بازگشت

صبر و شکيبايي


اين صفت از اصول اخلاق حميده و ملکات پسنديده است و آيات شريفه و احاديث در فضيلت آن بسيار است، و در بيش از هفتاد موضع در قرآن مذکور است. از جمله اين آيات است:

(اِنِّما يُوفَّي الصّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِساب) [1] .

(وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذينَ صَبَرُوا اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما کانُوا يَعْمَلُونَ) [2] .

(وَ اَصْبِرُوا اِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرينَ) [3] .

(وَجَعَلْنا مِنْهُمْ اَئِمَّةً يَهْدُونَ بِاَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا) [4] .

(اِصْبِرُوا وَ صابِرُوا) [5] .

(وَاصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ) [6] .

(يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصِّلوةِ اِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرِينَ) [7] .

و از روايات، اين حديث معروف و معتبر کافي است:

«اَلصَّبْرُ مِنَ الْاِيمانِ کَالَّرأسِ مِنَ الْجَسَدٍ لا خَيْرَ في جَسَدٍ لا رَأسَ مَعَهُ، وَ لا في اِيمان لا صَبْرَ مَعَهُ».

از حضرت امير المؤمنين نيز روايت است:

«اِطْرَحْ عَنْکَ وارِداتِ الْهُمُومِ بِعَزائِمِ الصَّبْرِ، وَ حُسْنِ اليَقينِ» [8] .

و از حضرت امام حسن مجتبي ـ عليه السّلام ـ در حديث است که فرمود:

آزمايش کرديم، و آزمايش کنندگان آزمايش کردند، نديديم چيزي را که وجودش سودمندتر و عدمش زيان بارتر باشد از صبر. با صبر همه امور مداوا مي شود، و صبر بغير خود مداوا نمي شود [9] .

راجع به فضيلت صبر و تعريف و مراتب و درجات و اقسام آن، مراجعه به کتابهاي حديث و اخلاق مانند بحار، المحجة البيضاء، جامع السعاده و معراج السعاده مفيد و سودمند است.

راغب در مفردات القرآن مي گويد:

«اَلصَّبْرُ حَبْسُ النّفْسِ عَلي ما يَقْتَضيهِ العَقْلُ وَ الشَّرْعُ اَوْ عَمّا يَقْتَضِيانِ حَبْسَها عَنْهُ»

صبر، وادار کردن نفس است بر طبق فرمان عقل و شرع، يا حبس و بازداشتن نفس از آنچه عقل و شرع بازداشتن نفس را از آن لازم مي شمارند.

از آيات و روايات، علاوه بر آنکه بلندي مقام و رتبه صابران معلوم مي گردد، دانسته مي شود که صبر، کليد برکات و مقدمه نيل به تمام مقامات معنوي و شرط توفيق در هر کار و کسب هر فضيلت است.

حسين ـ عليه السّلام ـ در مقام صبر امتحاني داد که دوست و دشمن از آن در شگفتي شدند، بلکه فرشتگان آسمان (برحسب فقره زيارت ناحيه مقدسه: «وَلَقَدْ عَجَبَتْ مِنْ صَبْرِکَ مَلائِکَةُ السَّماءِ» [10] نيز از آن صبر و شکيبايي در تعجب ماندند، و ظهور اين فضيلت از آن حضرت بنوعي شد که سخن از صبر و خويشتن داري آن امام شهيد از توضيح واضحات است مع ذلک از جهت فائده اخلاقي چند قسم از اقسام عالي صبر را بيان مي کنيم و سپس موقف عظيم و بي نظير آن حضرت را در هريک نشان مي دهيم:

صبر در جهاد: صبر در جهاد اينست که مجاهد في سبيل الله به واسطه ورود جراحات و زخم اسلحه پشت به ميدان نکند و از زخمهاي کاري، پريشان خاطر نشود و روحيه اش از يورش و حمله دسته جمعي قواي مسلّح دشمن ضعيف نگردد.

يکي از علل فتوحات مسلمانان در صدر اسلام همين حال صبرشان در جهاد بود که براي کسب ثواب و فوز به قرب خدا در ميدانهاي نبرد، آسوده حواس و با اطمينان صابرانه جهاد مي کردند. قرآن از اين مردم مدح کرده، و صبر در حين بأس که در آيه ي:

(وَ الصّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ، وَ حينَ الْبَأْسِ) [11] .

ذکر شده همين صبر در هنگام جهاد و قتال است.

و در آيه ديگر مي فرمايد:

(کَمْ مِنْ فِئَة قَليلَة غَلَبَتْ فِئَةً کَثيرَةً بِاِذْنِ اللهِ وَاللهُ مَعَ الصّابِرينَ) [12] .

