صرف زندگي ات نما.

اعرابي طلاها را برداشته و اين آيه مبارکه را تلاوت نمود که:

الله اعلم حيث يجعل رسالته [1] .

293 - هديه مملوک

گذر امام حسين عليه السلام به چوپاني افتاد او به امام عليه السلام گوسفندي را هديه کرد، حضرت عليه السلام پرسيد آيا آزادي يا برده؟

عرض کرد: برده ام، امام عليه السلام آن را به او برگرداند عرض کرد: آقا جان گوسفند از خودم است.

حضرت عليه السلام آن را از او پذيرفت. سپس نزد مولاي او رفته او را خريد، و گوسفند را نيز خريد، پس (در راه خدا) آزادش کرد و آن گوسفند را به او بخشيد. [2] .

294 - پيام سائل

روايت شده که: روزي، سائلي طلب حاجت مي نمود، امام حسين عليه السلام فرمود: آيا مي دانيد چه مي گويد، عرض کردند: نه اي رسول خدا! فرمود: مي گويد: من پيام رسان (نيازمندي آخرت) شما هستم، اگر چيزي به من داديد آن را مي گيرم و به آنجا مي رسانم و گر نه، به آنجا مي رسم در حالي که دستم خالي است. [3] .

295 - آداب حاجت خواستن

مردي از انصار خدمت امام حسين عليه السلام آمده تصميم داشت که در خواست حاجتي کند، حضرت عليه السلام فرمود: اي برادر انصاري! آبروي خود را از رو چاندختن (حضوري و روبرو) نگهدار، و حاجت خود را در نامه اي نوشته بياور، که من آنچه را در آن آمده و تو را شادمان مي سازد به خواست خدا بر آورد مي سازم

پس او نوشت: اي اباعبدالله! پانصد دينار از من طلب دارد و با اصرار آنرا مي خواهد، به او بفرما تا زمان گشايش به من مهلت دهد.

چون امام عليه السلام، نامه را خواند وارد منزل شده کيسه اي که هزار دينار داشت بيرون آورد و به او فرمود: با پانصد دينار آن بدهي خود را بپرداز و با پانصد دينار ديگر زندگي خود را بچرخان و جز به يکي از سه کس حاجت مبر: شخص ديندار، يا جوانمرد، يا داري شرافت خانوادگي، اما ديندار، دين خود را (با برآوردن حاجتت) حفظ مي کند، اما جوانمرد، از مردانگي خود شرم مي برد (که پاسخت ندهد) و اما با شرافت مي فهمد که تو با رو انداختن به او از آبروي خود گذشتي از اين رو در حفظ آبرويت - که نکند بدون برآورده شدن حاجتت برگردي - مي کوشد [4] .

296 - اطعام فقيران

امام حسين عليه السلام خانه خدا را طواف کرد، سپس به مقام ابراهيم عليه السلام رفت و نماز گزارد، سپس گونه خود را بر مقام نهاد و شروع به گريه کرد و مي فرمود: الها! بنده ناچيز تو به در خانه ات پناه آورده، نيازمند تو به در خانه ات پناه آورده.

اين فرازها را پيوسته تکرار مي فرمود، سپس برگشت و (بين راه) گذرش بر فقرايي افتاد که پاره ناني را مي خوردند، بر آنان سلام فرمود، آنان حضرت عليه السلام را به خوراک خود دعوت کردند، حضرت عليه السلام کنار آنان نشست و فرمود: اگر خوراک صدقه نبود با شما هم خوراک مي شدم، سپس فرمود: برخيزيد تا به منزل برويم، حضرت عليه السلام آنان را به منزل آورده، خوراک و پوشاک داد و دستور فرمود که به هر يک مقداري پول بدهند. [5] .

297 - شرط انفاق

امام حسين عليه السلام شکر، صدقه مي داد، از او پرسيدند: چرا شکر؟ فرمودن: من شکر را دوست دارم، و خداي سبحان مي فرمايد: شما هرگز به نيکي نمي رسيد مگر آنکه از آنچه دوست مي داريد انفاق کنيد [6] [7] .

