بازگشت

شخصيت اخلاقي حسين


مسلّم است که ارزش واقعي انسانها به علم و کمالات و فضايل و صفات اخلاقي است.

افراد بشر هر چند از جهت جسم و ظاهر و لباس و مکان و مال و مقام و اينگونه عوارض با هم تفاوتهائي دارند ولي اين تفاوتها سبب امتياز آنها بر يکديگر نيست. آن چيزي که سبب امتياز حقيقي است، علم و فضيلت و اخلاق و رفتار نيک است.

به عبارت ديگر: فضيلت آدميان در تمتع از لذائذ حيواني، و برخورداري از آنچه ما به الاشتراک انسان و ساير حيوانات است، نيست بلکه کمال آدمي وابسته به ما به الامتياز او از حيوانات است.

هرچه بهره او از اين ما به الامتياز بيشتر باشد، فاصله اش از عالم حيواني زيادتر و در عالم انسانيت جلوه و نمايش انساني او بيشتر مي شود.

بسياري از انسانها هستند که به صورت انسانند اما به سيرت و معني، در همان عالم حيوانيت مانده اند. بعضي هم فاصله اي را که بين عالم حيوانيت محض و انسانيت کامل عيار است طي مي نمايند و در اين فاصله گاه در يک نقطه توقف مي کنند و گاه به سير خود ادامه داده تا به سرحد انسانيت کامل و تمام عيار مي رسند.

علم و اخلاق و معارف افراد، نشان دهنده ي مقدار سير آنها و مراحلي است که از اين فاصله پيموده اند.

انسان فطرتاً شيفته اخلاق پسنديده است، و صاحبان مکارم اخلاق را دوست مي دارد، و تحت تأثير مناظر حساس اخلاقي قرار مي گيرد.

در تمام قرون و اعصار، عدالت، طهارت نفس، امانت، صداقت، استقامت، ثبات قدم، شجاعت، صراحت لهجه، صبر و حلم، وفاي به عهد، تواضع، رحم، احسان، اغماض و گذشت، فداکاري و ايثار، آزادي خواهي و خدمت به همنوع، و ساير صفات حميده محبوب بشر بوده، و هرچه هم شکل دنيا عوض شود، و ظواهر زندگي تغيير کند در اين احساس بشر و احترام او از نيکوکاران و نيکوخويان، تغييري حاصل نمي شود.

چنانچه صفات رذيله مانند، حسد، تکبر، نفاق، ظلم و بي رحمي، خيانت، دروغ، کينه توزي و خودبيني، هميشه مورد تنفر و نامطبوع بوده است.

علم اخلاق بر اساس همين توجه فطري انسان و درک باطني او به وجود آمده است.

راجع به اخلاق حميده و اضداد آن، اطلاع بر تحقيقات و مطالعات علماي علم اخلاق و معرفة النفس براي کسي که در مقام تهذيب اخلاق خويش باشد لازم و سودمند است.

برنامه هاي تربيتي و اخلاقي اسلام که آخرين اديان آسماني است، عالي ترين و جامع ترين برنامه هاي اخلاقي است و علاوه بر آنکه اخلاق، موضوع يک قسمت مهم احکام و فصل مخصوصي از تعاليم اسلام است، در ضمن تعاليم و احکام ديگر نيز جنبه ي تربيت و تکميل نفوس رعايت شده و در احکام عبادات و معاملات، واجبات و محرمات، تکاليف روزانه، انفاقات و معاشرت با مردم حتي در جهاد با کفار؛ تربيت جامعه و پرورش فکر و اراده و اصلاح باطن کاملاً ملاحظه شده است.

مجاهده ي با نفس و رذائل اخلاقي را، «جهاد اکبر» ناميده اند، و حسن خلق را نشانه ي کمال ايمان معرفي نموده اند.

دانشمندان و فلاسفه ي اسلام، با اقتباس از تعاليم اخلاقي اين دين بهترين کتابها را در علم اخلاق نوشته، و ادبيات عرب و عجم هر دو نمونه ي اين دستورات و برنامه هاي اخلاقي است.

کلمات جامع پيغمبر اعظم ـ صلّي الله عليه و آله ـ، و خطبه ها و کلمات قصار اميرالمؤمنين و ساير ائمه طاهرين ـ عليهم السّلام ـ،و محامد اخلاق و کرائم صفات هر يک سند افتخار مسلمين و دليل زنده کمال برنامه هاي تربيتي اسلام است.

از تشويقات و فضايل و ثوابهائي که براي هر يک از صفات حسنه فرموده اند ميزان توجه و اعتناي اسلام به پرورش اخلاق معلوم مي شود.

در قرآن مجيد در سوره آل عمران آيه 164، و سوره جمعه، آيه 2 برنامه کار و دعوت پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با صراحت در سه قسمت خلاصه شده است:

1 ـ تلاوت آيات خدا.