اين افتخار در ميدانهاي جهاد اسلامي در درجه نخست نصيب علي ـ عليه السّلام ـ و خاندانش بود که در هيچيک از جنگها پشت به جهاد نکردند. علي ـ عليه السّلام ـ در جنگ بدر، حنين، احزاب و غزوات ديگر که شرکت داشتند در نهايت صبر و تحمل، ثابت قدم بودند به طوري که در جنگ احد نود جراحت بر بدنش رسيد و همچنان رزم مي کرد و از پيغمبر و اسلام مردانه و صادقانه دفاع نمود. برادر آن حضرت جعفر بن ابيطالب در جنگ موته بيش از هفتاد زخم شمشير و نيزه بر بدنش وارد شد، و آن مجاهد في سبيل الله پرچم اسلام را نگاه داشت تا دستهايش را قطع کردند، و همچنان ثبات ورزيد تا او را برحسب بعضي تواريخ به دو نيمه ساختند.

حسين ـ عليه السّلام ـ به روايت ابن اثير و مسعودي و نقل عقّاد، سي و سه طعن نيزه، و سي و چهار زخم شمشير و خنجر برداشت که اين شصت و هفت زخم بغير از زخم تيرها بود.

عقّاد نقل کرده که مجموع جراحاتي که اثرش در لباس آن حضرت بود صدو بيست جراحت بوده بلکه از بعضي روايات استفاده مي شود که مجموع جراحات وارده بر آن بدن عزيز خدا از شمشير و تير و نيزه و سنگ، بيش از سيصد و ده جراحت بوده است و به اتفاق تمام اين زخمها از پيش رو و سينه مطهر بر آن حضرت رسيد [13] .

با اين کثرت جراحات جنگ مي کرد و رجز مي خواند و حمله هاي مردانه مي کرد و تا ممکن بود سواره و سپس پياده، و حتي آن وقتي که بر زمين افتاده بود با کمک شمشير برمي خاست و آن مردمي را که ننگ عالم انسانيت شدند از خود دور مي کرد، و دفاع مي نمود و صبر داشت.

صبر در مصيبت جوانان و برادران و اصحاب: اين نوع صبر از صبر بر جراحات، و آلام بدني به مراتب دشوارتر، و از پا درآورنده تر است. اما حسين که صبر و شکيبائيش از کوههاي عالم بيشتر بود در داغ مرگ جوانان و برادران، و مصيبت بهترين اصحاب و ياران که همه را با لب تشنه در پيش رويش به فجيع ترين وضعي شهيد مي ساختند و بدنشان را پاره پاره مي کردند، صبري کرد که از آغاز عالم تا به حال چنان صبري از کسي آشکار نشده است. طفل شيرخوارش را در بغلش تير مي زدند و هلاک مي کردند. فرزند کوچک برادرش را در آغوشش بعد از آنکه دستش را با شمشير قطع کردند به طوري که با پوست آويخته شد، شهيد کردند.

کودک خردسال ديگرش را که لرزان از خيمه بيرون آمده بود با ضربت عمود، تشنه کام کشتند. در تمام اين مصيبات جانکاه صبر مي کرد، حتي کودکي را که شمشير دشمن دستش را قطع کرده بود مانند مردان دنيا ديده؛ امر به صبر مي کرد و مي فرمود:

«يَا ابْنَ اَخي اِصْبِرْ عَلي ما نَزَلَ بِکَ، وَ احْتَسِبْ في ذلِکَ الخَيْرَ»

برادرزاده ام! صبر کن بر آنچه که بر تو وارد شده (از بلاها و مصيبت ها)و اينها را خير حساب کن!.

اهل بيتش را در معرض اسيري مي ديد با اينکه اين مصيبت براي او که مجسمه ي غيرت و مردانگي بود بسيار سخت و جانگداز بود صبر فرمود، و آنها را به صبر و وقار و خاموشي و خويشتن داري سفارش مي کرد و برحمت خدا مژده مي داد و مي فرمود:

«وَ رَحْمَةُ اللهِ لاتُفارِقُکُمْ فِي الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ».

صبر در غضب و خشم: از پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله وسلّم ـ روايت است که نيرومند کسي است که به هنگام خشم، مالک خويش گردد. حسين عليه السّلام ـ هرگز تحت تأثير خشم و غضب کاري را انجام نداد، در هنگام غضب برخود مسلط بود؛ و اگر تمام عوامل خشم فراهم مي شد آن حضرت از طريق اعتدال و ميانه روي و راه صواب به قدر چشم برهم زدن بيرون نمي شد.