298 - پرداخت بدهي

عمرو بن دينار گويد: امام حسين عليه السلام بر اسامه بن زيد وارد شد، که بيمار بود (وي ناله کنان) مي گفت: واي از اين غم. حضرت فرمود: غم تو چيست، اي برادر؟

عرض کرد: بدهي من که شصت هزار درهم است.

فرمود: همه بدهي من تو بر عهده من، (من آن را مي پردازم)

عرض کرد: مي ترسم بميرم

فرمود: تا من بدهي تو را نپرداختم نخواهي مرد.

عمرو گويد: حضرت عليه السلام پيش از مرگ بدهي او را پرداخت. [8] .

299 - ارزش اطعام مسلمان

امام حسين عليه السلام فرمود: اگر برادر مسلماني را اطعام کنم برايم محبوب تر است تا افقي از بردگان را آزاد کنم، پرسيدند: افق چقدر است؟ فرمود: ده هزار.

300 - غلام خود را آزاد کرد [9] .

امام سجاد فرمود: پدرش حسين عليه السلام خواست براي تجديد وضو برود که يک تکه نان را سر راه ديد و آن را برداشت و به غلامش داد سپس ‍ فرمود: هر وقت از وضو فارغ شدم اين لقمه را به من بده.

وقتي امام از دستشويي بيرون آمد آن تکه نان را طلبيد، غلام گفت: آقا من! لقمه را خوردم.

حسين عليه السلام فرمود: من هم تو را در راه خدا آزاد کردم. مردي که ناظر صحنه بود بسيار تعجب کرد و گفت: يابن رسول الله! او را آزاد کرد؟!

فرمود: بلي آزادش کردم، زيرا از جدم شنيده ام که اگر کسي لقمه اي را پيدا کند و آن را تميز و پاک گرداند و يا شست و شو دهد و بخورد تا پيش از آنکه هضم شود خداوند او را از آتش دوزخ آزاد مي سازد و من نمي خواهم کسي که آزاد شده خداوند باشد، غلام و بنده من گردد! [10] .

301 - سخاوت حسين از زبان معاويه

عبدالله بن مسلم مروزي معروف به ابن قتيه نقل مي کند که معاويه از مکه به مدينه بر مي گشت و براي امام حسن و حسين و عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير و عبدالله صفوان ابن اميه هداياي فرستاد. اين هدايا شامل لباس و عطر و مقداري پول نقد بود. به حاملين هدايا دستور داد دقيقا متوجه باشيد که آن اشخاص چه مي گويند و اين هدايا را به چه نحو مصرف مي رسانند پس از رفتن آنان معاويه به حاضرين مجلس گفت: مي خواهيد من بگويم که اين قوم هدايا را چگونه به مصرف مي رسانند، مثل آنکه در پيش آنان ايستاده ام؟

گفتند: بگو.

معاويه گفت: حسن بن علي عليه السلام از عطريات مقداري به زنان حرم خود مي دهد و بقيه را بين حاضرين مجلس خود تقسيم مي کند و منتظر غائبين نمي شود.

امام حسين اين هدايا را نخست ميان ايتام شهيدان صفين که در حضور پدرش به شهادت رسيده بودند تقسيم مي کند و اگر چيزي باقي ماند شترها را خريده نحر مي کنند و گوشت آنها را بين فقرا تقسيم مي کند و شير خريده و قسمت مي کند.

اما عبدالله بن جعفر به غلام خود بديح مي گويد که قرض هاي مرا پرداخت کن و بقيه را در احتياج خودم صرف کن.

اما عبدالله بن عمر اول به فقراي عدي مي دهد و اگر چيزي باقي ماند براي عيال خود ذخيره مي کند.

اما عبدالله بن زبير قاصد من به خانه او مي رود و او مشغول تسبيح گفتن است و توجهي به قاصد من ندارد دوباره مراجعه مي کند و به بعضي خدمه ها مي گويد از قاصد معاويه چيزها را بگيريد خدا به وي جزاي خير دهد. او به ظاهر متوجه هدايا نمي شود در حالي که در نظر او از کوه احد بزرگ تر است سپس وارد خانه مي شود هدايا را مورد دقت قرار مي دهد و مي گويد: برداريد: اينها بر عهده من است و يک روزي بايد اعاده کنم اينها را بر پسر هند.

