بازگشت

عبادت سيدالشهداء


ابن عبدالبر و ابن اثير از مصعب زبيري روايت کرده اند که گفت:

«کانَ الْحُسَيْنُ فاضِلاً دَيِّناً کَثيرَ الصَّلاةِ، وَ الصَّوْمِ، وَالْحَجِّ»

حسين با فضيلت و متمسک به دين بود و نماز و روزه و حج او بسيار بود [1] .

عبدالله بن زبير در وصف عبادت او گفت:

«لَقَدْ کانَ قَوّاماً بِاللَّيْلِ صَوّاماً بِالنَّهارِ».

عقاد مي گويد: علاوه بر نمازهاي پنجگانه، نمازهاي ديگر به جا مي آورد و علاوه بر روزه ي ماه رمضان، در ماههاي ديگر هم روزهائي را روزه مي گرفت، و در هيچ سال حج خانه خدا از او فوت نشد مگر آنکه ناچار به ترک شده باشد [2] .

در شبانه روز هزار رکعت نماز به جا مي آورد، و بيست و پنج مرتبه پياده حج گذارد، و همراه او جنيبتهاي او را مي کشيدند [3] و اين دليل کمال عبادت و خضوع او در درگاه خدا است.

روزي از روزها رکن کعبه را گرفته بود و بدينگونه دعا و اظهار بندگي و ذلت در درگاه خداي عزيز مي کرد و او را مدح و ثنا مي گفت و ستايش مي نمود:

«اِلهي نَعَمْتَني فَلَمْ تَجِدْني شاکِراً وَ ابْتَلَيْتَني فَلَمْ تَجِدْني صابِراً فَلا اَنْتَ سَلَبْتَ النِّعْمَةَ بِتَرْک الشُّکْرِ، وَ لا اَدَمْتَ الشِّدَّةَ بِتَرْکِ الصَّبْرِ اِلهي ما يَکُونُ مِنَ الْکَريمِ اِلا الْکَرَم» [4] .

اگر کسي بخواهد حال دعا و پرستش و مسکنت آن امام مجاهد مظلوم را در درگاه خدا بداند به همان دعاي معروف عرفه رجوع کند کافي است.

از بشر و بشير پسران غالب اسدي روايت شده که پسين روز عرفه در عرفات خدمت آن حضرت بوديم، از خيمه بيرون آمدند با گروهي از اهل بيت و فرزندان و شيعيان با نهايت تذلل و خشوع، پس در جانب چپ کوه ايستادند و روي مبارک را به سوي کعبه گردانيدند و دستها را برابر رو برداشتند، مانند مسکيني که طعام طلبد، و اين دعا را خواندند:

«اَلْحَمْدُللهِ الَّذي لَيْسَ لِقَضائِهِ دافِع...»

که همان دعاي طولاني عرفه است و در کتابهاي دعاي فارسي هم مانند زادالمعاد، و مفاتيح مذکور است.

دعا را خواندند تا به اين جمله رسيدند:

«وَصَلَّي اللهُ عَلي خِيَرَتِهِ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِيّينَ وَ آلِهِ الطَيِّبينَ الطّاهِرينَ الْـمُخْلَصينَ وَ سَلَّمَ».

پس شروع کرد به درخواست، و اهتمام نمود در دعا و آب ديدگانش جاري بود و دعا خواند تا به اين جمله رسيد:

«وَ ادْرَءْ عَنّي شَرَّ فَسَقَةِ الجِنِّ وَ الاِْنْسِ».

پس سر و ديده خود را به سوي آسمان بلند کرد و از ديده هاي مبارکش مانند دو مشک آب مي ريخت و به صداي بلند گفت:

«يا اَسْمَعَ السّامِعينَ»

تا به اين فقره رسيد

«وَ اَنْتَ عَلي کُلِّ شَيْء قَديرٌ يا رَبِّ».

پس مکرر مي گفت: «ياربّ» و کساني که دور آن حضرت بودند، گوش به دعا داده و به گفتن «آمين» اکتفا مي کردند. پس صداهايشان بلند شد به گريستن با آن حضرت تا آفتاب غروب کرد آنگاه به سوي مشعر الحرام روانه شدند.


پاورقي

[1] اسدالغابه، ج 2، ص 20. استيعاب، ج 1، ص 378.

[2] ابوالشهداء، ص 73.

[3] استيعاب، ج 1، ص 382. اسدالغابه، ج 2، ص 20. تذکرة الخواص، ص 244. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 219. تاريخ ابي الفداء، ج 2، ص 107.

[4] اسعاف الراغبين، ص 183.