بازگشت

مبارزه ي عبدالله و عبدالرحمان غفاري


پس از او، عبدالله غفاري و عبدالرحمان غفاري به نزد آن بزرگوار آمده و گفتند: «يا أبا عبدالله! السلام عليک»؛ آمده ايم جان خود را فداي تو کنيم و دفع ظلم از تو بنماييم و در برابر تو کشته شويم.

حضرت فرمود: خوش آمديد.

آنان نزديک آمدند، اشک از ديدگانشان مي باريد.

حضرت فرمود: اي فرزندان برادر! چرا گريه مي کنيد؟ به خدا قسم! اميدوارم که بعد از يک ساعت ديگر ديده ي شما روشن شود و دل شما شاد گردد.

عرض کردند: فداي تو شويم؛

«والله! ما علي أنفسنا نبکي، و لکن نبيک عليک، نراک قد احيط بک، و ل نقدر علي أن ننفعک»؛

به خدا قسم که بر خود گريه نمي کنيم، بلکه گريه ي ما بر توست که مي بينيم اين جماعت خونخوار تو را احاطه کرده اند و ما نمي توانيم نفعي به تو برسانيم و دفع اين اشرار را از تو بنماييم.

حضرت فرمود: به جهت اندوهي که بر حال من داريد، خدا شما را جزاي خير دهد.

سپس آن دو بزرگوار آن زبده ي اخيار و امام ابرار را وداع کرده با دل ريش و ديده ي اشکبار روانه ي ميدان کارزار شدند و داد مردي و مردانگي را دادند تا آن که سرهاي خود را در راه ريحانه ي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم درباختند و سر عزت بر اوج سعادت کشيدند. [1] .


پاورقي

[1] بحارالانوار: 29/45.