اما عبدالله بن صفوان گويد: اين تحفه ناچيز است، برگردانيد. و اگر دوباره برگشت قبول مي کنيم. همه فرستادگان برگشتند و عينا پيش گويي معاويه را گفتند. وي گفت: من پسر هندم و به اخلاق قريش، از خودشان آشناترم. [11] .

302 - بخشش در کلام امام حسين (ع)

اي مردم! در مکارم اخلاق سبقت بگيريد و بدان مبادرت ورزيد. بشتابيد به سوي غنيمت ها. از معروف نشماريد آنچه را که در تحصيل آن عجله و شتاب نکرده ايد. با شکيبايي و نظر صائب و بر آوردن حاجات براي خود مدح و ثنا کسب کنيد و با برتر نشيني خود را مذموم نسازيد. هر وقت کسي به کسي نيکي کند و بعدا ببيند که در برابر احسان او تشکر نمي کند ناراحت نباشد، خداوند جزاي نيکي او را عهده دار است و خداوند عطايش بزرگ و پاداشش معظم است.

بدانيد احتياجات مردم به شما از نعمت هاي خداوند بر شما است؛پس در اداي حقوق نعمت خسته و ملول نباشيد که بر شما نقمت گردد.

بدانيد عمل به معروف سپاس آور است و پاداش به دنبال دارد اگر عمل نيک را به صورت يک مرد مشاهده مي کرديد هر آينه مي ديديد آن را خوبرو و زيبا که تماشاگران را دلشاد مي کرد و اگر کردار بد را مشاهده مي کرديد مي ديديد آن را زشت و بدنما که از آن در فرار است و چشم ها از ديدنش ‍ پوشيده مي شود.

اي مردم! هر کس بخشش کند سرور و بزرگ است و هر که بخل ورزد ذليل و خوار است. و دست بازترين مردم کسي است که عطاء، به کساني کند که از آنها اميد نداشته و بخشاينده ترين مردم آن است که با وجود قدرت بر انتقام ببخشايد وصله رحم کننده ترين مردم کسي است که با قطع کننده صله رابطه برقرار کند. تنه درختان که در جايگاه خود و ريشه ايستاده اند با شاخه هايي که فروعات تنه است بالا مي روند هر که به برادرش در خير رسانيدن پيش ‍ قدم شود، فرداي قيامت آن را باز يابد و هر که به برادرش در خير رسانيدن پيش قدم شود، فرداي قيامت آن را باز يابد و هر که در عمل نيک به برادر خود خداوند را منظور کند، خداوند در روز نيازمندي به او پاداش مي دهد و بلاي دنيا و آخرت را از او بر مي گرداند و هر که غصه اي را از برادر ديني زايل کند خداوند اندوه دنيا و آخرت را از او برطرف مي سازد و هر که نيکي کند خداوند اندوه دنيا و آخرت را از او برطرف مي سازد و هر که نيکي کند خداوند نيکوکاران را دوست دارد.

303 - انفاق بعد از نماز

مردي اعرابي وارد مدينه شد و از کريم ترين مردم سؤال کرد، امام حسين را به معرفي کردند، وارد مسجد شد و آن بزرگوار را در حال نماز يافت، پشت سر آن بزرگوار ايستاد و اين شعر را خواند:



لم يخب الان من رجاک و من

حرک من دون بابک الحلقه



انت جواد و انت معتمد

ابوک قد کان قاتل الفسقه



لو لا الذي کان من اوائکم

کانت علينا الجحيم منطبقه



آنکه به تو اميدوار شده نااميد نگشته، و کسي که بر در خانه آمده و دق الباب کرده به اميد بخشش آمده.

تو بخشنده و مورد اعتمادي، پدرت کشنده فاسقين بود.

اگر هدايت جد و پدرت نبود، آتش جهنم ما را فرا مي گرفت.

امام حسين نمازش را سلام داده و به قنبر فرمودند: آيا از مال حجاز چيزي باقي مانده است؟

گفت: بله، چهار هزار دينار باقي مانده است.

