بازگشت

ايمان و يقين



هر که بر درگه والاي تو سائيد جبين

پاي رفعت زده بر بارگه خلد برين
سر تعظيم جهان پيش وجودت خم از آن

کز تو تفسير شده معني ايمان و يقين
تو ابوالفضلي و عباسي و فرزند علي

زين سبب خون تو با عشق خدا گشته عجين
من چه در وصف تو گويم که زبان الکن از آن

من چه در شان تو جويم که بيان قاصر از اين
گر گشودم لبي از مدح تو در اين اميد

که توأم خود شوي اي مظهر حق يار و معين
از نسب بر تو همين بس پدري مثل علي


وز سبب مادر شايسته ي تو ام بنين
تو همان يکه وجودي که توان گفت به حق

چرخ بر منت اين نادره فرزند رهين
نکشيدي تو ز فرمان برادر سر و دست

تا سر و دست نهادي به ره شوکت دين
به امامان همه سوگند که در درگه حق

بهر دين بوده و هستي تو يکي رکن رکين
نام تو تا به ابد حک شده بر صفحه ي دهر

که تو بر پايه ي حق ساخته اي حصن حصين
چشم بيناي فلک شبه و نظير تو نديد

که در انديشه بود عاشق و در راي متين
نهر آبي به تو بستند و رسيدي تو بدان





بهر اين بار امانت نبدي چون تو امين


آب در کف بگرفتي و فشاندي بر خاک

تشنه باز آمدن از چشمه، بود رسم مهين


تو بلندي و بزرگي ز طبيعت و ز قدر

پيش فتراک تو زانو زده هر شير عرين


در صف کرب و بلا حق به حقيقت پيوست

چرخ لرزيد صداي تو چرخ افکند طنين





احمد مهران