بازگشت

مبارزه ي مسلم بن عوسجه ي اسدي


پس از او، مسلم بن عوسجه ي اسدي روانه ي ميدان گرديد، او از بزرگان لشکر سيدالشهداء عليه السلام و از شجاعان نامدار و مشاهير روزگار و از اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام بود، وي در خدمت آن حضرت جهاد کرده و در خدمت آن حضرت مردانگي ها کرده بود.

بعضي ذکر کرده اند: حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام او را برادر خود مي خواند و چند مرتبه قرآن را نزد آن حضرت خواند بود.

شبث بن ربعي مي گويد: در جنگي همراه او بوديم، روز جنگ پيش از آن که لشکر، اسب ها را لجام کنند او خود را بر لشکر کفار زده و شش نفر از مشرکين را کشته بود. [1] .

باري، بعد از رخصت روانه ي ميدان شد و مي گفت:


ان تسألوا عني فاني ذو لبد

من فرع قوم من ذري بني أسد


فمن بغانا حائد عن الرشد

و کافر بدين جبار صمد


اگر از من مي پرسيد، من شيري هستم از خانواده ي بني اسد.

کسي که بر ما ظلم کند از رشد و هدايت بر کنار و به دين خداوند کافر مي باشد.

آنگاه مسلم مبارز خواست، مبارزان لشکر به حرب او مي آمدند و او خود را بر ايشان مي زد وتا پنجاه نفر از ايشان را به درک فرستاد، آخر جمعي بر او حمله کردند، مسلم تيغ کشيده بر ايشان حمله آورد، شش نفر ديگر را به درک فرستاد.

سرانجام از کثرت جراحات از اسب سرنگون گرديده، نعره اي کشيد که: «أدرکني يابن رسول الله!».

سيدالشهداء عليه السلام خود را با حبيب به او رسانيدند، ديدند او در خاک و خون غلطيده، آن حضرت خطاب به او فرمود:

«رحمک الله يا مسلم! فزت بالشهادة و أديت ما کان عليک»؛


خدا تو را رحمت کند اي مسلم! با شهادت فايز و رستگار شدي و آنچه بر تو بود، بجا آوردي.

آنگاه حضرتش اين آيه را خواند:

(فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا). [2] .

طائفه اي از دوستان را اجل دريافت و جمعي ديگر منتظر مرگند.


پاورقي

[1] بحارالانوار: 20/45.

[2] سوره‏ي احزاب: آيه‏ي 23.