2 ـ تزکيه و تربيت نفوس.

3 ـ تعليم کتاب و حکمت.

و در حديث معروف است که فرمود:

«اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَکارِمَ الاَْخْلاقِ» [1] .

شخص پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به تمام اخلاق فاضله و صفات ممتازه آراسته و در حسن اخلاق، يگانه نمونه ي کمال بشري و به تصديق دوست و دشمن مثل اعلي، و سرآمد تمام مردم بود.

راجع به صفات پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ، خلق و خو، روش و رفتار آن حضرت علاوه بر آنچه کتابهاي سيره و تواريخ نوشته اند متبحرين در علوم اسلامي و دانشمندان بزرگ کتابهاي مخصوصي نوشته اند که مطالعه آنها براي راهنمائي انسان به اخلاق و فضايل، کافي و وافي است.

اهل بيت و اوصياي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز در اخلاق و علم و عمل نمونه ي آن حضرت و به اتفاق موافق و مخالف، برجسته و نابغه بودند.

اميرالمؤمنين، فاطمه زهرا و حسنين و سائر ائمه ـ عليهم السّلام ـ هر يک نماينده ي تکامل و ترقي انسان، و امتداد خلق کريم و عظيم نبوي بودند، و تابش معنويت اخلاق پيغمبر در وجودشان آشکار بود.


پاورقي

[1] جاي بسي تأسف است اگر مسلمانان با داشتن تعاليم پرارزش اخلاقي و برنامه هاي جامعه آسماني، در نکبات فساد اخلاق گرفتار شوند و به تقليد از مسيحي ها و ملل مغرب زمين که فاقد مدنيت اخلاقي مي باشند، از صفات ممتاز اسلامي و کرائم آداب که موجب مباهات ملل اسلام بود دست شسته و به بي عفتي و بي غيرتي و هتک شرف و منحرف ساختن جوانان و بانوان و آميزش دادن آنها با بيگانگان، و ميگساري و قمار و رقص و توسعه فساد افتخار کنند و مجلات و مطبوعاتي داشته باشند که اين روشهاي ناپسند را ترويج و با انتشار داستان ها و سرگذشتهاي شهوت انگيز و عکسها و صورقبيحه، آتش غرائز حيواني جوانان را روشن سازند با اينکه استقلال و موجوديت هر ملت، وابسته به بقاي عادات و اخلاق و آداب اوست و اگر آداب و اخلاق او در اخلاق ديگران هضم شد، استقلال و شخصيت او نيز خواه و ناخواه هضم مي شود.

به تصديق دانشمندان عاليمقام و جامعه شناس، وضع فعلي مسلمين و ضعف کنوني آنها مربوط به ضعف فلسفه و اخلاق و برنامه هاي تربيتي و تعاليم اجتماعي نيست؛ زيرا تعليماتي از تعاليم اسلام استوارتر و جامع تر نيست. بلکه علت آن ملتزم نبودن آنها به احکام اسلام و بيرون شدن امور از برنامه هاي شرعي و جهل به معارف عاليه و هدفهاي اسلامي و ضعف آنها در علوم تجربي و صنعت است. بايد مسلمانان با تکميل صنايع و علوم جديد، خود را از بيگانگان بي نياز کرده پولهائي را که صرف تقليد از روش هاي نکوهيده و آداب زشت غربيها مي نمايند، صرف ترقي علم و صنعت کنند تا هم کشورهاي اسلامي در شاهراه ترقي به سرعت گام بردارند و هم از فساد اخلاق و آفات تمدن جديد محفوظ و مصون بمانند. اي کاش براي آگاهي از تعاليم اخلاقي اسلام و روش تربيتي قرآن، اين مسلمانهاي غرب زده مراجعه به کتابهاي مسلمين و بلکه دانشمندان غرب مي نمودند، و اين قدر کور کورانه و شتابزده، راه مغرب را که راه ضعف و ذلت و فساد اخلاق است پيش نمي گرفتند.اکنون دنيا در آتش نکبات اخلاقي غربيها مي سوزد و اضطراب فکري و ناراحتي روحي ميلياردها انسان را بيچاره کرده و هيچکس از طغيان ناگهاني حرص و آز صاحبان سلاحهاي ويران کننده در امان نيست و هر روز از سوء اخلاق و مظالم آنها چيزهامي شنويم و مي خوانيم که انسان از نقل آن شرمنده مي شود.

آري، مسلمانها بايد در فضائل و کرامت نفس و پاکدامني و عفت و امانت، ملت نمونه باشند و با تمسک به کلمه توحيد و اتحاد همبستگي اسلامي، قوي ترين ملل باشند. نبايد کارشان به جائي برسد که اجتماع آنها به يک اجتماع مسيحي و دورانهاي جاهليت شبيه تر باشد تا به يک اجتماع عالي ودرخشان اسلامي.