بازگشت

شهادت حضرت ابوالفضل


آنگاه مشک آب را به دندان گرفت - و به روايتي، تيغ را به دندان گرفت - و حمله مي کرد که بلکه خود را به خيمه ها برساند، ولي خون از دست هايش مي ريخت، ضعف بر او استيلا يافته بود. ناگاه ملعوني تيري انداخت که به مشک خورد و آبهايش ريخت، ملعوني ديگر عمودي از آهن بر سر مبارکش زد که سر حضرتش شکافته شد.

و به روايتي، ملعوني تيري بر سينه ي مبارکش زد که از اسب بر زمين افتاد.


فهوي له المجد الأثيل و زعزعت

سبع الشداد و جل منه المصرع


فبکت المصرعه الشجاعة بالدما

و من السماء بکت عيون تدمع


از افتادن آن صاحب مجد و بزرگي، ايوان مجد و عزت بر زمين افتاد و آسمان متزلزل شد.

و به جهت کشته شدن آن شجاع غضنفر شجاعت و جوانمردي، خون گريست، بلکه ديده ي آسمان در اين بليه گريان گرديد.