علائلي مي گويد:

غلامي از غلامانش آب بر دست مبارکش مي ريخت ابريق از دستش در طشت افتاد، آب طشت بر روي مقدسش پاشيد. غلام عرض کرد: اي آقاي من! «وَالْکاظِمينَ الْغَيْظَ». فرمود: خشمم را فرو خوردم. غلام گفت: «وَالْعافينَ عَنِ النّاسِ». فرمود: عفو کردم از تو. عرض کرد: «وَ اللهُ يُحِبِّ الُْمحْسِنينَ» [14] .

فرمود:

«اِذْهَبْ فَاَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللهِ الْکَريم»

برو که تو در راه خدا آزادي! [15] .

و يکي از نمايشهاي حسن خلق و کرم آن حضرت که نشان مي دهد آن امام شهيد در برابر عوامل غضب و خشم و کينه، کمال قدرت و ايستادگي را داشت سيراب کردن لشکر حرّ است. وقتي در گرمگاه روز رسيدند و حضرت ديد به سختي تشنه هستند، فرمان داد تا به آنها و اسبهايشان آب بدهند. برحسب امر امام تمام سپاه دشمن را از مرد و مرکب سيراب کردند و برپاها و شکم چهارپايانشان آب پاشيدند.

علي بن طعان محاربي گفت: من پس از همه رسيدم آن بحر مکرمت و نور ديده ي ساقي کوثر مرا به آن حال ديد، به زبان مبارک به نهايت لطف و مرحمت به لغت حجاز فرمود:

«يَابْنَ اَخِي اَنْخِ الراوِيَه»

برادرزاده! شتر را بخوابان.

من معني کلام امام را ندانستم امام دانست که نفهميدم فرمود: «اَنْخِ الْجَمَلَ». من شتر را خوابانيدم، فرمود:

«اخنث السِقا»

دهانه مشک را بر گردان و آب بنوش!

من نتوانستم، امام پيش آمد و دهانه مشک را به دست مبارک پيچيد تا آب نوشيدم [16] .

و ديگر از نمونه هاي صبر آن حضرت امتناعي است که از شروع کردن به جنگ داشت، با اينکه مي دانست آن لشکر کفر پيشه به هيچوجه بر او و عزيزانش رحم نمي کنند، و با اينکه از آنها کارها و حرکاتي سر مي زد که صبر بر آن اعمال نکوهيده دشوار بود، آن حضرت حجت را بر آنها تمام ساخت نه خود و نه اصحابش دست به اسلحه نبردند.

موقعي که نامه ابن زياد به حرّ رسيد و در آن دستور داده بود که حرّ بر حسين ـ عليه السلام ـ کار را تنگ بگيرد، و ايشان را در بياباني بي آب و سبزه فرود آورد؛ زهير بن القين به امام عرض کرد:

«به خدا قسم! آن سپاهي که پس از اينها بيايند بسي بيشتر باشند، اجازه بده تا هم اکنون با اين گروه نبرد کنيم» آن حضرت فرمود:

«من ابتدا به جنگ نمي کنم».

همچنين وقتي آب را بر روي امام و اصحابش بسته بودند و در لشکرگاه آن حضرت جانداري نبود از زن و مرد، کوچک و بزرگ، جوان و پير، بيمار و سالم؛ حتي اسبها و مراکب، مگر آنکه تشنه بود و صيحه تشنه کامان همواره به گوش امام مي رسيد از ابتداي به جنگ خودداري کرد.

حتي وقتي جرثومه ي شرارت و خباثت، شمر ملعون روز عاشورا به خيام طاهره نزديک شد و در پيرامون خيمه هاي جلالت و عظمت مي گرديد تا نقطه اي را که از آنجا ميتوان به خيام و لشکرگاه امام حمله کرد، معين سازد، خندقي را ديد که آتش در آن افروخته اند؛ بانگ برداشت و به امام جسارت کرد.

مسلم بن عوسجه که در تيراندازي مهارت داشت اجازه خواست شمر را با تير بزند، و زمين را از لوث وجود خبيث آن دشمن خدا پاک سازد، حضرت اجازه نفرمود، چون از ابتدا کردن به جنگ کراهت داشت [17] مثل اينکه مي خواست جنگش با آنها صورت دفاع داشته باشد.

يکي ديگر از نمونه هاي گذشت و عفو و صبر آن حضرت ـ که به مفاد آيه ي شريفه ي:

(وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ اِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الاُْمُورِ) [18] .

دليل بر عزم محکم، و قوت تصميم و بلندي همت است ـ قبول توبه ي حر و آنهمه ملاطفت و محبتي است که نسبت به او از آن معدن صبر و حلم و عفو و بخشش صادر شد.