فرمودند: آن را بياور که نيازمند حقيقي آن آمده است.

قنبر دينارها را آورد، امام دو برد خود را از تن در آورده و دينارها را در آن پيچيد و دست مبارکشان را از شکاف در خارج کردند؛زيرا به خاطر کم بودن دينارها از اعرابي خجالت کشيدند و اين شعر را سرودند:

بگير اين مقدار دينار را، من به خاطر کمي آن از تو عذر مي خواهم و بدانکه من نسبت به تو مهربانم.

اگر در آينده وسيله فراهم شد ثروت سرشاري بر تو ريزش خواهد کرد.

ليکن مردم زمان بيگانه پرستند و اينک دست ما خالي است (ريب الزمان، يعني حيله مردم زمان، منظور اين است که مردم به جاي اينکه خلافت را به خاندان رسالت بسپاريد و خمس و زکاتش را به ايشان برسانند تا به دست مستحق حقيقي برسانند به غير مراجعه مي کنند)

اعرابي دينارها را گرفته و هاي هاي گريه کرد! امام فرمود: شايد آنچه عطا کردم به تو کم است که گريه مي کني؟!

اعرابي گفت: نه، وليکن گريه من براي اين است که چرا اين دست هاي باسخاوت زير خاک خواهد رفت. [12] .

304 - بخشش سه هزار دينار

نيازمندي به خانه امام حسين عليه السلام مراجعه کرد و هزار دينار مورد تقاضاي خويش را به آساني دريافت نمود و به شمارش آن پرداخت.

حسابدار آن حضرت با شگفتي از آن مرد پرسيد: آيا چيزي به ما فروخته اي که وجه آن را اينگونه به دقت مي شماري؟!

مرد نيازمند پاسخ داد: آري! آبرو و حيثيت خويش را فروخته ام.

امام حسين (ع) فرمود: درست مي گويد.

آنگاه سه هزار دينار از اموال خويش را بدو بخشيد و فرمود: (هزار دينار نخست، به خاطر تقاضايت و هزار دينار دوم به خاطر آبرو و حيثيت و هزار دينار سوم بدين خاطر که براي رفع مشکل خويش، به سوي ما آمدي. [13] .

305 - خواسته است برآورده است!

مرد نيازمندي به سوي او شتافت و خواسته خويش را با تسليم نامه اي، به اطلاع آن حضرت رسانيد. نامه را دريافت و بدون اينکه بنگرد، فرمود: خواسته ات برآورده است!

برخي گفتند: قبل از خواندن نامه...؟

فرمود: خداوند از ايستادن ذلت بار او در برابر من براي خواندن نامه و دريافت پاسخ آن سؤال خواهد کرد...

306 - حفظ شخصيت افراد نيازمند

امام حسين عليه السلام در رسيدگي به بينوايان و حفظ حيثيت و کرامت آنان، به هنگام دستگيري و حل مشکلاتشان ويژگي هاي تحسين برانگيز داشت.

معمولا مردم در برابر بينوايان و حاجتمندان، ژست مي گيرند و آنان را تحقير مي کنند و گاه به صورت اهانت باري مي رانند، اما آن گرامي، از نهايت عظمت روح و والايي شخصيت و فراخي سينه، از وضعيت متزلزل و حقارت بار محرومان، قلبش فشرده مي شد و به آنان رقت مي کرد؛به همين جهت به هنگام بخشايش بر آنان روحيه دهد و شخصيت صدمه ديده آنان را ترميم کند و به صورتي خواسته هاي آنان را بر آورد که دچار خسارت رواني و شکست معنوي و اخلاقي و اجتماعي نشوند. [14] .

307 - بهترين کار بعد از نماز

امام حسين عليه السلام فرمدند: برايم ثابت شده است که اين سخن پيامبر (بهترين کارهاي بعد از نماز خوشحال کردن مؤمن به وسيله غير حرام است) دست است زيرا؛روزي غلامي را ديدم که به سگي غذا مي داد. جلوتر رفتم، پرسيدم: چرا اين چنين مي کني؟

پاسخ داد: اي فرزند رسول خدا! من ناراحت هستم و با شاد کردن سگ، دنبال شادي و محبت هستم، سرپرستم مردي يهودي است و من از اين موضوع خيلي ناراحتم.

