بازگشت

بابي انت و امي



همه جسميم و توئي جان، بابي انت و امي

همه درديم و تو درمان، بابي انت و امي

بابي انت و امي که ز پيمان تو با حق

همه گريان و تو خندان، بابي انت و امي
ز وجودت به وجود آمده شور و هيجاني

در همه عالم امکان، بابي انت و امي
جان فدايت که شد از روز نخستين ولادت

کربلاي تو نمايان، بابي انت و امي
تو حسيني، تو حسيني، تو سراپا همه حسني

معدن جودي و احسان، بابي انت و امي
آنکه ديوانه ي تو، سر به بيابان بگذارد

بگذرد از سر و سامان، بابي انت و امي
خرد اي خسرو خوبان که بود شاخص انسان

مانده در کار تو حيران، بابي انت و امي
سر آن کشته بنازم که دم مرگ ببيند

تو گرفتيش بدامان، بابي انت و امي
چون (نگارنده) به آن کو شده در ظل لوايت

دادن جان بود آسان، بابي انت و امي

نگارنده خراساني