بازگشت

مبارزه ي حنظله ي شامي


سيد جليل، ابن طاووس رحمه الله ذکر کرده:

آنگاه حنظلة بن سعد [1] شامي آمد و در پيش روي آن پيشرو سالکان طريق جان بازي ايستاده، هر نيزه و تيري که به جانب آن امام اخيار مي آمد به صورت و سينه ي خود مي خريد و ندا مي کرد:

(يا قوم اني أخاف عليکم مثل يوم الأحزاب - مثل دأب قوم نوح و عاد و ثمود) [2] ... تا آخر آيه. [3] .

صاحب «مناقب» مي گويد: آن حضرت فرمودند:

يابن سعد! خدا تو را رحمت کند، ايشان مستحق عذاب شدند که دعوت تو را رد کردند و به عوض آن، دشنام دادند و تير و نيزه بر تو زدند و چگونه مستحق نباشند و حال آن که اصحاب تو را کشتند؟!

عرض کرد: راست فرمودي فداي تو شوم! آيا به سوي خداوند نمي رويم و به اصحاب خود ملحق نمي شويم؟

حضرت فرمود:

برو به سوي آن چيزي که از براي تو از دنيا و ما فيها بهتر است. و به سوي ملکي که هرگز زايل نمي شود.

پس گفت:

«السلام عليک يابن رسول الله! صلي الله عليک و علي أهل بيتک و جمع بيننا و بينک في جنته»؛

[سلام بر تو اي فرزند رسول خدا!] سلام و صلوات خدا بر تو و بر اهل بيت تو، خدا ميان ما و تو را در دار رحمت خود جمع کند.


حضرت فرمود: آمين آمين.

پس پا در ميدان مردانگي نهاده، قتال عظيمي کرد، تا آخرالامر از کثرت جراحات از پا درآمده به ساير شهدا ملحق شد. [4] .


پاورقي

[1] در برخي از نسخ مصدر آمده: حنظلة بن شبامي. به نظر مي‏رسد که همين شبامي صحيح باشد، چرا که «شبام» قبيله‏اي از همدان است. رجوع شود به: رجال شيخ طوسي: 73، تاريخ طبري: 443/5.

[2] سوره‏ي غافر: آيه‏ي 30 و 31.

[3] اللهوف: 164، بحارالانوار: 23/45 و 24.

[4] بحارالانوار: 23/45 و24.