من نزد مرد يهودي رفتم و نوکر را به دويست دينار خريدم.

يهودي پول را نگرفت و گفت: اين غلام هديه قدم هاي تان، اين باغ هديه غلام و اگر اجازه دهيد، مبلغي پول هم نثارتان کنم.

گفتم: نه اجازه بدهيد من مبلغي به شما بدهم.

يهودي پذيرفت و همان پول را به غلام بخشيد من هم او را آزاد کردم و همه اموال را به او دادم. همسر يهودي مجذوب اين رويداد شد و گفت: من هم اسلام آوردم و مهرم را به شوهرم بخشيدم.

شوهرش که ديد چنين است، گفت: من هم مسلمان شدم و خانه ام را به همسرم دادم.

308 - نا اميد نکردن نيازمند

يک شب گدايي در خانه حسين را به صدا در آورد و با خود گفت: آنکه به تو اميد داشته باشد، نااميد برنگردد. حسين عليه السلام که در محراب خود مشغول نماز بود، با شنيدن صداي در، نمازش را کوتاه کرد و به پايان برد، آنگاه در را باز کرد. فقيري ژنده پوش وضعيت را ديد به خانه برگشت و دوهزار درهم، که خرجي خانواده و خدمتکارها بود، به همراه دو دست لباس خودش را به او داد با اين حال از ناچيز بودن آنها نيز عذر خواهي کرد. [15] .

309 - انفاق نهان و آشکار

از ويژگيهاي اخلاقي اش انفاق خالصانه در آشکار و نهان، به آشنا و بيگانه بود... شبانگاهان مواد خوراکي و لوازم ضروري زندگي محرومان و بينوايان و يتيمان را خود به دوش مي کشيد و به درب خانه آنان مي برد. به همين جهت روز عاشورا در برخي از نقاط بدنش آثار حمل بارهاي سنگين مشاهده کردند. وقتي از حضرت سجاد عليه السلام دليل آن را جويا شدند، فرمود: اينها آثار به دوش کشيدن صدقات و هداياي پنهاني است که پدر بزرگوارم شب ها به دوش مي کشيد و براي يتيمان و محرومان جامعه مي برد...

يکي از شيفتگان داغدارش در اين مورد مي گويد:



وان ظهرا غذا للبر ينقله

سرا الي اهله ليلا لمکسور



شانه ها و پشتي که شبانگاه صدقات پنهاني و لوازم ضروري محرومان جامعه را روي خود حمل مي کرد، عصر عاشورا، از بيداد بيدادگران در هم شکسته شد. [16] .

310 - عفو حسيني

محدث قمي (ره) نقل مي کند: در يکي از کتب اخلاقي، جرياني به اين عبارت ديدم، عصام بن مصطلق گويد: (در سفري) وارد مدينه شدم، حسين بن علي عليه السلام را ديدم، از سيماي خوش و قيافه جذاب او خوشم آمد، و آن کينه اي که از پدر او داشتم، حسد مرا برانگيخت، (به قصد توهين و آزار، نزديک او رفتم و) گفتم: تو فرزند ابو ترابي؟

فرمود: آري؟

پس در ناسزاگوي او و پدرش، تا توانستم گفتم، (همين که خسته شدم و باز ماندم)، همچون دلسوز و مهربان به من نگاهي کرد، سپس (اين آيه را تلاوت) فرمود: اي رسول ما! طريقه عفو و بخشش پيش گير و به نيکوکاري امر کن و (چنانچه نپذيرفتند) از مردم نادان روي برگردان و چنانچه بخواهد از طرف شيطان در تو وسوسه و جنبشي پديد آيد به خدا پناه بر که او به حقيقت، شنوا و داناست چون پرهيزگاران را از شيطان، وسوسه و خيالي به دل فرا رسد همان دم خدا را به ياد آرند و همان لحظه بصيرت و بينايي پيدا کنند، (شيطان جن و انس) برادرانش (مدم فاسق و هواپرست) را به راه گمراهي مي کشند، و هيچ در گمراه کردن بدکاران قصور نمي کنند.

