بازگشت

قافيه «ع»



لِکُلِّ تَفَرُّقِ الدُّنيَا اجتِماعٌ

وما بَعدَ المَنونِ مِنِ اجتِماعِ
فِراقٌ فاصِلٌ ونَويً [1] شَطونٌ [2]

وشُغلٌ لايُلَبَّثُ لِلوَداعِ
وکُلُّ اُخُوَّةٍ لابُدَّ يَوماً

وإن طالَ الوِصالُ إلَي انقِطاعِ
وإنَّ مَتاعَ دُنيانا قَليلٌ [3] .

وما يُجدي القَليلُ مِنَ المَتاعِ
وصارَ قَليلُها حَرِجاً عَسيراً

نَشيبٌ بَينَ أنيابِ السِّباعِ

* * *

براي همه جدايي هاي اين دنيا، امکان جمع شدن هست

امّا پس از مرگ، جمع شدني در کار نيست.

مرگ، جداکننده، فاصله انداز و سفري طولاني است

و چنان انسان را گرفتار مي کند که فرصت خداحافظي هم نمي دهد.

تمام دوستي ها از هم مي گسلند

اگرچه در مدّتي طولاني، پايدار بوده باشند.

برخورداري ما از دنيا، بسيار اندک است

و برخورداريِ اندک، فايده اي ندارد.

به دست آوردن همان بي ارزش هم، دشوار است

و ميان دندان هاي تيز درندگان قرار دارد.


پاورقي

[1] النَّوي: الدار؛ فإذا قالوا: شَطَت نَواهم فمعناه: بعُدَت دارُهم. والنّوي [أيضاً] : التحوّل من مکان إلي آخر (تاج العروس: ج 20 ص 267 «نوي»).

[2] الشَّطَنُ: البُعد، أي بُعد عن الخير (النهاية: ج 2 ص 475 «شطن»).

[3] في ديوان الإمام الحسين‏ عليه السلام: «وإنّ متاعَ ذي الدنيا قليلٌ».