صبر در تشنگي: اين شکيبائي سخت دشوار است، خصوص اگر تشنگي در نهايت شدت باشد. تسليم نشدن به دشمن با زحمت تشنگي، علامت تصميم و عزم راسخ فوق العاده است. شايد در تاريخ موردي را پيدا نکنيم که آب را بر روي طرف بسته باشند و او از تسليم خودداري کرده باشد.

برحسب تواريخ و کتابهاي معتبر مقتل از روز هفتم محرم آب را بر روي آن حضرت و خاندان و اصحابش بستند از آن روز تا عاشورا اگر هم يکي دو مرتبه به وسيله حفر چاه و کوشش حضرت عباس قمر بني هاشم آبي تهيه شد، طبعاً سالمندان و بزرگان از آن استفاده نمي کردند و فقط اطفال و خردسالان و مراکب زبان بسته را يکي دو وعده با آن آب دادند؛ بنابراين داستان تشنگي امام عليه السّلام ـ فوق العاده غم انگيز و شکيبائي آن حضرت بر رنج تشنگي تحير آميز است.

کسانيکه گرماي عراق را ديده اند مي دانند که تحمل تشنگي چند ساعت در آنجا طاقت فرسا است. زحمت جهاد در آفتاب سوزان و کثرت جراحات و ريزش خون، همه باعث شدت تشنگي است ولي آن امام تشنه کام بر اين رنج عظيم صبر فرمود، و تسليم آن ناکسان نگرديد. صَلَّي اللهُ عَلَيْکَ يا اَبا عَبْدِالله.

صبر در اطاعت فرمان خدا: معلوم است که ظهور تمام اقسام صبر از آن حضرت براي اطاعت فرمان خدا بود، و براي امتثال امر خدا از آنهمه بلاها و مصيبتها استقبال کرد و پيشنهادهائي را که دوستان يا دشمنان دادند که با يزيد بيعت کند يا بنحوي با او به سازش و سکوت رفتار نمايد نپذيرفت و ردّ کرد.

خواننده گرامي! شخصيت عظيم و مناقب و کرائم اخلاق حضرت سيدالشهداء عليه السّلام ـ در هرناحيه آنقدر وسيع است که با بسط مقال يا تأليف کتابهاي مستقل هم نمي توان جمال آفتاب تمثال آن خلق و خوي را نشان داد، لذا ناچار به ايجاز و اختصار پرداختيم، و بطور جامع و خلاصه مي گوئيم که آن حضرت در علم و معرفت و حلم و فصاحت و بلاغت [19] و خلق و خوي سرآمد تمام خلق بود.


پاورقي

[1] سوره زمر، آيه 10.

[2] سوره نحل، آيه 96.

[3] سوره انفال آيه، 46.

[4] سوره سجده، آيه 24.

[5] سوره آل عمران، آيه 200.

[6] سوره مريم، آيه 65.

[7] سوره بقره، آيه 153.

[8] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 1، ص 107.

[9] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 1، ص 105.

[10] و به راستي از صبر و استقامت تو ملائکه آسمان به شگفت آمده اند.

[11] سوره بقره، آيه 177.

[12] چه بسيار شده که گروهي اندک به اذن خداوند، بر گروهي بسيار، پيروز شدند و خدا با شکيبايان است. سوره بقره، آيه 249.

[13] قمقام زخار، ص 468. ابوالشهداء، ص 188. مروج الذهب، ج 3، ص 11.

[14] سخنان اين غلام اقتباسي است از قسمتي از آيه 134 سوره آل عمران: «...وَ الْکاظِمينَ الْغَيْظِ وَالْعافينَ عَنِ النّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ».

[15] سمو المعني، ص 161.

[16] قمقام زخار، ص 350 و ساير کتب مقتل.

[17] ابوالشهداء، ص 172. قمقام زخار، ص 390.

[18] سوره شوري، آيه 43.

[19] کلمات معجز آسا، و خطبه هاي فصيحه و بليغه و مواعظ و نصايح جامع و ادعيه اي که از آن حضرت نقل شده و در کتب عامه و خاصه ضبط است هر يک برهان اين است که آن حضرت نيز مانند پدر بزرگوارش مالک ملک فصاحت و حاکم اقاليم بلاغت بوده است. معاويه در وصف آن منطق شيوا و گفتار رسا به يزيد گفت: «لکِنَّها اَلْسِنَةُ بَني هاشِمِ الحُدادِ الَّتي تَفْلِقُ الصَخْرَ وَتَغْرفُ مِنَ الْبَحْر» لکن زبانهاي بني هاشم از تيزي سنگ را مي شکافد و از دريا بهره مي گيرد (همچنانکه هر چه از دريا بردارند، آب دريا کم نمي شود، آنها هم هر قدر سخن بگويند، مطالبشان تمام نمي شود» سمو المعني، ص 162.