سپس فرمود: بر خود آسان گير، از خداي سبحان براي خودم و تو طلب آمرزش مي کنم، اگر از ما کمک بخواهي، کمک مي کنيم، و اگر از ما بخششي بطلبي، بر تو بخشش مي آوريم، و اگر از ما هدايت بجويي، راهنماييت مي کنيم، (دريغي نيست).

عصام گويد: به خاطر آن بدرفتاريم آثار پشيماني مرا فرا گرفت.

پس (رفتار يوسف، با برادران پشيمان خود را ياد آورده اين آيه شريفه را تلاوت) فرمود: اکنون هيچ خجل و متأثر نباشيد که (من عفو کردم و) خدا هم گناه شما را مي بخشد و او مهربان ترين مهربانان است بعد سؤال فرمود: آيا اهل شامي؟

عرض کردم: آري.

فرمود: عادتي است که از قبيله اخزام سراغ دارم، خدا ما و شما را نگه دارد، (اکنون) بي هيچ بيم و هراسي، حوائج و پيشامدهايت را نزد ما بياور، ان شاء الله مرا در بهترين گمان خود خواهي يافت

عصام گويد: (از اين رفتار بزرگوارانه آنچنان شرمنده شدم که) زمين به همه گستردگيش بر من تنگ آمده، دوست داشتم اي کاش مرا فرو مي برد، سپس ‍ آهسته و پنهاني، از نزد او دور شدم در حالي که بر روي زمين هيچ کس برايم محبوب تر از او و پدرش نبود. [17] .

311 - بخشيدن غلام

غلام امام حسين عليه السلام جرمي مرتکب شد (که عقوبت داشت) پس ‍ فرمان داد تا او را عقوبت کنند. غلام عرض کرد: مولاي من! و آنان که خشم خود را فرو برند، حضرت عليه السلام فرمود: رهايش سازيد! پس ‍ عرض کرد: و آنان که از جرم مردم درگذرند، فرمود: از گناه تو چشم پوشيدم، عرض کرد: مولاي من! و خدا نيکوکاران را دوست دارد، فرمود: تو در راه خدا آزادي، نيز دو برابر آنچه تاکنون به تو مي دادم از آنت مقرر داشتم [18] .

312 - قبول پوزش

علامه جمال الدين محمد بن يوسف حنفي گويد: از امام علي بن الحسين عليه السلام روايت شده که فرمود: از پدر بزرگوار خود امام حسين عليه السلام شنيدم مي فرمود: اگر کسي ناسزايم گويد در اين گوش - و اشاره به گوش راست خود فرمود - و از من پوزش بخواهد در گوش ديگر، عذرش را مي پذيرم، و آن از اين روست که اميرالمؤمنان علي بن ابيطالب عليه السلام برايم، از جدم رسول خدا صلي الله عليه وآله حديث نموده که مي فرمود: کسي که عذر ديگري را - چه حق باشد يا باطل نپذيرد در حوض ‍ کوثر ورود نيابد. [19] .


پاورقي

[1] منتهي الامال، ص 40.

[2] فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام، ص 829.

[3] فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام، ص 826.

[4] همان ماخذ، ص 822.

[5] ترجمه موسوعه کلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 700.

[6] آل عمران / 92.

[7] ترجمه کتاب موسوعه کلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 699.

[8] همان، ص 695.

[9] فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام، ص 847.

[10] احقاق الحق طبع الجديد، ج 11، ص 447.

[11] عيون الاخبار ابت قتيه، ج 3، ص 40.

[12] مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 65.

[13] ويژگيهاي امام حسين عليه السلام، ص 97.

[14] ويژگيهاي امام حسين عليه السلام، ص 96 و 97.

[15] نقثنه المصور، شيخ عباس قمي.

[16] ويژگيهاي امام حسين عليه السلام، ص 100.

[17] فرهنگ جامع امام حسين عليه السلام، ص 690.

[18] همان ماخذ، ص 692.

[19] همان ماخذ، ص 692.